0

اليور استون از چگونگي ساخت «جوخه» مي‌گويد

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اليور استون از چگونگي ساخت «جوخه» مي‌گويد

نسخه چاپي ارسال به دوستان
پس از 25 سال از ساخت فيلم
اليور استون از چگونگي ساخت «جوخه» مي‌گويد

خبرگزاري فارس: «اليور استون»، فيلمساز جنجال‌برانگيز آمريكا، در مصاحبه‌اي با نشريه اينترتيمنت ويكلي به مناسبت بيست و پنجمين سال ساخت فيلم برنده اسكار «جوخه» گفت: متاسفانه ساخت فيلم درباره جنگ در هاليوود به تجارتي كثيف تبديل شده است.

به گزارش خبرگزاري فارس، سال‌ها پيش زماني كه «اليور استون»، خسته و افسرده از جنگ ويتنام بازمي‌گردد، او كه هنوز تجربه چنداني در عرصه فيلمسازي ندارد، تلاش مي‌كند تا تجربه هولناك خود از اين جنگ را به تصوير بكشد ولي چند سال بعد «سيدني لومت»، اولين فيلم مطرح درباره ويتنام را مي‌سازد.
با اين حال «استون» باز هم احساس مي‌كرد كه وظيفه دارد تا ناگفته‌هاي اين جنگ را به تصوير بكشد، آنچنان كه سال 1986 سرانجام براي ساخت فيلم «جوخه» پشت دوربين مي‌ايستد.
اين فيلم با بازي «چارلي شين»، توانست در آن سال چهار جايزه اسكار از جمله اسكار بهترين فيلم و بهترين كارگرداني را از آن خود كرد.
اكنون به مناسبت بيست و پنجمين سال ساخت فيلم «جوخه»، نشريه اينترنيمنت ويكلي با «اليور استون» مصاحبه‌اي انجام داده كه در زير مي‌خوانيم:

*آخرين باري كه فيلم «جوخه» را ديديد كي بود:
_حدود پنج سال پيش.

*بنابراين شما هنوز نسخه بلو_ري آن را نديده‌ايد؟!
_اين اولين فيلمي بود كه نسخه بلو_ري‌ آن ساخته مي‌شد، درست است؟ من حقيقتا شگفت‌زده شدم، بله متاسفانه هنوز آن را نديده‌ام.

* خوب به نظرتان خوب است؟
_بله اين فوق‌العاده است، چون ما در آن زمان بودجه كافي نداشتيم بنابراين نورپردازي ما مشكلات زيادي داشت، ما پول زيادي براي جلوه‌هاي ويژه نداشتيم، ولي امروزه برخي از لوازم ساخت فيلم از تكنولوژي بسيار پيشرفته‌اي برخوردار شده‌اند ولي به نظرم با توجه به آنچه كه ما داشتيم كار خوب از آب درآمد.

_آيا شما كسي هستيد كه مرتب به عقب بازمي‌گرديد و فيلم‌هايتان را نگاه مي‌كنيد؟ مثلا اگر در حال تماشاي تلويزيون باشيد و از يكي از شبكه‌ها، يكي از فيلم‌هايتان پخش شود، آنرا تماشا مي‌كنيد يا كانال را عوض مي‌كنيد؟
* خوب بستگي به فيلمش دارد، البته شوخي كردم، من اتفاقا آنها را تماشا مي‌كنم و از آنها درس مي‌گيرم، كه از جمله آنها بايد به فيلم «اسكندر» اشاره كنم كه تماشاي چند باره آن باعث شد تا من يك ساعت ديگر به اين فيلم اضافه كنم و يك فيلم دو قسمتي جديد ديگر از روي آن بسازم.

_از آن سال كه براي فيلم «جوخه» برنده جايزه اسكار شديد، چه خاطره‌اي داريد؟
*اين اولين باري نبود كه من آنجا بودم، من سال 1979 براي فيلمنامه «قطار سريع‌السير نيمه‌شب» نيز برنده جايزه اسكار شدم، من جايزه‌ام را از دستان «لورن باكال» گرفتم و شگفت‌انگيز بود، آن سال براي من حقيقتا سال خارق‌العاده‌اي بود، در همان سال براي فيلم «سالوادور» هم نامزد جايزه اسكار بهترين فيلمنامه شدم و در آن شب پس از سال‌ها در هاليوود مرا به عنوان يك كارگردان پذيرفتند.

* در آن سال شما براي جايزه اسكار بهترين فيلم، با فيلم‌هايي چون «حنا و خواهرانش»، «ماموريت»، «بچه‌هاي يك خداي كوچك» و «اتاقي با يك چشم انداز» رقابت‌ كرديد. پيش از اعلام اسامي برندگان فكر مي‌كردي كدام فيلم برنده شود؟
* از همان ابتدا مي‌دانستم كه برنده نهايي فيلم «جوخه» است، اگر بگويم كه فكر مي‌كردم كه ما برنده نمي‌شويم، دروغ گفته‌ام.

_در جايي خواندم كه شما در ابتدا در نظر داشتنيد تا به جاي «تام برنگر» براي بازي در نقش سرگروهبان «روبرت بارنز»، از «ميكي رورك» و يا «كوين كاستنر» استفاده كنيد. آيا حقيقت دارد؟
*بله ، ولي از آنجاييكه بين زمانيكه در سال 76 من تصميم گرفتم اين فيلم را بسازم تا زمانيكه توانستم سال 84 آن را به مرحله عمل دربيارم فاصله زيادي افتاد، ديگر آنها آن كساني نبودند كه من در ابتدا آنها را براي اين نقش انتخاب كرده بودم، پروژه سينمايي «جوخه» چندين مرحله طي كرد تا به مرحله ساخت رسيد، در سال 76 فيلمنامه آن نوشته شد و كمي بعد توسط «سيدني لومت» و «آل‌پاچينو» ساخته شد، سپس در سال 84، «مايكل سيمينو» حاضر شد تا تهيه‌كنندگي اين فيلم را به عهده بگيرد و من در آن‌زمان اعتقاد داشتم كه «كاستنر» چون برادرش در جنگ ويتنام بوده مي‌تواند در اين فيلم بازي كند.

_براي نقش «ايلياس» كه «ويلم دافوئه» آن را بازي كرد، يكي از بازيگراني كه مطرح بود «جف بريجز» بود. درست است؟
*ممكن است، ولي من به خاطر نمي‌آورم، فقط خوب به خاطر دارم كه پس از تماشاي بازي «ويلم» در نقش منفي فيلم «زندگي كردن و مردن در لس‌آنجلس»، اين ايده به نظرم رسيد كه او در نقش مثبت‌تري بازي كند.

_من همچنين خواندم كه خيلي‌ها براي نقشي كه «چارلي شين» بازي كرد، مورد نظر بودند كه از جمله آنها مي‌توان به «كنيو ريوز»، «كيل مك ‌لاچلان» و «جاني دپ» اشاره كرد.!
* درست است، «كنيو» بازي در اين نقش ر ا به خاطر خشونتش رد كرد.

_چه شد كه شما «چارلي» را براي بازي در اين نقش انتخاب كرديد؟
*«چارلي» در آن زمان كه ما تصميم گرفتيم اين فيلم را بسازيم، يك نوجوان 17 ساله مات و متحير بود ولي در سال 86 زمانيكه اين ساخت اين پروژه سينمايي به مرحله اجرا درآمد، چند سالي گذشته بود و او از جواني گيج و منگ به جواني برازنده با چشماني نافذ تبديل شده بود.

_به عقب بازگرديد، درباره بازي او چه فكر مي‌كنيد؟ آيا او با توجه به تجربياتتان از جنگ ويتنام و شخصيتي كه در اين فيلم مد نظرتان بود، خوب از پس نقش برآمده بود؟
* به نظرم كارش فوق‌العاده بود، او براي اين فيلم كاملا ايده‌آل بود، او به خوبي توانست وحشت جنگ ويتنام را به مخاطب القاء كند، من بازي‌اش را خيلي دوست دارم.

_آيا هنوز با او در ارتباطي؟ فكر مي‌كني چه بروز او آمده (اشاره به اعتياد شديد «چارلي شين»)؟
* خوب، اين چارلي، آن چارلي كه من سال‌هاي پيش، زمان ساخت فيلم‌هاي «وال استريت» و «جوخه» مي‌شناختم، نيست، او شخص ديگري شده. بايد بگويم در اين مورد هيچ نظري ندارم.

_شنيده‌ام كه شما در اوايل دهه 70، يك طرح بسيار ابتدايي درباره فيلم «جوخه» نوشتيد و آن را براي «جيم موريسون» ، نويسنده و آهنگساز موسيقي «دورز» فرستاديد؟
*بله درست است، در سال 69 من آن را نوشتم و اين نسخه كاملا متفاوتي از فيلم «جوخه» بود، يك نسخه كاملا اسطوره‌اي. شخصيت آن در ويتنام مي‌مرد و به جهنم مي‌رفت. اين نسخه پر از استعاره و اسطوره‌گرايي بود، من در آنزمان هنوز نمي‌توانستم به صورت كاملا واقعي با جنگ ويتنام روبرو شوم، اين پيش طرح را براي موريسون فرستادم چون به مقدار زيادي از آهنگ (دورز) در آن استفاده شده بود، «موريسون» زمانيكه مرد، اين فيلمنامه در خانه‌اش در پاريس ماند و وقتيكه كه در سال 1990 فيلم «دورز» را ساختمه، آن فيلمنامه براي من فرستاده شد. خيلي خيالي بود.

_«جاني دپ» در فيلم «جوخه» نقش بسيار كوچكي به عنوان يكي از سربازها دارد، تو 25 سال پيش چه چيزي در «دپ» ديدي؟
*رك و پوست كنده بگويم كه «دپ» در آن زمان به نظر يك بازيگر پوچ و مبتذل مي‌رسيد ولي من در همان زمان هم اعتقاد داشتم كه او سرانجام يك ستاره خواهد شد، او يك آدم بزرگ بود كه به بچه‌ها مي‌مانست. در ابتدا او را براي نقش‌هاي ديگري در نظر گرفته بوديم ولي فكر نمي‌كردم براي بازي در نقش چارلي آمادگي داشته باشد.

_شما فيلم «جوخه» را در فيليپين در شرايطي كه اين كشور در حال انقلاب بود ساختيد، تجربه شما از اين دوران چه بود آيا شبيه به آنچه بود كه كاپولا در زمان ساخت «و اينك آخرالزمان» در فيليپين تجربه كرد؟
*خوب، ما آن پولي كه آنها داشتند را نداشتيم، مسلما مشكلاتمان خيلي بيشتر بود، من سرانجام بعد از دو بار شكست در ساخت اين فيلم در سال‌هاي 76 و 84، آنجا بودم و يك شانس طلايي برايم محسوب مي‌شد، من براي مردم فليپين خوشحال بودم ولي اوضاع نابسامان سياسي اين كشور حقيقتا براي پروژه ما يك تهديد محسوب مي‌شد، ما براي ساخت فيلم‌مان تمام هماهنگي‌ها را با ارتش كرده بوديم ولي زمانيكه اوضاع سياسي تغيير كرد، بايد دوباره با ارتش جديد هماهنگ مي‌كرديم، مجوزهاي متعدد و زيادي بود كه بايد پس از پشت سر گذاشتن مشكلات فراوان به دست مي‌آورديم و در اين ميان مجبور شديم كه به خيلي‌ها، رشوه بدهيم، خوب به خاطر دارم كه در اين ميان هلي‌كوپترها خطر جدي براي ما محسوب مي‌شدند چون به خوبي از آنها محافظت نمي‌شد، ولي با همه اين احوالات من سه سال بعد براي ساخت فيلم «متولد چهارم جولاي» بار ديگر به آنجا بازگشتم.

_و در آخر تجربه ساخت اين فيلم چگونه بود؟
*در كل بگويم اينكه اين فيلم پس از مشكلات فراوان و پس از سال‌ها ساخته شد، يك معجزه بود، اينكه اين فيلم با استقبال روبرو شد هم يك معجزه بزرگ‌تر بود، چون بارها به من گفته شد كه زمان اينگونه فيلم‌ها گذشته و ما اكنون رامبو را داريم و ديگر كسي فيلم‌هاي ويتنامي را نمي‌خواهد و حقيقتا اين كابوس همواره با من بود كه شايد ديگر كسي خواهان اينگونه فيلم‌ها نباشد.

_آيا فكر مي‌كنيد درباره جنگي كه ما اكنون درگير آنيم فيلم خوبي و برجسته‌اي ساخته شود؟
*اين پروژه‌ها هيچكدام چيز خوبي از آب درنخواهد آمد، اين تنها يك تجارت كثيف است، منظورم اين است كه شكار «اسامه‌بن‌لادن»، در هاليوود به ابزاري تبديل شده تا بار ديگر تمام افتخارات نصيب آنها (سياستمداران آمريكايي) شود و آنها همچون قبل در صدر بياستند.

ترجمه از: نرگس محمدي
انتهاي پيام/

 
 
سه شنبه 10 خرداد 1390  10:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها