اصل علیت
اصل علیت |
شامل: اهمیت اصل علیت، مفاد اصل علیت، ملاك احتیاج به علت.
اهمیت اصل علیت
محور همه تلاشهاى علمى را كشف روابط على و معلولى بین
پدیدهها تشكیل مىدهد و اصل علیت بعنوان یك اصل كلى و عام مورد استناد همه علومى
است كه در باره احكام موضوعات حقیقى بحث مىكنند و از سوى دیگر كلیت و قطعیت هر
قانون علمى مرهون قوانین عقلى و فلسفى علیت است و بدون آنها نمىتوان هیچ قانون كلى
و قطعى را در هیچ علمى به اثبات رسانید و این یكى از مهمترین نیازهاى علوم به فلسفه
مىباشد .
بعضى از كسانى كه منكر اصالت عقل و احكام عقلى مستقل از تجربه هستند
و یا اساسا براى مسائل فلسفى و متافیزیكى ارزش علمى و یقینى قائل نیستند تلاش
مىكنند كه اعتبار اصل علیت را از راه تجربه ثابت نمایند اما چنانكه بارها اشاره
شده اینگونه تلاشها بیهوده و نازا است زیرا از سویى اثبات وجود حقیقى براى اشیاء
عینى و خارج از نفس مرهون اصل علیت است و بدون آن راهى براى اثبات حقایق عینى باقى
نمىماند و همیشه جاى این شبهه وجود خواهد داشت كه از كجا فراسوى ادراكات و صور
ذهنى حقایقى وجود داشته باشد تا مورد تجربه قرار گیرد و از سوى دیگر اثبات مطابقت
ادراكات با اشیاء خارجى بعد از پذیرفتن آنها نیازمند به قوانین فرعى علیت است و
مادامى كه این قوانین به ثبوت نرسیده باشد جاى این شبهه باقى است كه از كجا ادراكات
و پدیدههاى ذهنى ما مطابق با اشیاى خارجى باشند تا بتوان از راه آنها حقایق خارجى
را شناخت و سرانجام با شك در قوانین علیت نمىتوان كلیت و قطعیت نتایج تجربه را
اثبات كرد و اثبات قوانین علیت از راه تجربه مستلزم دور استیعنى كلیت نتایج تجربه
متوقف بر قوانین علیت است و فرض این است كه مىخواهیم آن قوانین را از راه تعمیم
نتایج تجربه و كلیت آنها ثابت كنیم .
به دیگر سخن استفاده از تجربه در صورتى
ممكن است كه وجود اشیاء مورد تجربه ثابت باشد و نتایج تجربه هم بطور قطعى شناخته
شود و این هر دو متوقف بر پذیرفتن اصل علیت قبل از اقدام به تجربه است زیرا در
صورتى كه آزمایشگر به اصل علیت معتقد نباشد و بخواهد آن را از راه آزمایش اثبات كند
نمىتواند وجود حقیقى اشیاء مورد تجربه را احراز نماید چون در پرتو این اصل است كه
ما از راه وجود معلول پدیدههاى ادراكى به وجود علت آنها اشیاء خارجى پى مىبریم و
نیز تا به كمك قوانین علیت ثابت نشود كه علت پدیدههاى ادراكى مختلف و متغیر و حاكى
از ابعاد و اشكال گوناگون اشیاء مادى متناسب با آنها است نمىتوانیم صفات و
ویژگیهاى اشیاء مورد تجربه را بطور قطعى و یقینى بشناسیم تا در باره نتایج
تجربههاى مربوط به آنها قضاوت كنیم گذشته از اینها نهایت چیزى كه از تجارب حسى
بدست مىآید تقارن یا تعاقب منظم دو پدیده در حوزه تجربههاى انجام یافته است ولى
چنانكه دانستیم تقارن یا تعاقب پدیدهها اعم از علیت است و از راه آنها نمىتوان
رابطه علیت را اثبات كرد و سرانجام این اشكال باقى مىماند كه تجربه حسى هر قدر هم
تكرار شود نمىتواند امكان تخلف معلول را از علت نفى كند یعنى همواره این احتمال
وجود خواهد داشت كه در موارد تجربه نشده معلولى بدون علت تحقق یابد یا اینكه با
وجود علت معلول آن تحقق نیابد یعنى تجربه حسى از اثبات رابطه كلى و ضرورى بین دو
پدیده هم عاجز است چه رسد به اینكه قانون كلى علیت را در مورد همه علل و معلولات
اثبات نماید .
از این روى كسانى مانند هیوم كه علیت را بمعناى تقارن یا تعاقب
دو پدیده دانستهاند راهى براى رهایى از این شكوك و شبهات ندارند و به همین جهت
اینگونه مسائل فلسفى را لاینحل قلمداد كردهاند و همچنین كسانى كه گرایشهاى
پوزیتویستى دارند و تنها به دادههاى حواس اكتفاء مىكنند نمىتوانند هیچ قانون كلى
و قطعى را در هیچ علمى اثبات كنند .
بنا بر این لازم است توضیح بیشترى پیرامون
مفاد اصل علیت و ارزش و اعتبار آن داده شود.
مفاد اصل علیت
اصل علیت عبارت
است از قضیهاى كه دلالت بر نیازمندى معلول به علت دارد و لازمهاش این است كه
معلول بدون علت تحقق نیابد این مطلب را مىتوان در قالب قضیه حقیقیه به این شكل
بیان كرد هر معلولى محتاج به علت است و مفاد آن این است كه هرگاه معلولى در خارج
تحقق یابد نیازمند به علتخواهد بود و هیچ موجودى نیست كه وصف معلولیت را داشته
باشد و بدون علت بوجود آمده باشد پس وجود معلول كاشف از این است كه علتى آن را
بوجود آورده است .
این قضیه از قضایاى تحلیلى است و مفهوم محمول آن از مفهوم
موضوعش بدست مىآید زیرا مفهوم معلول چنانكه توضیح داده شد عبارت است از موجودى كه
وجود آن متوقف بر موجود دیگر و نیازمند به آن باشد پس مفهوم موضوع معلول مشتمل بر
معناى احتیاج و توقف و نیاز به علت است كه محمول قضیه مزبور را تشكیل مىدهد و از
این روى از بدیهیات اولیه و بىنیاز از هر گونه دلیل و برهانى است و صرف تصور موضوع
و محمول براى تصدیق به آن كفایت مىكند .
اما این قضیه دلالتى بر وجود معلول در
خارج ندارد و به استناد آن نمىتوان اثبات كرد كه در جهان هستى موجود نیازمند به
علت وجود دارد زیرا قضیه حقیقیه در حكم قضیه شرطیه است و بخودى خود نمىتواند وجود
موضوعش را در خارج اثبات كند و بیش از این دلالتى ندارد كه اگر موجودى به وصف
معلولیت تحقق یافت ناچار علتى خواهد داشت .
این اصل را مىتوان بصورت دیگرى
بیان كرد كه دلالت بر وجود مصادیق موضوع در خارج داشته باشد مانند این شكل
معلولهایى كه در خارج وجود دارند نیازمند به علت مىباشند این قضیه را نیز مىتوان
از قضایاى بدیهى دانست زیرا منحل به دو قضیه مىشود كه یكى همان قضیه سابق و از
بدیهیات اولیه است و دیگرى قضیهاى كه دلالت بر وجود معلولاتى در خارج دارد و آن هم
با علم حضورى به معلولات درونى بدست مىآید یعنى از قضایاى وجدانى و بدیهى مىباشد
.
ولى این قضیه هم نمىتواند مصادیق معلول را تعیین كند و همین اندازه دلالت
دارد كه موجوداتى در خارج هستند كه داراى عنوان معلول بوده نیازمند به علت مىباشند
اما كدامیك از موجودات خارجى داراى چنین عنوان و حكمى هستند از خود این قضیه بدست
نمىآید .
به هر حال شناختن مصادیق علت و معلول جز آنچه با علم حضورى درك
مىشود بدیهى نیست و احتیاج به برهان دارد و نخست باید اوصاف علت و معلول را تعیین
كرد و با تطبیق آنها بر موجودات خارجى مصادیق علت و معلول را در میان آنها تشخیص
داد .
بعضى از فلاسفه غربى كه مفاد اصل علیت را درست درنیافتهاند پنداشتهاند
كه مفاد آن این است كه هر موجودى نیازمند به علت است و از این روى به گمان خودشان
در برهانى كه بر اساس اصل علیت براى اثبات وجود خداى متعال اقامه شده مناقشه
كردهاند كه طبق اصل مزبور خدا هم باید آفرینندهاى داشته باشد غافل از اینكه موضوع
اصل علیت موجود بطور مطلق نیست بلكه موجود معلول است و چون خداى متعال معلول نیست
نیازى هم به علت و آفریننده نخواهد داشت
ملاك احتیاج به علت
فلاسفه اسلامى
بحثى را تحت عنوان ملاك احتیاج به علت مطرح كردهاند كه نتیجه آن تعیین موضوع براى
اصل علیت است و حاصل آن این است .
اگر موضوع این قضیه موجود بطور مطلق باشد
معنایش این است كه موجود از آن جهت كه موجود است نیاز به علت دارد و لازمهاش این
است كه هر موجودى نیازمند به علت باشد ولى چنین مطلبى نه تنها بدیهى نیست بلكه
دلیلى هم ندارد و بالاتر آنكه برهان بر خلاف آن داریم زیرا براهینى كه وجود خداى
متعال را اثبات مىكنند بیانگر این مطلب هستند كه موجود بىنیاز از علت هم وجود
دارد پس موضوع قضیه مزبور مقید است اكنون باید ببینیم كه قید آن چیست .
متكلمین
پنداشتهاند كه قید آن حادث استیعنى هر موجودى كه حادث باشد و در یك زمانى موجود
نباشد و بعد بوجود بیاید نیازمند به علتخواهد بود و از این روى موجود قدیم را
منحصر به خداى متعال دانستهاند و چنین استدلال كردهاند كه اگر موجودى ازلى باشد و
سابقه عدم نداشته باشد نیازى ندارد كه موجود دیگرى آن را بوجود بیاورد .
در
برابر ایشان فلاسفه معتقدند كه قید موضوع در قضیه یاد شده ممكن استیعنى هر موجودى
كه ذاتا امكان عدم داشته باشد و فرض نبودن آن محال نباشد نیازمند به علتخواهد بود
و كوتاه بودن یا دراز بودن عمرش او را بىنیاز از علت نمىسازد بلكه هر قدر عمرش
طولانىتر باشد نیاز بیشترى به علتخواهد داشت و اگر فرض شود كه عمر آن بىنهایت
باشد نیازش هم به علت بىنهایتخواهد بود بنا بر ابن عقلا محال نیست كه موجود
معلولى قدیم باشد .
ولى باید دانست امكانى كه بعنوان قید موضوع و ملاك احتیاج
به علت ذكر شده صفت ماهیت است و بقول فلاسفه ماهیت است كه خود بخود اقتضائى نسبت به
وجود و عدم ندارد و به دیگر سخن نسبتش به وجود و عدم یكسان است و باید چیز دیگرى آن
را از حد تساوى خارج سازد و آن چیز همان علت است و از این روى ملاك احتیاج به علت
را امكان ماهوى قلمداد كردهاند .
اما این بیان با اصالت ماهیتسازگار است و
كسانى كه قائل به اصالت وجود هستند سزاوار است كه تكیهگاه بحثهاى فلسفى خود را
وجود قرار دهند و به همین جهت است كه صدرالمتالهین فرموده است كه ملاك احتیاج معلول
به علت نحوه وجود آن است و بعبارت دیگر فقر وجودى و وابستگى ذاتى بعضى از وجودها
ملاك احتیاج آنها به وجود غنى و بىنیاز مىباشد پس موضوع قضیه مزبور موجود فقیر یا
موجود وابسته خواهد بود و هنگامى كه مراتب تشكیكى وجود را در نظر بگیریم كه هر
مرتبه ضعیفترى وابسته به مرتبه قویتر است مىتوانیم موضوع قضیه را موجود ضعیف قرار
دهیم و ملاك احتیاج به علت را ضعف مرتبه وجود بدانیم . |
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2 |
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب
یک شنبه 1 خرداد 1390 7:36 PM
تشکرات از این پست