0

علت فاعلى

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

علت فاعلى

علت فاعلى
شامل: مقدمه، علت فاعلى و اقسام آن، نكاتى پیرامون اقسام فاعل، اراده و اختیار .
مقدمه
یكى از تقسیمات معروفى كه براى علت ذكر شده و گویا ارسطو براى نخستین بار آن را بیان كرده باشد تقسیم به علت فاعلى و غائى و مادى و صورى است كه دو قسم اول را علل خارجى و دو قسم اخیر را علل داخلى یا علل قوام و از یك نظر علل ماهیت مى‏نامند و اطلاق علت بر دو قسم اخیر خالى از مسامحه نیست و علت مادى و علت صورى همان ماده و صورت اجسام هستند كه نسبت به جسم مركب علت مادى و علت صورى و نسبت به یكدیگر ماده و صورت نامیده مى‏شوند و طبعا اختصاص به مادیات خواهند داشت و چون بعدا در باره ماده و صورت بحث‏خواهد شد (
[1]) در اینجا از گفتگو پیرامون آنها خوددارى مى‏كنیم و بخش علت و معلول را با بحث در باره علت فاعلى و علت غائى به پایان مى‏بریم.
علت فاعلى و اقسام آن
علت فاعلى عبارت است از موجودى كه موجود دیگرى معلول از آن پدید مى‏آید و بمعناى عامش شامل فاعلهاى طبیعى كه مؤثر در حركات و دگرگونیهاى اجسام هستند نیز مى‏شود .
فلاسفه پیشین دو نوع فعل و تاثیر را در جهان شناسایى كرده بودند یكى فعل ارادى كه موجودات زنده و ذى شعور با اراده خودشان انجام مى‏دهند و جهت‏حركت و سایر ویژگیهایش تابع اراده فاعل است مانند افعال اختیارى انسان كه بصورتهاى گوناگونى تحقق مى‏یابد و دیگرى فعل و تاثیرى كه از موجودات بى‏شعور و بى‏اراده سرمى‏زند و همواره یك نواخت و بى‏اختلاف است .
ایشان براى هر نوعى از موجودات جسمانى طبیعت‏خاصى قائل بودند كه ذاتا اقتضاء ویژه‏اى دارد و از جمله هر یك از انواع عناصر چهارگانه خاك و آب و هوا و آتش را مقتضى مكان طبیعى و كیفیات طبیعى خاصى مى‏دانستند به طورى كه اگر مثلا بواسطه عامل خارجى در مكان دیگرى قرار بگیرند در اثر میل طبیعى به سوى مكان اصلى خودشان حركت مى‏كنند و بدین ترتیب سقوط سنگ و ریزش باران و بالا رفتن شعله آتش را توجیه مى‏كردند و طبیعت را بعنوان مبدا حركت معرفى مى‏نمودند .
سپس با توجه به اینكه گاهى حركات و آثارى در اشیاء بر خلاف مقتضاى طبیعتشان پدید مى‏آید مثلا در اثر وزش باد گرد و غبار بسوى آسمان بلند مى‏شود قسم سومى از افعال را بنام فعل قسرى اثبات كردند و آن را به طبیعت مقسور نسبت دادند و معتقد شدند كه گرد و غبار كه از جنس خاك است با حركت قسرى بسوى آسمان مى‏رود و با حركت طبیعى به زمین برمى‏گردد و در مورد چنین حركاتى معتقد بودند كه هیچگاه دوام نخواهد یافت القسر لا یدوم .
از سوى دیگر با توجه به اینكه ممكن است فاعل با اراده‏اى نیز در اثر تسلط فاعل قویترى مجبور شود كه بر خلاف خواست‏خودش حركت كند نوعى دیگر از فاعلیت را بنام فاعل جبرى اثبات كردند كه در مورد فاعل ارادى مانند فعل قسرى نسبت به فاعل طبیعى است .
فلاسفه اسلامى به تعمق و ژرف‏اندیشى بیشترى در باره فاعل ارادى پرداختند و نخست آن را به دو قسم تقسیم كردند یكى فاعل بالقصد و دیگرى فاعل بالعنایه اساس این تقسیم توجه به این فرق بین فاعلهاى ارادى بود كه گاهى نیاز به انگیزه‏اى زائد بر ذات خودشان دارند مانند انسان كه براى اینكه با اراده خودش از جایى به جایى حركت كند باید انگیزه‏اى در او پدید آید و این قسم را فاعل بالقصد نامیدند و گاهى فاعل ارادى نیازى به پدید آمدن انگیزه‏اى ندارد و آن را فاعل بالعنایه نامگذارى كردند و فاعلیت‏خداى متعال را از قسم دوم دانستند .
سپس اشراقیین با دقت بیشترى نوعى دیگر از فاعل علمى و اختیارى را ثابت كردند كه علم تفصیلى فاعل به فعلش عین خود آن است چنانكه علم تفصیلى انسان به صورتهاى ذهنى خودش عین همان صورتها است و قبل از تحقق آنها جز علمى اجمالى كه عین علم به ذات فاعل است علم تفصیلى به آنها ندارد و چنان نیست كه براى تصور چیزى لازم باشد كه قبلا تصورى از تصور خودش داشته باشد و چنین فاعلیتى را فاعلیت بالرضا نامیدند و فاعلیت الهى را از این قبیل دانستند .
و سرانجام صدرالمتالهین با الهام گرفتن از مضامین وحى و سخنان عرفاء نوع دیگرى از فاعل علمى را اثبات كرد كه علم تفصیلى به فعل در مقام ذات فاعل وجود دارد و عین علم اجمالى به ذات خودش مى‏باشد فاعل بالتجلى و فاعلیت الهى را از این قبیل دانست و براى اثبات آن از اصول حكمت متعالیه مدد گرفت مخصوصا از تشكیك خاصى و واجد بودن علت هستى‏بخش نسبت به همه كمالات معلولات خودش .
همچنین فلاسفه اسلامى با توجه به اینكه گاهى دو فاعل در طول یكدیگر در انجام كارى مؤثر هستند و فاعل بعید كار را بوسیله فاعل قریب انجام مى‏دهد نوعى دیگر از فاعلیت را بنام فاعلیت بالتسخیر اثبات كردند كه با انواعى از فاعلیتها قابل جمع است مثلا گوارش غذا را كه بوسیله قواى بدنى ولى تحت تسلط و تدبیر نفس انجام مى‏گیرد فعل تسخیرى نامیدند سپس بر اساس اصول حكمت متعالیه و با توجه به اینكه هر علتى نسبت به علت هستى‏بخش خودش ربط محض است مصداق روشنترى براى فاعل تسخیرى ثابت‏شد و نسبت فعل به فاعلهاى متعدد طولى و از جمله نسبت افعال اختیارى انسان به خودش و به مبادى عالیه و خداى متعال تفسیر فلسفى متقن‏ترى یافت .
بدین ترتیب همچنانكه حكیم سبزوارى بیان كرده فاعل را مى‏توان داراى هشت قسم دانست فاعل بالطبع فاعل بالقسر فاعل بالقصد فاعل بالجبر فاعل بالتسخیر فاعل بالعنایه فاعل بالرضا و فاعل بالتجلى
نكاتى پیرامون اقسام فاعل
1 سخنان فلاسفه پیشین در باره فاعل طبیعى و قسرى مبتنى بر اصول موضوعه‏اى است كه از طبیعیات قدیم گرفته شده است و مى‏دانیم كه فرضیه عناصر چهارگانه و اقتضاء آنها نسبت به مكان طبیعى یا كیفیاتى از قبیل رطوبت و یبوست و حرارت و برودت اعتبار خود را از دست داده است ولى به هر حال شكى نیست كه موجودات جسمانى تاثیراتى در یكدیگر دارند و پیدایش پدیده‏هاى مادى در گرو حصول زمینه‏ها و شرایط خاصى است و بنابر این وجود اسباب و شرایط مادى براى تحقق معلولهاى جسمانى بعنوان یك قاعده فلسفى همواره اعتبار داشته و خواهد داشت و اما تعیین اسباب و فاعلهاى طبیعى خاص براى هر پدیده‏اى كار فلسفه نیست و باید با روشن تجربى در علوم مختلف طبیعى اثبات شود و بعنوان مثال بر اساس نظریات علمى جدید مى‏توان حركت مكانى را لازمه ذاتى نور دانست و نیروهاى جاذبه و دافعه را عامل حركتهاى قسرى اجسام تلقى كرد و در این صورت مناسبتر این است كه فعل را به نیروى قاسر نسبت دهیم و جسم مقسور را تنها منفعل بدانیم هر چند از نظر دستور زبان فاعل شمرده شود و مى‏دانیم كه احكام فلسفى تابع چنین قواعدى نیست .
2 واژه جبر كه در برابر اختیار بكار مى‏رود گاهى بعنوان نقیض اختیار لحاظ مى‏شود و به این معنى بر فاعلهاى طبیعى و قسرى هم اطلاق مى‏گردد و گاهى به موردى كه شانیت اختیار دارد اختصاص مى‏یابد و تنها فاعل مختارى كه در شرایط خاص و تحت تاثیر عامل خارجى قویترى اختیار خود را از دست مى‏دهد مجبور نامیده مى‏شود و منظور از فاعل بالجبر همین معناى دوم است .
ولى باید توجه داشت كه از دست دادن اختیار مراتبى دارد مثلا كسى كه مورد تهدید قرار مى‏گیرد و كارى را از روى اكراه انجام مى‏دهد و كار وى نوعى كار جبرى تلقى مى‏گردد همچنین كسى كه در شرایط خاصى ناچار مى‏شود كه براى ادامه حیاتش از گوشت میته استفاده كند كار وى نیز نوعى كار جبرى بحساب مى‏آید اما چنان نیست كه در موارد اكراه و اضطرار بكلى سلب اختیار شود بلكه دایره اختیار فاعل نسبت به شرایط عادى محدودتر مى‏گردد و ظاهرا منظور فلاسفه از فاعل بالجبر چنین مواردى نیست بلكه منظور موردى است كه اختیار فاعل بكلى سلب شود و از این روى مى‏توان گفت كه چنین فعلى در واقع از اجبار كننده صادر مى‏شود و نسبت آن به شخص اجبار شونده نسبت انفعال است چنانكه در مورد فعل قسرى نیز اشاره شد .
3 پیش از آنكه فلاسفه اسلامى انواع مختلف فاعلهاى ارادى از قبیل فاعل بالعنایه و فاعل بالرضا و فاعل بالتجلى را اثبات كنند چنین تصور مى‏شد كه فاعل مختار منحصر به فاعل بالقصد است و از این روى بعضى از متكلمین فاعلیت‏خداى متعال را هم از همین قبیل مى‏دانستند و حتى بعد از آنكه فلاسفه اسلامى ساحت الهى را از اینگونه فاعلیت كه مستلزم نقص و صفات امكانى است منزه دانستند بعضى از متكلمین ایشان را متهم به انكار مختار بودن پروردگار نمودند ولى حقیقت این است كه عالیترین مراتب اختیار منحصر به ذات مقدس الهى است و نازلترین مراتب آن در فاعل بالقصد وجود دارد و براى روشن شدن این مطلب لازم است توضیحى در باره اراده و اختیار بدهیم
اراده و اختیار
واژه‏هاى اراده و اختیار كاربردهاى مختلفى دارند كه كمابیش داراى مناسبتهایى با یكدیگر مى‏باشند ولى غفلت از اختلاف آنها موجب خلط و اشتباه مى‏شود از این روى نخست به موارد استعمال هر یك اشاره مى‏كنیم و آنگاه به تطبیق آنها بر اقسام فاعل مى‏پردازیم .
اراده واژه اراده معناى عامى دارد كه تقریبا مرادف با دوست داشتن و پسندیدن است و به همین معنى در مورد خداى متعال هم بكار مى‏رود چنانكه در مورد انسان بعنوان یك كیفیت نفسانى در برابر كراهت‏شناخته مى‏شود و از این جهت همانند علم است كه از یك سوى شامل علم ذاتى الهى مى‏شود و از سوى دیگر شامل علوم حصولى انسان كه از قبیل كیفیات نفسانى بشمار مى‏آیند و به خواست‏خدا در بخش خداشناسى توضیح بیشترى در باره آن خواهد آمد .

[1] . ر. ك: مقاله ماده و صورت
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها