كار كردن در زمين كشاورزي و سختي آن همواره كشاورزان را براي شروع كار بر باورهايي وا داشته است كه در خور ثبت و ضبط ميباشند. به ياد داريم كه اگر بر روي سفره غذا، برنج را روي سفره ميريختيم. بزرگان ما ميگفتند (دراصطلاح محلي : ) پلارِ حَرومْ نَكِنْ، پِلاتيم قايْدِه بَهيمي بينْج هاكِرْدِمي. برنج را حرام (اسراف) نكنيد، اندازه برنج شديم و برنج توليد كرديم. اين سخنان به ما ميآموخت كه اسراف نكنيم و در كنار آن بدانيم كه تهيه برنج و كار در زمين كشاورزي بسيار سخت و دشوار است.
كشاورز شالي كار قبل از آنكه خزانه برنج ( به اصطلاح ) تيمْجاره را آماده كنند. چند روز مانده به بهار توسط ميرآب (كه هر سال تعيين ميكنند) روزي را براي لايروبي نهرهاي آب ( به اصطلاح ) كيله تجمع كرده و دستهجمعي به تميز كردن نهرهاي آب مي پرداختند تا آب را از مسير رودخانه به سرزمين آورند (به قسمتي كه آب از رودخانه وارد نهر مي شود ( به اصطلاح ) بَنْدِسَرْ ميگويند.)
ميراب مسئول تقسيم آب در بين كشاورزان است كار او هنگامي كه خشكسالي مي شود و كشاورزان با كمبود آب مواجه مي شوند بسيار دشوار است. در اين زمان او بايد با مهارت خاص آب را در بين كشاورزان برحسب زمين ( به اصطلاح ) پَنجي= تقسيم كند.
در زمان قديم شاليكاران مازندران براي آمادهسازي خزانه برنج اولين كاري كه ميكردند. نگاه كردن به تقويم محلي يا فرس قديم بود. براي اين كار نزد ملاي محل رفته، ملاّ با نگاه كردن به تقويم ميگويد فلان روز كشاورزي خوب است. شاليكاران بر اين باورند كه اگر تقويم نگاه نكنند نميدانند چه روزي به ( به اصطلاح ) ساعَت خِشِ= ساعت دارد. يعني قمر در عقرب نباشد. (از تقويم محلي براي سفر رفتن، منزل جديد رفتن، جهيزيه بردن و … استفاده مي شود.)
بعد از نگاه كردن به تقويم محلّي، شلتوك برنج را داخل آب قرار داده و خزانه را شخم زده براي تقويت خزانه از كود حيواني، فضله كرم ابريشم. ( به اصطلاح ) كِرْم آري يا گياهاني از قبيل گزنه و … استفاده ميكنند. به اين كار ( به اصطلاح ) ا«نْبارِدًكِردِنْ ميگويند. بعد از اين كار هر غروب خزانه را با پا لگدكوب ميكنند ( به اصطلاح ) تيمْجار رِلينگ كَشِنّه = خزانه را پا ميكشند. تا كود حيواني با گِل مخلوط شود.
بعد از اين كه شلتوك يك روز در آب بود. شلتوكهاي توخالي و خراب روي آب آمده آن را دور ميريزند. بعد آب شلتوكها را از صافي عبور ميدهند. شلتوكها را در كيسهاي ريخته بر روي چند چوب قرار داده روي آن را با علوفه خشك مي پوشانند تا گرماي لازم را داشته باشد. به مدت سه روز هر صبح و غروب سر كيسه را باز كرده با آب وِلرم آن را خيس داده تا جوانه بزند. به جوانه زدن شلتوك ( به اصطلاح ) فِنْي زَدَن ميگويند. بعد از سه روز شلتوكها، جوانه زده آماده ريختن در خزانه مي شود. شلتوكها در كيسه هنگام جوانه زدن به هم ميچسبند آنها را روي چند كيسه ريخته بعد با حركت دست آنها را از هم جدا ميكنند به اين كار ( به اصطلاح ) پِچْ كِلِسِّنْ ميگويند. در اين زمان آب بايد به اندازه 2 الي 3 سانتيمتر در خزانه باشد. ريختن شلتوك در خزانه مهارت خاص ميخواهد. بعد از ريختن شلتوك در خزانه، براي حفظ آن از حمله گنجشكها، كلاغها و خوكها، مترسك و پيتحلبي در اطراف خزانه نصب ميكنند. لاك پشتها گاهي اوقات وارد خزانه ميشوند شلتوكها را خراب ميكنند. اگر لاكپشتي وارد خزانه شود، آن را گرفته با چوب مي زنند. يا روي چوب نصب ميكنند در اين موقع ضربالمثلي هم داريم كه ميگويند. ( به اصطلاح ) كَوِزْ دِلْ اَگِه چُو نَوِّ، تيمْجارْ دِله نَشوُنِه. پشت اگر دلش چوب نميخواست وارد خزانه نمي شد. (دخالت بي جا)
بعد از سه روز آب خزانه را خارج ميكنند كه به آن ( به اصطلاح ) سِه او = آب روز سوم ميگويند. تا پانزده روز هر صبح آب داخل خزانه ريخته و هر غروب آب آن را خارج ميكنند، در پانزده روز بعدي آب حالت طبيعي خود را دارد يعني به اندازه 2 الي 3 سانتيمتر آب داخل خزانه هست اضافي آن خارج مي شود. به اين عمل ( به اصطلاح ) راسْ او (راسّو) مي گويند .در اين زمان آب حالت طبيعي پيدا ميكند. بعد از اينكه شلتوكها سبز شدند. در اين مدت، زمينها را براي نشاآماده مي كنند.
شخمزني:
آماده كردن زمين براي نشاكاري سه مرحله دارد:
مرحله اول: شخم زدن است در گذشته بيشتر با گاو انجام ميشد به شخم اول ( به اصطلاح ) وَرْزْكَرْدَنْ يا يَكْ كِلْ زَني ميگويند.
مرحله دوم: كه چند روز بعد از شخم اول صورت ميگيرد شخم دوم است كه به آن ( به اصطلاح ) دِكِلْزني يا وارْدني ميگويند.
مرحله سوم: شخم سوم است كه چند روز مانده به نشا انجام مي شود. در اين مرحله زمين آب تخت ميشود. براي آب تخت كردن زمين بعد از شخم سوم آن را ( به اصطلاح ) پَرْجْ ميكنند، اگر هنگام پرج كردن زمين خوب آب تخت نشور از مرزهاي كوچك استفاده مي شود. كه به آن ( به اصطلاح ) وَلِه مَرْزْ ميگويند. به زميني كه در آن مرز باشد ( به اصطلاح ) لَتِه يا پِلْكا ميگويند.
شخم سوم را ( به اصطلاح ) سِه كِلْزَني ميگويند يا كِلِزِ (كلِ سه) هم ميگويند.
وسايل شخمزني در گذشته
1ـ بيل كه دو نوع بود 1ـ1ـ بيل قاشقي(در اصطلاح ) به آن قاشق بيل مي گويند كه براي گل دادن به مرز از آن استفاده ميشود.
1ـ2ـ بيل راست كه به آن ( به اصطلاح ) راسِّ بيل ميگويند براي تراشيدن و صاف كردن مرز از آن استفاده ميشد.
2ـ بَلوُ كه شكل قلبمانند بود يا به شكل پنج، دسته آن را در انتها به داخل كج ميشد.
3ـ گاوآهن كه ( به اصطلاح ) اِزّ الْ نام دارد. اين وسيله در گذشتههاي خيلي دور از چوب درست مي شد. بعدها آهن در آن بهكار گرفته شد. از اين وسيله در شخم اول استفاده ميشد.
4ـ چنگال كه ( به اصطلاح ) چَنْگِكْ نام دارد در شخم دوم و سوم از آن استفاده مي شد. امروزه با پيشرفت علم و ادوات كشاورزي از اين وسيله خيلي كم استفاده ميشود. مگز در نواحي كه ماشين كشاورزي قادر به شخم زدن نباشد.
5ـ تخته ي مسطح كه براي صاف كردن ناهمواريها بهكار مي رفت كه ( به اصطلاح ) لُوشْ نام داشت.
6ـ بيل منحني كه ( به اصطلاح ) گِلْ كَشْ يا خِلْ كَشْ نام دارد براي پرج كردن و آب تخت كردن زمين بهكار ميرود. دو نوع بود هم چوبي و هم فلزي.
7ـ وسيلهاي بود به نام خَرِكْ كه ( به اصطلاح ) لاكْ نام دارد بر روي آن مي نشيند تا در خزانه بذرها را دسته بندي كنند. اين وسيله كاملاً از چوب ساخته ميشد.
مرحله نشا (نشاكاري)
بعد از آماده كردن زمين بذرها را از خزانه درآورده در زمين پخش كرده و مشغول نشا ميشوند. براي نشا كردن هم تقويم محلي نگاه ميكردند. اولين نشا را كسي در زمين ميكاشت كه دستش سبك باشد، به هر نشايي كه در زمين ميكاشتند ( به اصطلاح ) كِپِّرْ ميگويند.
در گذشته اهالي روستاي مازندران در موقع نشا كردن به كمك هم ميرفتند كه اين نوع كار كردن را كاير ميگفتند. امروزه كمتر به چشم ميآيد. به علت مشكلات اقتصادي دستمزد جانشين كايرها شد. اگر در موقع نشا كردن فردي تنبلي ميكرد ميگفتند: ( به اصطلاح ) دَسْ رِساقِ سَرْ نِلْ، كارْنِمه تِرِه زَنْدِهْ. = دستت را بر روي ساق پا قرار نده زنبور آبي ترا نيش ميزند. به اين زنبور آبي ( به اصطلاح ) كارْ نِمه يا اوكَنْگِلي ميگويند. به اين باورند كه اگر كسي را در شالي زار موقع نشا زنبور آبي نيش بزند، اين زنبود بر روي مرز زمين مينشيند و منتظر ميماند كه آيا صداي اللهاكبر از افراد برميخيزد يا نه. يعني فردي را كه نيش زده مرده است يا نه. جون نيش آن دردناك است. بعضي ها بر اين عقيده اند كه اين زنبور به قبرستان محل مي رود و منتظر صداي لا اله الله اله مي ماند .
ترانهها
در موقع نشا كردن براي اينكه خستگي كار از بين برود خانمها ترانههايي را زير لب زمزمه ميكنند كه در خور يادآوري است. به اين ترانهخواني ( به اصطلاح ) خوُنْدِشْ ميگويند. در ميان ترانه خواندن خانمي ديگر شواش يا ( به اصطلاح ) كَلِّه وَنْگْ سر ميهد كه كارگران را به وجد ميآورد.
اين نوع ترانه ها بيشتر غريبي حال و عاشقانه است. به عنوان نمونه:
اتّارِ مِنْ گِمْبِه اَتّارِ لَلِه برگردان آوازي را من زمزمه ميكنم ديگري را لل وا (ني)
مِه مارْ مِره هِداء غريبِ مَلِه مادرم مرا به جايي غريب شوهر داد
غريبِ مَله رِ وِطِنْ نَدومْبه من محله غريب را وطن خود نميدانم
غريبِ ريكارِ مَحْرم نَدومْبهْ پسر غريب را هم محرم خود نميدانم
***
شِه يارِ بِلارِ نِشا نِشِنِه فداي يارم كه مشغول نشا است
تنك آ امبسّا وشا نشنه تلك و پيوسته و با فاصله نشا ميكند
تنك آ امبس و چمپا و صدري نشاهاي تنك و پيوسته و چمپا و صدري
الهي بوّ خرج عروسي خدا كند خرج عروسي شود.
***
شل شلوار دكردي شوني نشا شلوار كوتاه پوشيدهاي به نشا ميروي
مه دل ر دكردي ذوق تماشا دلم را پر از ذوق نگاه كردي
پلنگ نر بوم بيرم سر راه پلنگ نر شوم سر راهت را بگيرم
ته ديم رنگ بو سون كهروا رنگ صورت تو مانند كبود شود
اصطلاحات از مرحله وجين تا درو كردن
سه الي چهار هفته بعد از نشا مرحله وجين شروع ميشود شاليكاران ميگويند. اگر پرهاي زرد نشاء شروع به افتادن كند وجين فرا ميرسد به اين پرهاي زرد( به اصطلاح ) سكٍ پر ميگويند.
مرحله وجين كردن بستگي به نوع علفهاي هرز دارد. مهمترين نوع علفهاي هرز در اصطلاح مازندراني بعد از وجين نشاها رشد مي كند( به اصطلاح ) چل بند و چور نام دارد . طوري كه موجب عدم رشد نشا مي شود . در اين زمان برگهاي نشا دو به دو موازي هم رشد ميكنند اين مرحله را ( به اصطلاح ) جفت پر ميگويند.
بعد از جفت شدن پرها نشاها آبستن ميشوند كه اين مرحله را ( به اصطلاح ) ديگ شدن ميگويند. اولين خوشهاي كه بعد از ديگ شدن نمودار ميشود ( به اصطلاح ) قرئول ميگويند. وقتي تمام خوشهها از مرحله آبستني بيرون آمدند در (به اصطلاح ) پاك سر ميشوند بعد از اينكه خوشهها به بيرون آمدند شاليها ( به اصطلاح ) به نزا» ميروند. در اين مرحله داخل شلتوكها شيره ميافتد و كمكم سفت ميشوند در اين مرحله حمله ي گنجشكها و خوكها فرا ميرسد. براي فراري دادن خوك به شبپايي ميپرداختند.
شاليكاران ميگويند وقتي اولين خوشه را ديدي بايد بداني كه ده روز طول ميكشد كه تمام خوشهها بيرون آيند ده روز بعد به نزا ميروند و ده روز بعد زمان درو كردن فرا ميرسد.
آن قسمت از شالي زار كه در مسير باد باشد ( به اصطلاح ) ميگويند «بينْج اوِزِر دارْنِه.»
اگر قسمتي از شاليها دور هم گرد شوند و جهت چند خوشه به طرف قبله باشد ميگويند!
( به اصطلاح ) بينج كِلي مِه بورد. بر اين باورند كه يك سيد يا كسي كه پدر ندارد بايد اين قسمت از شالي را درو كند اگر صاحب زمين اين قسمت را درو كند ميگويند ( به اصطلاح ) بينج ر نوئر نكنده = برنج را مصرف نميكند ميميرد.
اگر شاليها خوب و پربار باشند ميگويند ( به اصطلاح ) خضر بورده = حضرت خضر از زمين عبور كرد بهواسطه قدمش شاليها پربار شدند.
اگر شاليها خراب شدند يعني شلتوكها سفيد شوند ( به اصطلاح ) ميگويند پم بوك بيه = مثل پنبه سفيد شدند. در كنار مرزها براي اينكه خوشهها روي مرزها نيفتند چوبي به فاصله كم در كنار مرز نصب ميكنند. بعد با ريسماني كه از لاي چوبها عبور ميدهند از افتادن خوشهها جلوگيري ميكنند. به اين عمل ( به اصطلاح ) لنگه كردن ميگويند.
مرحله درو كردن
شالي كه زمان درو آن فرا رسد ( به اصطلاح ) شال رنگ به رنگ شغال ميشود. اين مرحله بهترين زمان براي درو كردن است. براي انجام درو به تقديم محلي نگاه ميكنند. درو كردن با داس ( به اصطلاح ) دهر (دره) انجام مي شود.
به دستههاي كوچك كه با آن شالي را ميبندند و روي ساقهها قرار ميدهند ( به اصطلاح ) مقال ميگويند بعد از خشك شدن مقالها آنها را به تعداد هشت تا دهتايي روي هم قرار داده با نصف مقال ميبندند كه تبديل به ( به اصطلاح ) كسو ميشود. كسوها را جمع كرده روي هم مي چينند و تشكيل كر ميدهند.
هنگام درو كردن شالي اگر كسي دانههاي شلتوك را بخورد ميگويند دچار كرم انگل مي شود. بر اين باورند كه وقتي كسي دانه شلتوك را ميخورد اولي كه وارد شكم شد به دومي ميگويد تو نيا من كارم را انجام ميدهم.
آماده كردن خرمن:
به خرمن ( به اصطلاح ) جينگاه ميگويند. بعد از درو كردن قسمتي از زمين را آماده ميكنند و كسوها را بهصورت دايره روي هم قرار ميدهند و طوري كه ساقهها بيرون دايره و خوشهها در داخل دايره تا ارتفاع يك و نيم متر بعد از آن كسوها را برعكس، يعني خوشه بيرون دايره و ساقه داخل آن و براي عدم نفوذ آب به صورت مخروطي در آورده چند كسوي آخر را به صورت ضربدر قرار ميدهند كه به آن ( به اصطلاح ) مجيك ميگويند. چيدن كر مهارت خاص ميخواهد كه كار هر كس نيست. در روستا افراد ماهري بودند كه در اين زمينه تخصص داشتند. بعضي از زمين داران كرها را روي درخت قرار ميدادند كه به آن ( به اصطلاح ) دار كر ميگويند.
مرحله خرمنكوبي (كرزني)
در گذشته خرمنكوبي با اسب انجام ميشد افرادي در روستا بودند كه صاحب زمين نبودند چند اسب داشتند در كار خرمنكوبي شركت ميكردند به آنها ( به اصطلاح ) چارويدار يا چاربيدار ميگفتند. براي خرمنكوبي چادري پهن كرده كرها را در آن پخش ميكردند دو الي سه اسب را در آن ميچرخاندند فردي هم در وسط خرمن افسار اسب را نگاه ميداشت با شلاق و صداي هي، هي اسبها را ميچرخاند. افرادي كه در كنار چادر بودند با چوبي كه به آن ( به اصطلاح) لي فا ميگويند. كرها را ميكوبيدند. تا شلتوك همراه با چرخش اسبها از ساقهها جدا شوند. بعد علوفه ها را جدا كرده فردي آنها را دسته بندي ميكرد به اين فرد ( به اصطلاح ) كملوند ميگويند. بعد از خرمنكوبي شلتوكها را در وسط چادر به صورت تپهاي كوچك در آورده با بيل چوبي كه به آن ( به اصطلاح ) في يه ميگويند. شلتوكها را در جهت مخالف باد. به هوا ميباشند. باد شلتوكهاي سنگين را از شلتوكهاي سبك كه به آن ( به اصطلاح ) چكو ميگويند جدا مي سازد اگر در موقع هوا دادن شلتوكها باد نمي وزيد مترسكي در ست ميكردند و با علوفه آن را تزئين ميكردند و با چوب دستي مترسك را ميزدند و ميگفتند: «اگر باد را نرساني بيشتر چوب ميزنيم». به باد دادن شلتوكها ( به اصطلاح) هپاتن ميگفتند.
بعد از باد دادن شلتوكها آنها را پيمانه كرده و داخل كيسه ميريختند. هر ده پيمانه يك كيسه ميشد كه به آن ( به اصطلاح ) تاچه ميگويند. دو كيسه تشكيل يك خروار ميدهند به پيمانه كردن ( به اصطلاح ) كيله كردن ميگويند. كيله ظرفي بود سه پايه از چوب ساخته شده بود. كه ظرفيت آن 6 كيلو بود.
نكته جالب اين كه هنگام پيمانه كردن به جاي شمارش هر عدد تكمصراع هايي را ميخواندند.
اما امروزه با ورود ماشينآلات كشاورزي اين سنت از بين رفته. نمونه
1ـ اول به نام خدا
2ـ بركت رهاد خدا
3ـ نام محمد
4ـ دين محمد
5ـ پنجتن آل عبا
6ـ بركت ر هاده خدا
7ـ پيمونه هفت
8ـ قبله هشت
9ـ مشت مشت
10ـ ده دهنده خدائه
بعد از پيمانه و كيسه كردن شلتوكها در وسط خرمن چالهاي كوچك ميكندند يك مشت شلتوك داخل آن ميريختند تا پرندگان بخورند بر اين باور بودند كه در سال بعد خرمن پر بركت تر خواهد شد.
نكته ي مهم اينكه اولين پيمانه مال خدا بود اين پيمانه را به فقير محل ميدادند . تا مال خدا را نميگرفتند شلتوك ها را پيمانه نميكردند.
در گذشته هنگام خرمنكوبي دراويشي بر سر خرمن ميآمدند كه صاحب خرمن به نيت پنج تن آل عبا پنج مشت شلتوك به آنها ميداد.
دستمزد چاربيدارها از هر يك خروار يك پيمانه بود. در بيشتر موارد بستگي به توافق طرفين داشت.
مير شكارها: (ميراشكار)
ميرشكارها افرادي بودند كه در زمينه شكار خوك مهارت خاص داشتند. عموماً از نقاط ديگر به مازندران ميآمدند. يا اگر از اهالي روستا بودند كساني بودند كه داراي آب و زمين به مقدار كافي نبودند شاليكاران براي اينكه از حمله خوكها به مزرعه در امان باشند هر سال با ميرشكارها قرارداد مي بستند دستمزد ميرشكارها شلتوك برنج بود.
مشخصه عمومي ميرشكارها، سياه چهره، داراي تعداد فرزندان زياد، همچنين چند قلاده سگ .
در صورتي كه هوا در زمان برداشت شالي باراني بود كار ميرشكارها دشوار مي شد صاحبان زمين براي حفظ محصول در زمين خود آلونكي ميساختند كه به آن ( به اصطلاح ) كيمه ميگفتند. كه مصالح آن از چوب بود. شبها بر روي آن مينشستند با سر و صدا، خواندن ترانههاي محلي، كوبيدن بر روي حلب . روشن كردن آتش موجب فرار خوكها مي شدند. در ضمن از كومه در روز براي استراحت، صرف غذا هم استفاده ميكردند.
اگر شبي را به شب پايي نميرفتند. پارچهها كهنه را ميگرفتند به صورت ريسمان در ميآوردند روي چوبي نصب مي كردند در كنار شاليزار قرار ميدادند آتش ميزدند اين پارچه ها به علت اينكه به هم بافته شده بودند از خود دود خارج ميكردند و دير ميسوختند اين دود موجب فرار خوك ميشد به اين وسيله ( به اصطلاح ) تناف ميگفتند.