0

كیفیت

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

كیفیت

كیفیت
شامل: مقوله كیف، كیف نفسانى، كیف محسوس، كیف مخصوص به كمیات، كیف استعدادى، نتیجه گیرى.
مقوله كیف
هر انسانى یك سلسله از حالات مختلف روانى را در درون خویش با علم حضورى مى‏یابد مانند حالات شادى و اندوه ترس و امید لذت و درد شوق و نفرت محبت و عداوت و ... .
همچنین با حواس ظاهرى خودش صفاتى را از اجسام درك مى‏كند كه غالبا تغییر پذیرند مانند رنگها مزه‏ها بویها صداها و . . . .
فلاسفه همه این حالات و صفات روانى و جسمانى را در یك مفهوم كلى مندرج ساخته آن را كیفیت و چگونگى نامیده‏اند و آن را جنسى براى همه آنها انگاشته به این صورت تعریف كرده‏اند كیفیت عرضى است كه ذاتا قابل قسمت نیست و مشتمل بر معناى نسبت نیز نمى‏باشد و در واقع آن را با سلب ویژگیهاى كمیت و مقولات نسبى معرفى كرده‏اند .
ولى به نظر مى‏رسد كه صرفنظر از مناقشه‏اى كه بطور كلى در دستگاه جنس و فصل ارسطوئى وجود دارد كیفیت را نباید جزء ماهیت این اعراض مختلف مادى و مجرد بحساب آورد بلكه بایستى آن را مانند مفهوم حالت و هیئت و عرض از مفاهیم عام انتزاعى دانست كه بصورت حمل عرضى بر تعدادى از امور مختلف الحقیقه اطلاق مى‏شود .
به هر حال در میان مقولات عرضى آنچه را مى‏توان بطور قطع و یقین عرض خارجى و داراى مابازاء عینى دانست مقوله كیف است كه بعضى از مصادیق آن با علم حضورى خطا ناپذیر درك مى‏شود .
فلاسفه بر اساس استقراء مقوله كیف را به چهار نوع كلى تقسیم كرده‏اند كیف نفسانى كیف محسوس كیف مخصوص به كمیات كیف استعدادى
كیف نفسانى
كیف نفسانى عرضى است مجرد كه تنها عارض جواهر نفسانى مى‏شود و تاكنون جدول دقیق و كاملى از انواع آن بدست نیامده است فلاسفه علم قدرت اراده و كراهت لذت و الم حالات انفعالى و عادات و ملكات نفسانى را از جمله كیفیات نفسانى بشمار آورده‏اند و بحثهایى پیرامون آنها انجام داده‏اند كه بیشتر مربوط به علم النفس مى‏باشد .
همچنانكه اشاره شد یقینى‏ترین انواع كیف كیفیات نفسانى است كه با علم حضورى و تجربه درونى شناخته مى‏شوند و حتى امثال هیوم كه بسیارى از مسلمات را مورد تشكیك قرار داده‏اند وجود این دسته از كیفیات را یقینى و غیر قابل انكار دانسته‏اند .
در میان اقسام كیف نفسانى آنچه ارتباط بیشترى با مباحث فلسفى دارد علم است و از اینروى بحث مستقلى درباره آن خواهیم داشت و در درجه دوم اراده و قدرت و اختیار قرار دارد كه در مقاله «علت فاعلی» بحثهایى پیرامون آنها انجام گرفت و توضیحات بیشترى در مبحث صفات خداى متعال درباره آنها خواهد آمد.
كیف محسوس
منظور از كیف محسوس آن دسته از كیفیات مادى است كه بوسیله حواس ظاهرى و اندامهاى حسى درك مى‏شوند .
فلاسفه بر اساس نظریه‏اى كه در علوم طبیعى قدیم مورد قبول بوده و حواس ظاهرى را پنج نوع مى‏دانسته‏اند كیف محسوس را به پنج دسته تقسیم مى‏كرده‏اند و رنگ و نور را از كیفیات دیدنى و صداها را كیفیات شنیدنى و مزه‏ها را كیفیات چشیدنى و بویها را كیفیت بوییدنى و سردى و گرمى و زبرى و نرمى را از كیفیات لمس‏كردنى مى‏شمرده‏اند اما در روانشناسى جدید حواس دیگرى غیر از حواس پنجگانه معروف اثبات شده كه باید در دسته‏بندى كیفیات محسوس مورد توجه قرار گیرد .
اثبات وجود كیفیات محسوس در خارج از ظرف ادراك به آسانى كیف نفسانى نیست زیرا علم حضورى به آنها تعلق نمى‏گیرد و براى پاسخ به این سؤال كه آیا آنچه را ما بعنوان حالاتى از اشیاء مادى درك مى‏كنیم در متن خارج هم به همین صورت وجود دارد یا نفس ما در اثر یك سلسله از فعل و انفعالات فیزیكوشیمیایى و فیزیولوژیكى كه در بدن انجام مى‏گیرد مستعد درك این امور در درون خویش مى‏شود و نمى‏توان عین آنها را در جهان ماده اثبات كرد براى پاسخ صحیح به این سؤال باید از براهینى استفاده كرد كه بعضى از مقدمات آنها از علوم تجربى گرفته مى‏شود و اثبات قطعى اینگونه مقدمات در گرو پیشرفت علوم مربوطه مى‏باشد بعنوان مثال هنوز ماهیت انرژیها و رابطه ماده و انرژى بصورت یقینى شناخته نشده و از اینروى نمى‏توان تحلیل فلسفى یقینى درباره آنها ارائه داد .
فلاسفه پیشین براى نور و حرارت واقعیتى جز همان حالت و عرضى كه بوسیله اندامهاى حسى درك مى‏شود قائل نبودند و از این جهت آنها را ذاتا بسیط و تجزیه ناپذیر مى‏انگاشتند ولى بر اساس بعضى از نظریات فیزیك جدید باید آنها را از قبیل جواهر مادى بحساب آورد و هر چند در اصطلاح فیزیك آنها را انرژى مى‏نامند و در مقابل ماده قرار مى‏دهند اما چون معتقدند كه ماده از تراكم انرژى بوجود مى‏آید و در اثر تجزیه و تشعشع تبدیل به انرژى مى‏شود باید انرژى را هم از نظر فلسفى جزء اجسام بحساب آورد زیرا محال است كه جسم از غیر جسم تركیب شود یا در اثر تجزیه تبدیل به چیزى شود كه جوهر داراى امتداد جسم نباشد .
اما مطلب در اینجا خاتمه نمى‏یابد و با دقت بیشتر روشن مى‏شود كه آنچه مورد درك مستقیم قرار مى‏گیرد جوهر نور و حرارت نیست بلكه صفت روشن بودن و گرم بودن آنهاست و در اینجا سئوال سابق تكرار مى‏شود كه آیا این كیفیات محسوس به همانگونه كه در ظرف ادراك منعكس مى‏شوند در خارج هم به همین صورت وجود دارند یا نه
كیف مخصوص به كمیت
فلاسفه یك دسته دیگر از كیفیات را بنام كیفیت مخصوص به كمیات نامیده‏اند كه بخشى از آنها مانند فردیت و زوجیت از اوصاف عدد و بخشى دیگر مانند مستقیم بودن و منحنى بودن از اوصاف موضوعات هندسى بشمار مى‏روند .
ظاهرا نكته‏اى كه این دسته از كیفیات را دسته مستقلى بحساب آورده‏اند و آنها را در عداد كیفیات محسوسه نشمرده‏اند این است كه مستقیما مورد ادراك حسى قرار نمى‏گیرند .
اما اوصاف اعداد را با توجه به اینكه خود عدد امرى اعتبارى و فاقد مابازاء خارجى است نمى‏توان امورى حقیقى و اعراضى خارجى دانست و اما اوصاف موضوعات هندسى مانند مستقیم بودن و منحنى بودن خط و مستوى یا مقعر یا محدب بودن سطح مفاهیمى است انتزاعى كه با چند واسطه از نحوه وجود اجسام انتزاع مى‏شود مخصوصا با توجه به اینكه خود خط و سطح در واقع حدود عدمى اجسام هستند كه ذهن انسان با مسامحه آنها را ماهیاتى موجود در خارج تلقى مى‏كند .
بنابر این بسختى مى‏توان این دسته از كیفیات را بعنوان اعراض خارجى و داراى مابازاء عینى قلمداد كرد و حد اكثر باید آنها را از اعراض تحلیلیه بحساب آورد
كیف استعدادى
چهارمین قسمى كه فلاسفه براى مقوله كیف قائل شده‏اند كیفیت استعدادى است كه آن را به این صورت تعریف كرده‏اند كیفیتى است كه بواسطه آن پیدایش پدیده خاصى در موضوع آن رجحان مى‏یابد و گاهى آن را امكان استعدادى مى‏نامند در مقابل سایر اقسام امكان مانند امكان ذاتى و امكان وقوعى (
[1]) . زیرا سایر معانى امكان از معقولات ثانیه فلسفى و مفاهیم غیر ماهوى است بخلاف امكان استعدادى كه آن را ماهیتى از مقوله كیف مى‏شمارند .
دلیلى كه براى عینى بودن كیفیت استعدادى آورده‏اند این است كه متصف به صفات وجودى مانند قرب و بعد و شدت و ضعف مى‏شود مثلا استعداد نطفه براى دارا شدن روح دورتر و ضعیفتر از استعداد جنین كامل است و استعداد هسته درخت براى تبدیل شدن به درخت نزدیكتر و قویتر از استعداد خاك است و اگر امكان استعدادى هم مفهومى عقلى مى‏بود مانند سایر اصطلاحات امكان قابل اتصاف به اینگونه صفات نمى‏بود .
براى ارزشیابى این دلیل لازم است به كیفیت آشنایى ذهن با مفهوم استعداد و نسبت دادن آن به بعضى از موجودات خارجى بعنوان وصف ویژه‏اى براى آنها اشاره كنیم .
انسان با تجاربى كه در مورد تحولات اشیاء خارجى دارد بخوبى درمى‏یابد كه پیدایش هر پدیده عینى در گرو تحقق شرایط ویژه و زایل شدن موانع خاصى است كه معمولا بطور تدریجى حاصل مى‏شود مثلا تبدیل شدن آب به بخار مشروط به درجه حرارت معینى است كه تدریجا در آب پدید مى‏آید و روییدن گیاه در زمین شوره‏زار مشروط به برطرف شدن مواد زیانبار و فراهم شدن مواد سودمند و رطوبت و حرارت لازم است كه همگى آنها یكباره تحقق نمى‏پذیرد .
با توجه به این روابط علت و معلولى و لزوم تحقق شرایط وجودى و عدمى هنگامى كه ماده علت مادى پدیده را نسبت به فعلیت مورد نظر مى‏سنجیم اگر همه شرایط لازم فراهم و همه موانع مرتفع باشد آن را كاملا مستعد و آماده براى دریافت فعلیت جدید مى‏نامیم و اگر بعضى از شرایط وجودى حاصل نباشد یا بعضى از موانع برطرف نشده باشد استعداد آن را دور و ضعیف مى‏شماریم و اگر تنها بعضى از شرایط یا اكثر موانع موجود باشد استعداد آن را بسیار دور و ضعیف مى‏خوانیم .
حاصل آنكه در ماده‏اى كه استعداد پذیرش فعلیت جدید را دارد بجز تحقق شرایط و برطرف شدن موانع امر عینى دیگرى بنام استعداد حاصل نمى‏شود بلكه استعداد مفهومى است عقلى كه از تحقق شرایط و ارتفاع موانع انتزاع مى‏شود و شاهدش این است كه تا مقایسه‏اى بین دو موقعیت‏سابق و لاحق انجام نگیرد این مفهوم انتزاع نمى‏شود و كار بردن تعبیراتى مانند نزدیك و دور شدید و ضعیف كامل و ناقص و مانند آنها در مورد استعداد از روى استعاره و نشانه‏اى از كثرت و قلت‏شرایط و موانع است .
جالب این است كه صدرالمتالهین على رغم اینكه در باب جواهر و اعراض و پاره‏اى از موارد دیگر از سایر فلاسفه پیروى كرده و امكان استعدادى را نوعى از مقوله كیف بشمار آورده در بعضى از موارد به این حقیقت اعتراف كرده است كه مفهوم استعداد از برطرف شدن موانع و اضداد انتزاع مى‏شود از جمله در اسفار مى‏فرماید بازگشت امكان استعدادى به زوال مانع و ضد است كه اگر بطور كلى زایل شود قوه قریب و اگر بطور ناقص برطرف گردد قوه بعید نامیده مى‏شود (
[2]) .
[1] . امكان ذاتی وصفی است‏عقلی برای ماهیت از این نظر كه ذاتا اقتضائی نسبت به وجود و عدم ندارد و هیچكدام از آنها برای آن ضرورتی ندارد و امكان وقوعی وصف عقلی دیگری است برای ماهیت از این نظر كه علاوه بر اینكه وجود آن ذاتا محال نیست مستلزم امر محال دیگری هم نمی‏باشد.
[2] . ر. ك: اسفار ج 2 ص 376.
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها