فرامرز حسنی/خبرگزاری پارس فوتبال
با قهرماني سپاهان ليگ نهم نيز به پايان رسيد . از فرداي اين قهرماني چه تيم هاي ناموفق و چه همين زردپوشان اصفهاني به تجزيه و تحليل عملكرد خود پرداختند و براي ليگ آتي از هم اكنون دست بكار شده اند .اما اين چند روز مطبوعات و رسانه ها بطور گسترده به اين باشگاه و سرمربي آن پرداخته اند تا دلايل موفقيت اين تيم را براي خوانندگان و مخاطب خود بازگو كنند . اما چه اصولي در موفقيت يك تيم ورزشي دخيل است ؟يك دهه است كه بيش از هميشه از تاثير دانش
روز در ورزش صحبت مي شود در صورتي كه پيش از آن عامل تجربه بسيار مهم بود . پس اصل علم نوين يكي از عوامل موفقيت محسوب ميشود . در كنار اين اصل تمرين بسيار مهم ارزيابي شده است كه درون آن قدرت بدني و ريكاوري نيز در نظر گرفته ميشود . بحث بعدي اصل مديريت ورزشي است كه بسياري از جمله همين سرمربي تيم قهرمان به ان اعتقاد خاصي دارد . مورد بعدي به ستاره ها برمي گردد كه چه تيمي بيشترين سهم را در جذب نخبگان اين رشته دارد . اصل ديگري كه در فوتبال امروز مطرح است ، امتياز طرفدار يا همان يار دوازدهم است كه براي سپاهان اين خصيصه به نحو احسن وجود داشت
.
اكنون با خلاصه كردن اصول فوق به اين مثلث قهرماني مي رسيم كه
:
سرمربي
-
ستاره ها - تماشاگر . سپاهان با دارا بودن اين سه اصل اساسي موفق شد اما آيا ساير تيم ها فاقد اين اصول بوده اند كه نتوانستند به اين مهم دست پيدا كنند ؟ مثلا تيم استيل آذين كه مطمئن هستيم از نظر داشتن ستاره بي رقيب بود چرا نتوانست جزوه سه تيم بالاي جدول قرار گيرد ؟ از طرف ديگر چگونه است كه تيم تراكتور سازي پس از 11 سال و با هدف ماندن در ليگ برتر به مسابقات ورود ميكند ولي در اواسط بازيها به جمع مدعيان مي پيوندد ؟ و يا چگونه است كه مس كرمان با آن بضاعت كم در بازي هاي قهرماني آسيا چنين نمايش حيرت آوري را از خود بروز مي دهد ؟ به اين جمع بايد استقلال را هم اضافه كنيم كه به ظاهر دارنده اين مثلث موفقيت بود اما در عمل نتوانست مقام خود را تكرار كند
.
در پاسخ بايد گفت كه استيل آذين با استفاده از فوق ستاره ها توانست مقام در خور توجهي براي خود بدست آورد اما نبود هوادار و تماشاچي تا حد زيادي از قواي اين تيم كاسته بود در مقابل تراكتورسازي بدون بازيكن چند صد ميليوني و به پشتوانه 100 هزار نفر طرفدار با تعصب توانست جاي خالي فوق ستاره ها را پر كرده و مقام شايسته اي را بدست آورد . براي استقلال هم فقدان اصل اول كه همانا سرمربي با دانش است باعث شد تا به هدف خود نرسد . با اينكه فوق ستاره هاي آبي پوشان به تنهايي ضريب موفقيت را بالا ميبردند اما در عمل سيستم
غلط و ضعف مديريتي حاد در سازمان اين تيم باعث شده بود تا در مقطعي هوادار به شعار عليه مدير عامل و سرمربي تيم بپردازد
.
بنابرين ميتوان نتيجه گرفت كه اگر مثلا استيل آذين از يك سرمربي حرفه ايي خارجي بهره مي برد ، مطمئنا ميتوانست اصل يار دوازدهم را جبران نمايد و به قهرماني برسد و يا اينكه تراكتور با استخدام فوق ستاره هاي استقلال به كمتر از قهرماني رضايت ندهد . همين مسئله در مورد مس كرمان نيز صادق است كه اگر بازيكنان استيل را داشت ، هم اكنون در جمع هشت تيم مرحله نهايي جام باشگاه هاي آسيا بود
.
بنابر اين لازم است تا از هم اكنون اين تيم به بر طرف ساختن نقاط ضعف پرداخته و از ليگ نهم درس هاي اساسي بگيرنند
.