0

در آغاز كلمه نبود. انسان بود و اشياي پيرامونش.

 
farhad1335
farhad1335
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 269
محل سکونت : آذربایجان غربی

در آغاز كلمه نبود. انسان بود و اشياي پيرامونش.

در آغاز كلمه نبود. انسان بود و اشياي پيرامونش. و انسان خواست كه بشناسد. و براي شناختن نياز به كلمه داشت؛ به اسم. تا پيش از شناختن اشيا، پيش از ترسيم صور اشيا در ذهن اسم اشيار را بداند. و انسان اسم گذاشت بر اشيا.(1)

اسامي آن چه پيرامون انسان است و البته آن چه در ذهن و فكر و روح اوست، ‌كوشش اوست براي شناختن. اين اسم‌ها و كلمات، علامات و نشانه‌هايي هستند كه به معاني معيني دلالت مي‌كنند و واضح آن‌ها انسان است. انسان بر حسب قرارداد و به دل خواه خود،‌ در ابتدا بر اشياي پيرامونش اسم گذاشت و اين نشانه‌هاي وضعي/ قراردادي شدند نام‌هاي واقعي اشيا. «نشانه‌ها وسايلي مقتصدانه هستند براي بيان معنايي كه يا حاضر است و يا قابل وارسي.»(2) انسان وقتي شيئي را ديد، تعريفي از آن شيء بر حسب صورت ظاهر،‌ هويت و كاركرد آن و اگر آن شيء مفهومي ذهني يا عقلي بود، تعريفي حاصل از ادراك آن در ذهنش نقش بست و به منظور آن كه از آن پس براي ناميدن آن شيء همه‌ي معنايي را كه در ذهنش دارد،‌ با تمام حدود  و ثغور آن به زبان نياورد، به نام‌گذاري آن پرداخت. و از اين رو است كه نشانه‌ها «همه وسايلي مقتصدانه» هستند «براي بيان تعريفي طولاني» و «موجب صرفه‌جويي در اعمال ذهني».

نام اشيا را از آن رو كه به معنايي دلالت مي‌كنند دال، و معناي نهفته در آن را كه همان صورت ظاهر اشيا و مجموعه‌ي ويژگي‌هاي آن‌هاست- مدلول مي‌خوانيم. بنا بر تعريفي كه از نام‌ها و نشانه‌ها ذكر شد، دلالت اين نشانه‌ها بر معنا دلالتي وضعي و قراردادي است؛ نه مبتني بر شباهت واقعي ميان دال و مدلول. هم چنين‌اند علامت‌هاي اختصاري يا نشانه‌هايي نظير علامات راهنمايي و رانندگي.

چهارشنبه 4 خرداد 1390  11:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها