0

حركت در اعراض

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

حركت در اعراض

تقسیمات حركت
شامل: مقدمه، تقسیم حركت بر اساس شتاب، تكامل متحرك در اثر حركت.
مقدمه
مقومات حركت در تمام حركات وجود دارد و قابل تنوع و تفاوت نیست تا بر اساس اختلاف آنها بتوان اقسام مختلفى را براى حركت در نظر گرفت اما مشخصات و لوازم حركت كمابیش قابل تفاوت و تنوع است و مى‏توان بر حسب اختلاف آنها اقسامى را براى حركت اثبات كرد مثلا اختلاف مدار در حركات انتقالى كاملا محسوس است و اشكال مختلفى كه براى آن تصور مى‏شود موجب تفاوت حركات مربوطه مى‏گردد ولى از یك سوى اختلاف مدارات انواع محصورى ندارد و از سوى دیگر نتیجه فلسفى خاصى بر این تنوع مترتب نمى‏شود از این روى تقسیم حركات بر حسب اختلاف مدارات چندان فایده‏اى در بر نخواهد داشت .
همچنین جهات حركات هر چند از نظر كلى قابل تقسیم به شش جهت اصلى معروف است اما اولا این اقسام قراردادى است و ثانیا تقسیم حركات بر حسب اختلاف آنها فاقد ثمره فلسفى مى‏باشد نیز سرعت‏حركت مراتب بى‏شمارى دارد اما این اختلاف مراتب تاثیرى در تحلیل فلسفى آنها ندارد .
اما تقسیم حركت بر حسب اختلاف فاعلها در واقع تابع اقسام فاعل است و بطور كلى مى‏توان حركت را به دو قسم طبیعى و ارادى تقسیم كرد زیرا فاعلهاى بالقصد و بالعنایه و بالرضا و بالتجلى همه فاعلهاى ارادى هستند و فاعلهاى بالجبر و بالتسخیر هم حالات خاصى از آن بشمار مى‏روند چنانكه فاعل قسرى حالت‏خاصى از فاعل طبیعى محسوب مى‏شود .
در میان همه ویژگیهاى حركت مهمترین چیزى كه محور بحثهاى فلسفى در اقسام حركت واقع شده بستر و مسافت‏حركت است ولى قبل از آنكه به این مبحث بپردازیم سزاوار است بحث كوتاهى در باره تقسیم حركت بحسب اختلاف شتاب داشته باشیم و ضمنا مسئله تكاملى بودن حركت و رابطه آن را با شتاب مورد بررسى قرار دهیم
تقسیم حركت بر اساس شتاب
اتومبیلى را در نظر بگیرید كه عقربه كیلومتر شمار آن تدریجا از صفر به طرف یكصد كیلومتر در ساعت بالا مى‏رود و مدتى روى این شماره مى‏ایستد و سپس تدریجا به طرف صفر پایین مى‏آید این اتومبیل در طول مدت حركت‏خود از نقطه الف به نقطه ب انتقال مى‏یابد كه حركتى انتقالى و در بستر مكان مى‏باشد اما در این جریان دو تغییر تدریجى دیگر هم مشاهده مى‏شود یكى تغییر سرعت از صفر به یك صد و دیگرى تغییر آن از یك صد به صفر این تغییر نیز از نظر فلسفى مشمول تعریف حركت است و مى‏توان آن را نوعى حركت كیفى بشمار آورد از این جهت كه تند شدن و كند شدن دو كیفیت ویژه حركت محسوب مى‏شوند كه عارض كمیت‏سرعت آن مى‏گردند .
نظیر همین تغییر را در انواع دیگرى از حركت مى‏توان در نظر گرفت و حتى یك حركت كیفى از نظر دیگرى مى‏تواند متصف به حركت كیفى دیگرى شود مثلا فرض كنید كه جسم بى رنگى تدریجا سیاهرنگ مى‏شود و مدتى به همان حالت‏سیاهى باقى مى‏ماند و سپس رنگ آن تدریجا مى‏پرد و دوباره بى رنگ مى‏گردد بى شك تغییر رنگ جسم حركتى در مقوله كیف بشمار مى‏رود اما ممكن است درجه سیاه شدن یا رنگ پریدن آن در همه اجزاء زمان یكنواخت نباشد و مثلا سرعت‏سیاه شدن آن تدریجا افزایش یابد و سپس به همین منوال رو به كاهش برود این تغییر سرعت تغییر دیگرى غیر از اصل تغییر رنگ است و از این روى مى‏توان آن را حركتى روى حركت اول تلقى كرد چنانكه مى‏توان حركت‏یك نواخت را فاقد این تغییر دانست و آن را از نظر سرعت ثابت‏شمرد .
بنا بر این مى‏توان حركت را از یك دیدگاه یعنى از دیدگاه ثبات یا تغیر سرعت به سه قسم تقسیم كرد:
1 حركت‏یك نواخت و بى شتاب و داراى سرعت ثابت .
2 حركت تند شونده و داراى سرعت افزاینده یا داراى شتاب مثبت .
3 حركت كند شونده و داراى سرعت كاهنده یا داراى شتاب منفى .
وجود حركت تند شونده و كند شونده و همچنین حركت‏یك نواخت امرى محسوس و غیر قابل انكار است و حتى مى‏توان بعضى از مصادیق آنها مانند تغییر تدریجى افزایش و كاهش سرعت‏یا یكنواختى آن را در كیفیات و حالات نفسانى با علم حضورى دریافت و بدون تردید مى‏توان كاهش سرعت‏حركت را نوعى تنزل و ضعف و نقص تدریجى براى حركت بحساب آورد و بدین ترتیب نوعى حركت تضعفى و تنزلى را اثبات كرد .
در این جا است كه ما با این سؤال روبرو مى‏شویم كه آیا وجود حركت كند شونده منافاتى با بعضى از تعاریف حركت مانند خروج تدریجى شى‏ء از قوه به فعل و كمال اول براى موجود بالقوه از آن جهت كه بالقوه است ندارد .
براى پاسخ به این سؤال باید دو جهت بحث را از یكدیگر تفكیك كرد یكى تكامل حركت و دیگرى تكامل موجود متحرك .
توضیح آنكه ممكن است متحرك در طول حركت‏خودش همواره به كمالات جدیدى دست‏یابد اما سرعت نایل شدن به این كمالات متفاوت باشد یعنى در بخشى از زمان سرعت تكامل رو به افزایش و در بخشى دیگر رو به كاهش و در بخش سومى ثابت و یك نواخت باشد و یكنواختى سرعت و حتى كاهش آن منافاتى با تكامل یافتن متحرك ندارد زیرا مثلا جسمى كه آهنگ سیاه شدن آن كند مى‏شود بالاخره در لحظه بعدى سیاهتر از لحظه قبلى خواهد بود گو اینكه تغییر رنگ آن كندتر انجام مى‏پذیرد پس فرض اینكه حركت موجب كمال بیشترى براى موجود متحرك باشد با فرض شتاب منفى براى سرعت تكامل هم منافاتى ندارد .
اما اگر كسى ادعا كند كه هر حركتى در همان حیثیت‏حركت بودنش تكامل مى‏یابد ادعاى وى با پذیرفتن حركت‏یك نواخت و حركت بى شتاب سازگار نیست و روشن است كه چنین ادعائى خلاف وجدان و بداهت مى‏باشد و براى اثبات آن نمى‏توان به پاره‏اى از تعریفات حركت استناد كرد علاوه بر اینكه تعریفات یاد شده هم چنین ادعائى را اثبات نمى‏كنند زیرا حد اكثر چیزى كه از آنها مى‏توان استفاده كرد این است كه موجود متحرك در اثر حركت به فعلیت و كمال جدیدى مى‏رسد و چنانكه اشاره شد تكامل یافتن متحرك منافاتى با نزولى بودن سرعت‏حركت ندارد .
و اما اینكه آیا هر حركتى موجب تكامل متحرك مى‏شود یا نه مسئله دیگرى است كه اینك به بررسى آن مى‏پردازیم
تكامل متحرك در اثر حركت
دانستیم كه تكاملى بودن حركت بمعناى شدت یافتن و شتاب گرفتن آن كلیت ندارد و هیچكدام از تعاریف حركت هم اشعارى به این مطلب ندارد و اما بمعناى تكامل یافتن متحرك در اثر حركت ممكن است از دو تعریف یاد شده چنین استنباطى بشود كه چون متحرك بواسطه حركت به فعلیت و كمال جدیدى مى‏رسد ضرورتا هر حركتى اشتدادى و موجب تكامل یافتن متحرك خواهد بود .
كسانى كه چنین استنباطى را كرده‏اند خود را با مشكل بزرگى مواجه دیده‏اند و آن این است كه بسیارى از اشیاء تدریجا رو به ضعف و پژمردگى و نابودى مى‏روند و نه تنها حركات و دگرگونیهاى تدریجى آنها بر كمالشان نمى‏افزاید بلكه پیوسته از كمالاتشان مى‏كاهد و آنها را به مرگ و نیستى نزدیك مى‏كند چنانكه نباتات و حیوانات پس از گذراندن دوران رشد و شكوفایى وارد مرحله پیرى و ناتوانى مى‏شوند و حركت ذبولى و نزولى آنها آغاز مى‏گردد .
براى رهایى از این مشكل به این صورت چاره جویى كرده‏اند كه اینگونه حركات نزولى و انحطاطى همراه با حركات موجودات رشد یابنده دیگرى است مثلا سیبى كه در اثر كرم زدگى فاسد مى‏شود كرم درون آن رشد مى‏یابد و حركت‏حقیقى همان حركت تكاملى كرم است كه موجب كاهش كمالات سیب مى‏گردد و پژمردگى و فاسد شدن آن حركتى بالعرض مى‏باشد .
ولى صرف نظر از اینكه توام بودن حركت نزولى یك متحرك با حركت اشتدادى متحرك دیگر در همه موارد قابل اثبات نیست نمى‏توان تغییر تدریجى موجود رو به كاهش را نادیده گرفت و از آن بعنوان حركت بالعرض یاد كرد و بالاخره این سؤال باقى مى‏ماند كه این سیر نزولى تدریجى در موجود كاهش یابنده از نظر فلسفى چه مفهومى دارد .
و اما اتكاء كردن بر تعریفهاى یاد شده براى نفى حركت غیر تكاملى نمى‏تواند پاسخگوى وجود غیر قابل انكار آن باشد و بفرض اینكه مفاد این تعریفها قابل انطباق بر حركت نزولى نباشد باید در صحت و كلیت آنها تردید كرد نه اینكه با استناد به آنها دست به توجیهات غیر قابل قبولى زد ولى در عین حال مى‏توان براى تعریفهاى مذكور هم تفسیرى را در نظر گرفت كه مستلزم نفى حركت غیر تكاملى نباشد .
توضیح آنكه قوه و فعل دو مفهوم اضافى هستند كه از ملاحظه تقدم موجودى بر موجود دیگر و مشتمل بودن موجود دوم بر كل یا جزئى از موجود اول انتزاع مى‏شود و این معنى به هیچ وجه مستلزم كاملتر بودن كل موجود دوم از كل موجود اول نیست همچنین حركت را كمالى مقدمى براى رسیدن به كمال اصلى انگاشتن مستلزم بقاء همه كمالات سابق در موجود لاحق نمى‏باشد زیرا ممكن است لازمه حركت و رسیدن به كمالى كه نتیجه آن بشمار مى‏رود این باشد كه متحرك بعضى از كمالات خودش را از دست بدهد و كمالى كه در اثر حركت برایش حاصل مى‏شود مساوى با كمال از دست رفته و یا حتى ضعیفتر از آن باشد .
پس تطبیق تعریف ارسطو بر انواع حركت مستلزم این نیست كه كمالى كه در اثر ركت‏حاصل مى‏شود از نظر مرتبه وجودى بر كمالى كه از دست متحرك مى‏رود برترى و فزونى داشته باشد و در نتیجه موجود متحرك در مقام مقایسه با وضع و موقعیت‏سابق لزوما كاملتر گردد .
ولى اساسا تكیه بر مفهوم قوه و فعل یا مفهوم كمال در تعریف حركت لزومى ندارد زیرا این مفاهیم كه خودشان نیاز به توضیح و تفسیر دارند نمى‏توانند ابهامى را از حركت بزدایند .
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها