0

علت غائى

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

علت غائى

علت غائى
شامل: تحلیلى درباره افعال اختیارى، كمال و خیر، غایت و علت غائى.
تحلیلى درباره افعال اختیارى
هیچ كار ارادى و اختیارى بمعناى عام اراده و اختیار نیست كه بدون شعور و علم فاعل به آن انجام بگیرد خواه علمى كه عین ذات فاعل باشد چنانكه در فاعل بالتجلى وجود دارد و خواه علمى كه عین خود فعل باشد چنانكه در مورد فاعل بالرضا ملاحظه مى‏شود و خواه علمى كه لازمه علم به ذات باشد چنانكه در فاعل بالعنایه قائل شده‏اند و خواه علمى كه از عوارض انفكاك پذیر از ذات باشد چنانكه در فاعل بالقصد تحقق مى‏یابد .
همچنین هیچ كار ارادى و اختیارى نیست كه فاعل هیچگونه محبت و رضایت و میل و كششى نسبت به آن نداشته باشد و با كمال بى‏علاقگى و نفرت و اشمئزاز آن را انجام دهد حتى كسى كه داروى بد مزه‏اى را با بى‏رغبتى مى‏خورد یا خود را در اختیار جراح قرار مى‏دهد تا عضو فاسدى را از بدنش قطع كند چون علاقه به سلامتى خودش دارد و سلامتى وى جز از راه خوردن داروى تلخ یا بریدن عضو فاسد تامین نمى‏شود از این جهت به خوردن همان دارو و از دست دادن عضو بدنش میل پیدا مى‏كند میلى كه بر كراهت از مزه بد و ناراحتى از قطع عضو غالب مى‏شود .
محبت و خواستن كار هم به اختلاف انواع فاعل متفاوت مى‏شود و مفاهیم مختلفى بر آن صدق مى‏كند گاهى تنها مفهوم محبت صادق است محبتى كه عین ذات فاعل مى‏باشد مانند فاعل بالتجلى و گاهى مفهوم رضایت بر آن صدق مى‏كند مانند فاعل بالرضا و گاهى لازمه محبت به ذات است مانند فاعل بالعنایه و گاهى از قبیل كیفیات نفسانى و از عوارض انفكاك پذیر از ذات است مانند شوق در فاعل بالقصد و جامعترین مفهومى كه شامل همه موارد مى‏شود مفهوم محبت بمعناى عام است و ملاك آن درك ملایمت و كمال محبوب است و مى‏توان از آن به مطلوبیت تعبیر كرد .
بنا بر این مى‏توان گفت كه قوام فعل اختیارى به این است كه فاعل فعل را ملایم با ذات خودش بداند و از این جهت آن را بخواهد و دوست بدارد نهایت این است كه گاهى فاعل اختیارى واجد همه كمالات خودش مى‏باشد و محبت وى به فعل از آن جهت كه اثرى از كمالات خود اوست تعلق مى‏گیرد مانند مجردات تام و گاهى محبت او به كمالى كه فاقد آن است تعلق مى‏گیرد و كار را براى رسیدن و بدست آوردن آن انجام مى‏دهد مانند نفوس حیوانى و انسانى كه كارهاى اختیارى خودشان را براى رسیدن به امرى كه ملایم با ذاتشان هست و از آن لذتى و فایده‏اى مى‏برند انجام مى‏دهند .
فرق این دو قسم آن است كه در مورد اول محبت به كمال موجود منشا انجام كار مى‏شود اما در مورد دوم محبت به كمال مفقود و شوق بدست آوردن آن منشا فعالیت مى‏گردد و نیز در مورد اول كمال موجود علت انجام دادن فعل است و به هیچ وجه معلولیتى نسبت به آن ندارد ولى در مورد دوم كمال مفقود بوسیله فعل حاصل مى‏شود و نوعى معلولیت نسبت به آن دارد ولى در هر دو مورد كمال مطلوب و محبوب بالاصاله است و كار مطلوب و محبوب بالتبع.
كمال و خیر
نكته‏اى را كه باید در اینجا خاطرنشان كنیم این است كه منظور از كمال در اینجا صفت وجودى ملایم با ذات فاعل است كه گاهى منشا انجام كار اختیارى مى‏شود و گاهى در اثر آن بوجود مى‏آید و كمالى كه در اثر انجام كار ارادى حاصل مى‏شود گاهى كمال نهائى فاعل و یا مقدمه‏اى براى رسیدن به آن است و در این صورت در اصطلاح فلاسفه خیر حقیقى نامیده مى‏شود و گاهى تنها با یكى از قوى و نیروهاى فاعل ملایمت دارد هر چند مزاحم با كمالات دیگر و كمال نهائى وى باشد و در مجموع به زیان فاعل تمام شود و در این صورت خیر مظنون نامیده مى‏شود .
مثلا نتیجه طبیعى كه بر خوردن غذا مترتب مى‏شود كمالى است براى قوه نباتى كه مشترك بین انسان و حیوان و نبات است و لذتى كه از آن حاصل مى‏گردد كمالى است براى قوه‏اى كه آن را درك مى‏كند و مشترك میان حیوان و انسان است اما اگر غذا خوردن با نیت صحیح و به منظور كسب نیرو براى انجام وظایف الهى انجام گیرد موجب كمال انسانى هم مى‏شود و در این صورت وسیله‏اى براى كسب خیر حقیقى هم خواهد بود ولى اگر صرفا براى التذاذ حیوانى باشد مخصوصا اگر از ماكولات حرام استفاده شود تنها موجب كمال براى بعضى از قواى شخص مى‏شود و به كمال نهائى وى زیان مى‏زند و در نتیجه كمال حقیقى انسان را ببار نمى‏آورد و از این روى خیر پندارى یا خیر مظنون نامیده مى‏شود .
ضمنا مناسبت واژه‏هاى اختیار و خیر نیز روشن شد زیرا هر فاعل مختارى فقط كارهایى را انجام مى‏دهد كه مناسبت با كمال خودش داشته باشد و از جمله فاعلهاى بالقصد كارهایى را انجام مى‏دهند كه وسیله‏اى براى رسیدن به كمال و خیر خودشان باشد یا خیر حقیقى و یا خیر پندارى هر چند خیر مفروض لذتى باشد یا رهایى از رنج و المى .
ممكن است بر كلیت این قاعده اشكال شود به اینكه انسانهاى وارسته‏اى یافت مى‏شوند كه دست كم بعضى از كارهاى اختیارى خودشان را براى خیر دیگران انجام مى‏دهند و ابدا توجهى به خیر خودشان ندارند و حتى گاهى جان خودشان را نیز فداى دیگران مى‏كنند پس بطور كلى نمى‏توان گفت كه هر فاعل بالقصدى كارش را براى رسیدن به كمال و خیر خودش انجام مى‏دهد .
جواب این است كه اینگونه كارها خواه در اثر هیجان عواطف انجام داده شود و خواه به منظور رسیدن به پاداش اخروى و رضاى الهى در نهایت موجب خیرى براى خود فاعل مى‏شود یعنى یا عواطف وى را ارضاء مى‏كند و یا در اثر این فداكاریها به مقامات معنوى و اخروى و رضایت الهى نائل مى‏شود پس انگیزه اصلى فاعل رسیدن به كمال و خیر خودش مى‏باشد و خدمت به دیگران در حقیقت وسیله‏اى براى تحصیل كمال است نهایت این است كه گاهى انگیزه‏هاى انسان بصورت آگاهانه مؤثر واقع مى‏شود و گاهى بصورت نیمه آگاهانه و حتى ناآگاهانه اثر مى‏كند و مثلا در مواردى كه در اثر هیجان عواطف توجه انسان معطوف به منافع و مصالح دیگران مى‏گردد دیگر توجه آگاهانه‏اى به خیر و كمال خودش ندارد ولى بدان معنى نیست كه هیچگونه تاثیرى نداشته باشد و دلیلش این است كه اگر از او سؤال كنند كه چرا این فداكارى را انجام مى‏دهى خواهد گفت چون دلم مى‏سوزد یا چون این كار فضیلت و مقتضاى انسانیت است و یا چون ثواب دارد و موجب رضاى خدا است پس انگیزه اصلى ارضاء عاطفه و لذت بردن از خدمت به دیگران یا نائل شدن به فضیلت و كمال انسانى و یا رسیدن به پاداش اخروى و رضایت و قرب الهى است هر چند فاعل هنگام انجام دادن كار توجه آگاهانه‏اى به این انگیزه باطنى ندارد
غایت و علت غایى
از توضیحى كه در باره افعال اختیارى دادیم روشن شد كه چنین كارهایى علاوه بر اینكه احتیاج به فاعل دارند و ذات فاعل علت فاعلى آنها مى‏باشد متوقف بر علم و اراده او نیز هستند و در فاعل بالقصد تصور نتیجه‏اى كه بر كار قصدى مترتب مى‏شود یعنى لذت و فائده و خیر و كمالى كه از آن حاصل مى‏گردد شوق وى را براى انجام دادن كار برمى‏انگیزد پس تصمیم بر انجام دادن كار متوقف بر شوقى است كه اصالتا به نتیجه كار و بالتبع به خود آن تعلق مى‏گیرد و حصول شوق مشروط به تصور كار و نتیجه آن و تصدیق به مطلوبیت نتیجه است و چون نتیجه كار مطلوب بالاصاله است در مقابل خود كار كه مطلوب بالتبع است از این روى آن را غایت و علم و محبت به آن را علت غائى مى‏نامند و بر این اساس براى انجام یافتن فعل اختیارى علت دیگرى بنام علت غائى اثبات مى‏شود .
در اینجا لازم است چند نكته مهم را خاطرنشان كنیم:
1 اثبات علت غائى براى هر فعل اختیارى بدین معنى نیست كه لزوما در ذات فاعل مختار چیزهایى بنام علم و شوق و تصمیم پدید آید و به دیگر سخن لازم باشد كه علت غائى مغایر با علت فاعلى و زائد بر آن باشد بلكه این مغایرت و تعدد مخصوص فاعلهاى بالقصد است كه مبادى علمى و شوقى ایشان زائد بر ذاتشان مى‏باشد و اما در سایر فاعلهاى مختار ممكن است علم اجمالى یا تفصیلى به كار و غایتش و همچنین محبت اصیل به غایت و محبت تبعى و فرعى به فعل عین ذات فاعل یا از لوازم آن باشد و آنچه در همه فاعلهاى مختار ضرورت دارد علم و اراده بمعناى عام است‏خواه عین ذات باشد یا زائد بر ذات و خواه علم حضورى باشد یا حصولى و خواه اراده عین حب به ذات و در نتیجه عین ذات باشد یا فعل و یا كیفیتى زائد بر ذات و خواه از لوازم ذات باشد یا از عوارض انفكاك پذیر مفارق .
پس عدم وجود علم و اراده زائد بر ذات در بعضى از اقسام فاعل مختار بمعناى نفى علت غائى نیست بلكه بمعناى وحدت علت فاعلى و علت غائى است چنانكه در مجردات تام علم و حب و سایر صفات كمالیه عین ذات آنها است و تعدد و تغایرى با ذات ندارد و عینیت این صفات با ذات بمعناى نفى علم و حب و قدرت و حیات و مانند آنها از ایشان نیست .
2 معمولا فلاسفه علم به نتیجه مطلوب یا علم به خیریت كار را علت غائى مى‏شمارند و گاهى چنین تعبیر مى‏كنند كه تصور غایت‏یا وجود ذهنى آن علت غائى است و گاهى نیز مى‏گویند كه ماهیت غایت كه قبل از انجام كار با وجود ذهنى تحقق مى‏یابد علت غائى است و همچنین علم را علت پیدایش شوق مى‏شمارند و مى‏گویند كه علم شوق را پدید مى‏آورد .
ولى بنظر مى‏رسد كه این تعبیرات خالى از مسامحه نیست و بهتر این است كه محبت بمعناى عام را كه در مواردى بصورت رضایت و شوق ظاهر مى‏شود علت غائى بنامیم زیرا محبت به خیر و كمال است كه فاعل مختار را بسوى انجام كار سوق مى‏دهد و علم در واقع شرط تحقق آن مى‏باشد نه علت ایجاد كننده آن و روشن است كه ماهیت غایت را علت غائى شمردن با قول به اصالت وجود سازگار نیست گو اینكه در سخنان پیروان مشائین كه قائل به اصالت وجود هستند نیز یافت مى‏شود .
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها