0

رابطه علیت

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

رابطه علیت

رابطه علیت
شامل: حقیقت رابطه علیت، راه شناختن رابطه علیت، مشخصات علت و معلول.
حقیقت رابطه علیت
هنگامى كه گفته مى‏شود علت به معلول وجود مى‏دهد چنین تصویرى را در ذهن تداعى مى‏كند كه كسى چیزى را به دیگرى مى‏دهد و او آن را دریافت مى‏دارد یعنى در این فرایند سه ذات و دو فعل و به تعبیر دیگر پنج موجود فرض مى‏شود یكى ذات علت كه اعطاء كننده وجود است و دیگرى ذات معلول كه دریافت كننده آن است و سومى خود وجود كه از طرف علت به معلول مى‏رسد و چهارم فعل دادن كه به علت نسبت داده مى‏شود و پنجم فعل گرفتن كه به معلول اسناد داده مى‏شود .
ولى حقیقت این است كه در جهان خارج چیزى غیر از ذات علت و ذات معلول تحقق نمى‏یابد و حتى با نظر دقیق نمى‏توان گفت كه علت به ماهیت معلول وجود مى‏دهد زیرا ماهیت امرى اعتبارى است و قبل از تحقق معلول وجود مجازى و بالعرض هم ندارد .
همچنین مفهوم دادن و گرفتن هم چیزى جز تصویر ذهنى نیست و اگر دادن وجود و ایجاد كردن یك امر حقیقى و عینى بود خودش معلول دیگرى مى‏بود و بار دیگر مى‏بایست رابطه علیت را بین فعل و فاعل در نظر گرفت و دادن دیگرى را اثبات كرد و همچنین تا بى نهایت نیز در جائى كه هنوز وجود معلول تحقق نیافته است گیرنده‏اى نیست تا چیزى را بگیرد و بعد از تحقق آن هم دیگر گرفتن وجود از علت معنى ندارد پس در مورد ایجاد معلول چیزى جز وجود علت و وجود معلول بعنوان یك امر حقیقى و عینى وجود ندارد .
اكنون این سؤال مطرح مى‏شود كه رابطه علیت میان آنها به چه شكلى است آیا پس از تحقق معلول یا همراه آن چیز دیگرى بنام رابطه على و معلولى تحقق مى‏یابد یا قبل از تحقق آن چنین چیزى وجود دارد و یا اساسا یك مفهوم ذهنى محض است و ابدا مصداقى در خارج ندارد .
كسانى كه حقیقت علیت را همان تعاقب یا تقارن دو پدیده دانسته‏اند علیت را یك مفهوم ذهنى مى‏دانند و براى آن مصداقى جز همان اضافه همزمانى یا پى در پى آمدن اضافه‏اى كه یكى از مقولات نه‏گانه عرضى شمرده مى‏شود قائل نیستند ولى تفسیر علیت بعنوان اضافه تقارن یا تعاقب اشكالاتى دارد كه به بعضى از آنها اشاره شده است و در اینجا مى‏افزاییم اصولا اضافه واقعیت عینى ندارد و بنابر این تفسیر علیت بصورت نوعى اضافه در واقع بمعناى انكار علیت بعنوان یك رابطه عینى و خارجى است چنانكه هیوم و طرفداران وى به آن ملتزم شده‏اند .
و به فرض اینكه مطلق اضافات یا این اضافه خاص امرى عینى و قائم به طرفین دانسته شود پیش از وجود معلول موردى نخواهد داشت زیرا چیزى كه قائم به طرفین و طفیلى آنها است بدون دو طرف مزبور نمى‏تواند تحقق یابد و اگر فرض شود كه بعد از تحقق معلول یا همراه آن بوجود مى‏آید لازمه‏اش این است كه معلول در ذات خودش ارتباطى با علت نداشته باشد و تنها بوسیله یك رابط خارجى با آن پیوند یابد گویى رابطه مزبور ریسمانى است كه آنها را بهم مى‏بندد بعلاوه اگر این رابطه یك امر عینى باشد ناچار خودش معلول خواهد بود و سؤال در باره كیفیت ارتباط آن با علتش تكرار مى‏شود و باید در مورد یك علت و یك معلول بى نهایت رابطه تحقق یابد .
پس هیچكدام از فرضهاى یاد شده صحیح نیست و حقیقت این است كه وجود معلول پرتوى از وجود علت و عین ربط و وابستگى به آن است و مفهوم تعلق و ارتباط از ذات آن انتزاع مى‏شود و به اصطلاح وجود معلول اضافه اشراقیه وجود علت است نه اضافه‏اى كه از مقولات شمرده مى‏شود و از نسبت مكرر بین دو شى‏ء انتزاع مى‏گردد .
بدین ترتیب وجود به دو قسم مستقل و رابط ربطى تقسیم مى‏گردد و هر معلولى نسبت به علت ایجاد كننده‏اش رابط و غیر مستقل است و هر علتى نسبت به معلولى كه ایجاد مى‏كند مستقل است گو اینكه خودش معلول موجود دیگر و نسبت به آن رابط و غیر مستقل باشد و مستقل مطلق عبارت است از علتى كه معلول وجود دیگرى نباشد .
و این همان مطلبى است كه براى اثبات تشكیك خاصى در وجود بعنوان اصل موضوع مورد استناد واقع شد
راه شناختن رابطه علیت
رابطه علیت بصورتى كه مورد تحلیل و تحقیق قرار گرفت مخصوص علت ایجادى و هستى‏بخش با معلول آن است و شامل علتهاى اعدادى و مادى نمى‏شود اكنون دو سؤال مطرح مى‏شود یكى آنكه رابطه مزبور را میان فاعلهاى هستى‏بخش و معلولهاى آنها از چه راهى مى‏توان شناخت دیگرى آنكه روابط على و معلولى بین امور جسمانى كه از قبیل علت و معلولهاى اعدادى هستند به چه وسیله اثبات مى‏شوند .
قبلا اشاره شد كه انسان بعضى از مصادیق علت و معلول را در درون خودش با علم حضورى مى‏یابد و هنگامى كه افعال بى‏واسطه نفس مانند اراده و تصرف در مفاهیم ذهنى را با خودش مقایسه مى‏كند و آنها را وابسته به نفس مى‏یابد مفهوم علت را براى نفس و مفهوم معلول را براى افعال نفس انتزاع مى‏نماید سپس ملاحظه مى‏كند كه مثلا اراده یك كار منوط به علوم تصورى و تصدیقى خاصى است و تا چنین ادراكاتى تحقق نیابد اراده از نفس صادر نمى‏شود با توجه به اینگونه وابستگیها كه میان علم و اراده وجود دارد مفهوم علت و معلول را توسعه مى‏دهد و مفهوم معلول را بر هر چیزى كه بنوعى وابستگى به چیز دیگرى دارد اطلاق مى‏كند و همچنین مفهوم علت را به هر چیزى كه بنوعى طرف وابستگى مى‏باشد تعمیم مى‏دهد و بدین ترتیب مفهوم عام علت و معلول شكل مى‏گیرد .
به دیگر سخن یافتن مصادیق علت و معلول نفس را مستعد مى‏كند كه مفاهیمى كلى از آنها انتزاع نماید كه شامل افراد مشابه نیز بشود و این خاصیت مفاهیم كلى است چنانكه در بحث‏شناخت‏شناسى توضیح داده شد .
مثلا مفهوم علت كه از نفس انتزاع مى‏شود نه به لحاظ وجود خاص آن و نه به لحاظ نفس بودن آن است بلكه به لحاظ این است كه موجود دیگرى وابسته به آن است پس هر موجود دیگرى كه چنین باشد مصداق مفهوم علت‏خواهد بود خواه مجرد باشد یا مادى و خواه ممكن الوجود باشد یا واجب الوجود همچنین مفهوم معلول كه از اراده یا هر پدیده دیگرى انتزاع مى‏شود نه از آن جهت است كه داراى وجود یا ماهیت‏خاصى مى‏باشد بلكه از آن جهت كه وابسته به موجود دیگرى است پس بر هر چیز دیگرى هم كه نوعى وابستگى داشته باشد صدق خواهد كرد خواه مجرد باشد یا مادى و خواه جوهر باشد یا عرض .
بنابر این درك یك یا چند مصداق براى انتزاع مفهوم كلى كفایت مى‏كند ولى درك مفهوم كلى براى شناختن مصادیق آن كافى نیست و از این روى براى شناختن مصادیقى كه با علم حضورى شناخته نشده‏اند باید در صدد یافتن ملاك و معیارى برآمد .
نیز رابطه علیت كه در مورد علت هستى‏بخش از ذات معلولش انتزاع مى‏شود و وجود معلول عین این اضافه اشراقیه بشمار مى‏رود باید در ماوراى نفس با برهان اثبات شود یعنى این سؤال وجود دارد كه از كجا وجود نفس نسبت به موجود دیگرى رابط و غیر مستقل باشد و از كجا وجود كل جهان از موجود دیگرى پدید آمده باشد و خودش مستقل و قائم به ذات نباشد نظیر این سؤال در باره روابط اعدادى هم تكرار مى‏شود كه اولا از كجا ثابت مى‏شود كه در میان موجودات مادى روابط على و معلولى و سبب و مسببى برقرار است و ثانیا از چه راهى مى‏توان وابستگى یك پدیده مادى را به دیگرى ثابت كرد .
با توجه به اینكه علت هستى‏بخش در میان مادیات یافت نمى‏شود شناختن چنین علتى و چنین رابطه علیتى در خارج از حوزه علم حضورى تنها با روش تعقلى امكان پذیر است و روش تجربى را راهى بسوى ماوراء طبیعت نیست‏یعنى نمى‏توان انتظار داشت كه با وسایل آزمایشگاهى و تغییر شرایط و كنترل متغیرات علت هستى‏بخش آنها را شناخت علاوه بر اینكه رفع و نفى مجردات امكان ندارد تا بوسیله وضع و رفع و تغییر شرایط تاثیر آنها شناخته شود پس تنها راه این است كه خواص عقلى چنین علت و معلولهایى از راه برهان عقلى خالص اثبات شود و بوسیله آنها مصادیق هر یك تعیین گردد به خلاف علت و معلولهاى مادى كه شناختن آنها با روش تجربى تا حدودى امكان پذیر است .
نتیجه آنكه براى شناختن رابطه علیت بطور كلى سه راه وجود دارد یكى علم حضورى در مورد آنچه در دایره نفس و پدیده‏هاى روانى تحقق مى‏یابد و دیگرى برهان عقلى محض در مورد علتهاى ماوراء طبیعى و سومى برهان عقلى مبتنى بر مقدمات تجربى در مورد علت و معلولهاى مادى
مشخصات علت و معلول
فلاسفه پیشین بحث مستقلى را در باره كیفیت‏شناختن علت و معلول مطرح نكرده‏اند و تنها چیزى كه از بیانات ایشان بدست آورده‏ایم این است كه علت نخستین یا علتى كه معلول نباشد داراى ماهیت نخواهد بود بر عكس سایر موجودات كه داراى ماهیت مى‏باشند و چون اهیت‏خود بخود اقتضائى نسبت به وجود و عدم ندارد طبعا محتاج به علتى خواهد بود كه آن را از حد تساوى خارج سازد به دیگر سخن هر موجودى كه داراى ماهیت باشد و مفهوم ماهوى از آن انتزاع شود ممكن الوجود و محتاج به علت‏خواهد بود .
ولى این بیان علاوه بر اینكه با اصالت ماهیت مناسب است چندان كارساز و مشگل‏گشا نیست زیرا فقط مى‏تواند معلول بودن همه ممكنات را اثبات كند و از ارائه معیارى براى تشخیص علیت بعضى از آنها نسبت به بعضى دیگر قاصر است .
اما بر اساس اصولى كه صدرالمتالهین اثبات كرده است مى‏توان معیار روشنترى براى شناختن علت ایجاد كننده و معلول آن بدست آورد و آن اصول عبارتند از اصالت وجود و رابط بودن معلول نسبت به علت هستى‏بخش و تشكیكى بودن مراتب وجود .
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها