عمو زنجیر باف
یکی به عنوان سرگروه و دیگری عمو زنجیرباف. این دو بازیکن به دو سر رشته و زنجیری که سایر بازیکنان با قلاب کردن دستهای یکدیگر درست کردهاند پیوسته و دایرهوار کمانی را تشکیل میدهند. ابتدا سرگروه، عمو زنجیرباف را مورد خطاب قرار داده و سؤال و جوابهایی را به صورت شعر رد و بدل میکنند. البته در اینجا بقیه بچه ها سرگروه را همراهی میکنند. عموزنجیرباف...! بعله...؟ زنجیر منو بافتی...؟ بعله...! پشت کوه انداختی...؟ بعله...! بابا اومده...! چی چی آورده...؟ نخود و کشمش...! بخور و بیا...! با صدای چی...؟! با صدای گربه...! میو، میو، میو... تا عمو زنجیرباف نام حیوانی را بر زبان آورد، سرگروه همراه با سایر بازیکنان، صدای حیوان مورد نظر را درآورده و به راه میافتند و از زیر دستهای به هم داده عمو زنجیرباف و نفر دوم میگذرند، به جز همان نفر دوم که به صورت کت بسته، پشت به بچهها قرار میگیرد. سرگروه دوباره شعر را شروع میکند و عمو زنجیرباف با نام حیوانی آن را تمام میکند و آنها از زیر دست به هم داده نفری که کت بسته پشت به بچهها ایستاده و نفر سوم عبور میکنند. در نتیجه نفر سوم نیز دستهایش پیچ خورده و پشت به بچهها قرار میگیرد. خلاصه این بازی را تا جایی انجام میدهند که همه بچهها غیر از سرگروه و عمو زنجیرباف، کت بسته و پشت و رو شوند و یا به عبارتی زنجیر شوند! در اینجا سرگروه و عمو زنجیرباف گفتگو میکنند: عموزنجیرباف...! بعله...؟ زنجیر منو بافتی...؟ بافته شد...! محکمه یا که شُله...؟ بکش و ببین! حال سرگروه از یک طرف و عمو زنجیرباف از طرف دیگر، با کشیدن بچهها سعی میکنند که زنجیر را پاره کنند اما بچهها با محکم گرفتن دستهای یکدیگر مقاومت میکنند... تا اینکه بالاخره زنجیر از یک جایی پاره میشود. دو بازیکن که دستهایشان از یکدیگر باز شده جریمه میشوند و بایستی هر کاری که از سوی سایر بازیکنان به آنها محول میشود، انجام دهند. مثلا یک دور حیاط مدرسه را بدوند.
پاسخ به:عمو زنجیر باف
فكر نكنم اين بازي ديگر براي امروزي ها باشد
انگار اون بازی عموزنجیربافی که ما میکردیم یه جور دیگه بود
کسی کت بسته نبود توی بازی ما!!!!!!!!!!
قال الله عزّوجلّ:
بندهام با چيزي بهتر از واجبات به من نزديک نميشود.
و با نافله(کارهاي مستحبي) به من نزديک ميشود تا اينکه دوستش بدارم.
این بازی نیست یک خاطره برای نسل ما بوده
اگر عکسی هم می گذاشتیدبرااونایی که اشنانیستن بهتربود
وقتی می بینم زائرا دارن می رن به کربلا یه آه سردی می کشم فقط می گم: من چی خدا؟
حالا دیگه بازی بچه ها شده کامپیوتری.
خدایا! دوستىات را محبوبترین چیزها نزد من گردان.
Mardedarya405@yahoo.com ---- eghtesad1404.blogfa.com
یادش بخیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
sistani76