مفهوم مجرد و مادى
مفهوم مجرد و مادى |
شامل: مقدمه، مفهوم واژههاى مجرد و مادى، ویژگیهاى جسمانیات
و مجردات.
مقدمه
فلاسفه تقسیمات اولیهاى براى مطلق موجود بیان كردهاند كه
از جمله آنها تقسیم به واجب الوجود و ممكن الوجود است و با توجه به اینكه در این
تقسیم رابطه بین ماهیت و وجود لحاظ شده وجوب و امكان از ماده قضیه در هلیه بسیطه
گرفته شده با اصالت ماهیتسازگارتر است و بر اساس اصالت وجود مىتوان مطلق موجود را
به مستقل و رابط یا غنى و فقیر تقسیم كرد یعنى اگر موجودى مطلقا بىنیاز از غیر و
به اصطلاح موجود بنفسه باشد غنى و مستقل و در غیر این صورت فقیر و رابط خواهد بود .
روشن است كه منظور از غنى و استقلال غناى مطلق و استقلال مطلق است وگرنه هر
علتى نسبت به معلول خودش از غنى و استقلال نسبى برخوردار است .
موجود فقیر و
رابط یا ممكن الوجود كه ملازم با معلولیت است بدیهى مىباشد و موجود غنى و مستقل
مطلق یا واجب الوجود بالذات كه ملازم با علیت نخستین است با برهان اثبات مىشود
برهانى كه در مبحث علت و معلول به آن اشاره شد و در مبحثخداشناسى توضیح بیشترى در
باره آن خواهد آمد .
همچنین فلاسفه ماهیات ممكن الوجود را به دو قسم جوهر و عرض
تقسیم كردهاند و ماهیتى را كه براى موجود شدن محتاج به موضوع ([1]) نباشد جوهر و آن را كه محتاج به موضوع باشد و
به دیگر سخن حالت و صفتى براى موجود دیگر باشد عرض نامیدهاند .
قبلا اشاره شد
كه مشهور میان فلاسفه این است كه ماهیات عرضى بر حسب استقراء داراى نه جنس عالى
هستند و با اضافه كردن جوهر مقولات دهگانه را تشكیل مىدهند .
بنظر مىرسد كه
مفهوم جوهر و عرض از معقولات ثانیه فلسفى است كه از مقایسه موجودات با یكدیگر بدست
مىآید مثلا هنگامى كه انسان وجود حالات نفسانى و نه ماهیت آنها را با وجود نفس و
نه ماهیت آن مقایسه مىكند مىبیند كه تحقق كیفیات انفعالى مانند ترس و امید شادى و
اندوه و ... قائم به وجود نفس است به گونهاى كه با فرض عدم وجود نفس جایى براى
وجود آنها باقى نمىماند بر خلاف وجود نفس كه نیازمند به آنها نمىباشد و بدون آنها
هم قابل تحقق است با توجه به این مقایسه و سنجش موجودات را به دو قسم تقسیم مىكنیم
و دسته اول را عرض و دسته دوم را جوهر مىنامیم .
اگر كسى مفهوم جوهر را مساوى
با غیر عرض قرار دهد مىتواند مطلق موجود را به جوهر و عرض تقسیم كند به طورى كه
وجود واجب تبارك و تعالى هم یكى از مصادیق جوهر بشمار آید چنانكه بعضى از فلاسفه
غربى چنین كردهاند و در این صورت تقسیم مزبور از تقسیمات اولیه وجود خواهد بود ولى
فلاسفه اسلامى مقسم جوهر و عرض را ماهیت ممكن الوجود قرار دادهاند و از این روى
اطلاق جوهر را بر واجب الوجود بالذات صحیح نمىدانند .
از سوى دیگر بعضى از
فلاسفه غربى وجود جوهر را كمابیش مورد تشكیك قرار دادهاند چنانكه باركلى جوهر
جسمانى را انكار كرده و هیوم جوهر نفسانى را نیز مورد شك قرار داده است ولى كسانى
كه وجود اعراض خارجى را پذیرفته و وجود جواهر آنها را انكار كردهاند ناخودآگاه
بجاى یك نوع جوهر به چندین نوع جوهر قائل شدهاند زیرا در صورتى كه مثلا پدیدههاى
نفسانى بعنوان اعراضى براى نفس تلقى نشوند محتاج به موضوع نخواهند بود و در این
صورت هر كدام از آنها جوهرى خاص خواهد بود همچنین اگر صفات اجسام بعنوان اعراضى
محتاج به موضوع تلقى نشوند ناچار خودشان جوهرهایى جسمانى خواهند بود زیرا منظور از
جوهر چیزى جز این نیست كه موجود ممكن الوجودى محتاج به موضوع نباشد .
در كنار
این تقسیمات مىتوان تقسیم كلى و اولى دیگرى را براى مطلق موجود در نظر گرفت و آن
تقسیم به مجرد و مادى استیعنى وجود عینى یا از قبیل وجود جسم و صفات جسمانى است كه
در این صورت مادى نامیده مىشود و یا از این قبیل نیست كه بنام مجرد موسوم مىگردد
.
این تقسیم چنانكه ملاحظه مىشود اختصاص به ممكن الوجود ندارد زیرا یك قسم آن
مجرد شامل واجب الوجود هم مىشود همچنین اختصاص به جوهر یا عرض ندارد زیرا هر یك از
مجرد و مادى مىتواند جوهر یا عرض باشد مثلا نفوس و مجردات تام از قبیل جواهر مجرد
و اجسام از قبیل جواهر مادى هستند و كیفیات نفسانى از قبیل اعراض مجرد و كیفیات
محسوس از قبیل اعراض مادى بشمار مىروند .
ما در این بخش همین تقسیم را مطمح
نظر قرار مىدهیم و پس از توضیح مفهوم آنها ویژگیهاى كلى آنها را بیان مىكنیم و
سپس به بیان تقسیمات ثانویه و احكام آنها مىپردازیم و ضمنا جواهر و اعراض را نیز
مورد بحث قرار مىدهیم.
مفهوم واژههاى مجرد و مادى
واژه مجرد اسم مفعول از
تجرید و بمعناى برهنه شده است و این معنى را به ذهن مىآورد كه چیزى داراى لباس یا
پوستهاى بوده كه از آن كنده شده و برهنه گردیده است ولى در اصطلاح فلاسفه بمعناى
مقابل مادى بكار مىرود و منظور این است كه موجودى داراى ویژگیهاى امور مادى نباشد
و اصلا عنایتى به سابقه ماده و برهنه شدن از آن یا از هر چیز دیگرى در كار نیست و
در واقع بمعناى غیر مادى است از این روى براى فهمیدن معناى دقیق آن باید نخست مفهوم
واژه مادى را روشن كرد و نظر به اینكه این كلمه منسوب به ماده مىباشد باید به
توضیح معانى واژه ماده بپردازیم .
ماده كه در لغت بمعناى مدد كننده و امتداد
دهنده است در اصطلاح علوم به چند معنى بكار مىرود:
1 منطقیین كیفیت واقعى نسبت
بین موضوع و محمول قضیه ضرورت امكان امتناع را ماده قضیه مىنامند .
2 نیز به
قضایایى كه قیاس از آنها تشكیل مىشود صرفنظر از شكل و هیئت تركیبى آنها ماده قیاس
مىگویند .
3 در فیزیك ماده به موجودى گفته مىشود كه داراى صفات خاصى از قبیل
جرم جذب و دفع اصطكاكپذیرى و ... باشد و آن را در مقابل نیرو و انرژى بكار مىبرند
.
4 در فلسفه ماده به موجودى گفته مىشود كه زمینه پیدایش موجود دیگرى باشد
چنانكه خاك زمینه پیدایش گیاهان و جانوران است و از این روى معناى فلسفى این كلمه
متضمن معناى اضافه و نسبت و نزدیك به معناى واژه مایه در زبان فارسى است .
فلاسفه نخستین مایه همه موجودات جسمانى را ماده المواد یا هیولاى اولى مىنامند
و در باره حقیقت آن اختلاف دارند و ارسطوئیان معتقدند كه هیولاى اولى هیچگونه
فعلیتى از خودش ندارد و حقیقت آن چیزى جز قوه و استعداد براى فعلیتهاى جسمانى نیست
و بحث در باره آن بعدا خواهد آمد .
حاصل آنكه واژه مادى در اصطلاح فلاسفه در
مورد اشیائى بكار مىرود كه نسبتى با ماده جهان داشته موجودیت آنها نیازمند به ماده
و مایه قبلى باشد و گاهى بمعناى عامترى بكار مىرود كه شامل خود ماده هم مىشود و
از نظر استعمال تقریبا مساوى با كلمه جسمانى است و واژه مجرد بمعناى غیر مادى و غیر
جسمانى استیعنى چیزى كه نه خودش جسم است و نه از قبیل صفات و ویژگیهاى اجسام
مىباشد
ویژگیهاى جسمانیات و مجردات
جسم بصورتهاى مختلفى تعریف شده كه
مشهورترین آنها از این قرار است:
1 جسم جوهرى است داراى ابعاد سهگانه طول عرض
ضخامت و با دقت بیشترى گفته شده جوهرى است كه بتوان سه خط متقاطع را در آن فرض كرد
به گونهاى كه زوایایى كه از تقاطع خطوط سه گانه حاصل مىشود قائمه باشند و تعبیر
فرض كردن را از این جهت اضافه كردهاند كه شامل مانند كره هم بشود با اینكه در كره
چنین خطوطى بالفعل وجود ندارد اما مىتوان در درون آن چنین خطوطى را فرض كرد چنانكه
مىتوان با بریدن آن خطوط مزبور را بوجود آورد .
2 از متكلمین در تعریف جسم
چنین نقل شده است جوهرى است كه فضا را اشغال كند و به اصطلاح شاغل حیز باشد .
3
شیخ اشراق در تعریف آن مىگوید جوهرى است كه بتوان آن را مورد اشاره حسى قرار داد .
در باره این تعاریف و اینكه آیا هیچكدام از آنها حد تام منطقى هستیا نه
بحثهایى انجام گرفته كه ذكر آنها ضرورتى ندارد .
به هر حال روشنترین ویژگى جسم
امتداد آن در سه جهت است و این ویژگى لوازمى دارد از جمله آنها اینكه عقلا در سه
جهت تا بىنهایت قابل انقسام است دیگر آنكه مكاندار است ولى نه به این معنى كه مكان
فضایى است مستقل از اجسام كه بوسیله آنها پر مىشود بلكه به معنایى كه در توضیح
مكان خواهد آمد سوم آنكه چنین موجودى طبعا قابل اشاره حسى است زیرا اشاره حسى با
توجه به مكان انجام مىگیرد و هر چه مكاندار باشد قابل اشاره حسى هم خواهد بود و سر
انجام موجود جسمانى داراى امتداد چهارمى است كه از آن به زمان تعبیر مىشود و بحث
در باره حقیقت زمان نیز خواهد آمد .
و اما جسمانیات یا امور مادى بمعناى خاص كه
شامل خود جسم و ماده نشود عبارتند از توابع وجود اجسام و به دیگر سخن امورى كه بطور
مستقل از اجسام تحقق نمىیابند و مهمترین ویژگى آنها این است كه به تبع جسم قابل
انقسام خواهند بود بنابر این روح متعلق به بدن كه به یك معنى اتحاد با آن دارد
جسمانى نخواهد بود زیرا حتى به تبع بدن هم انقسامپذیر نیست بر خلاف صفات و اعراض
اجسام مانند رنگ و شكل كه به تبع اجسام قابل انقسام هستند و از این روى امورى
جسمانى بشمار مىروند .
با توجه به ویژگیهاى اجسام و جسمانیات مىتوان مقابلات
آنها را بعنوان ویژگیهاى مجردات قلمداد كرد یعنى موجود مجرد نه انقسام پذیر است و
نه مكان و زمان دارد تنها براى یك قسم از موجودات مجرد مىتوان بالعرض نسبت مكانى و
زمانى در نظر گرفت و آن نفس متعلق به بدن استیعنى مىتوان گفت جایى كه بدن هست
روحش هم هست و زمانى كه بدن موجود است روحش هم در همان زمان موجود است ولى این
مكاندارى و زماندارى در واقع صفت بدن است و در اثر تعلق و اتحاد روح با بدن از روى
مسامحه و مجاز به آن هم نسبت داده مىشود .
[1] . باید دانست كه منظور فلاسفه از
كلمه موضوع در اینجا مفهومی است اخص از محل زیرا واژه محل را در مورد جوهری كه جوهر
دیگری صورت در آن حلول نماید نیز بكار میبرند.
|
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2 |
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب
یک شنبه 1 خرداد 1390 7:47 PM
تشکرات از این پست