0

آشنایی با علت و معلول

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

آشنایی با علت و معلول

آشنایی با علت و معلول
شامل: مقدمه، مفهوم علت و معلول شامل كیفیت آشنایى ذهن با این مفاهیم، تقسیمات علت.
مقدمه
با پذیرفتن كثرت در موجودات این سؤال پیش مى‏آید كه آیا موجودات مختلف ارتباطى با یكدیگر دارند یا نه و آیا وجود برخى از آنها متوقف بر وجود بعضى دیگر هست‏یا نه و اگر هست چند نوع وابستگى وجودى داریم و احكام و ویژگیهاى هر كدام چیست .
اما اگر كسى كثرت حقیقى موجودات را نپذیرفت چنانكه ظاهر كلام صوفیه همین است دیگر جایى براى بحث درباره ارتباط وجودى میان موجودات متعدد باقى نمى‏ماند چنانكه بحث در باره سایر تقسیمات وجود و موجود هم موردى نخواهد داشت .
در مبحث‏سابق اشاره كردیم كه اثبات تشكیك خاصى در وجود متوقف بر اصولى است كه باید در مبحث علت و معلول ثابت‏شود اینك وقت آن فرا رسیده كه به مسائل مربوط به علت و معلول بپردازیم و اصول نامبرده را نیز ثابت كنیم ولى قبل از پرداختن به این مطالب باید توضیحى پیرامون مفهوم علت و معلول و كیفیت آشنایى ذهن با آنها بدهیم .
مفهوم علت و معلول
واژه علت در اصطلاح فلاسفه به دو صورت عام و خاص بكار مى‏رود مفهوم عام علت عبارت است از موجودى كه تحقق موجود دیگرى متوقف بر آن است هر چند براى تحقق آن كافى نباشد و مفهوم خاص آن عبارت است از موجودى كه براى تحقق موجود دیگرى كفایت مى‏كند .
به عبارت دیگر اصطلاح عام علت عبارت است از موجودى كه تحقق یافتن موجود دیگرى بدون آن محال است و اصطلاح خاص آن عبارت است از موجودى كه با وجود آن تحقق موجود دیگرى ضرورت پیدا مى‏كند .
چنانكه ملاحظه مى‏شود اصطلاح اول اعم از اصطلاح دوم است زیرا شامل شروط و معدات و سایر علل ناقصه هم مى‏شود بخلاف اصطلاح دوم و توضیح علت تامه و ناقصه و سایر اقسام لت‏خواهد آمد .
نكته‏اى را كه باید خاطر نشان كنیم این است كه موجود وابسته معلول تنها از همان جهت وابستگى و نسبت به موجودى كه وابسته به آن است معلول نامیده مى‏شود نه از جهت دیگر و نه نسبت به موجود دیگر همچنین علت از همان جهتى كه موجود دیگرى وابسته به آن است و نسبت به همان موجود علت نامیده مى‏شود نه از هر جهت و نسبت به هر موجودى .
مثلا حرارت از آن جهت كه وابسته به آتش است و نسبت به علت‏خودش معلول است نه از جهت دیگر و آتش از آن جهت كه منشا پیدایش حرارت مى‏شود و نسبت به همان حرارت ناشى از آن علت است نه از جهت دیگر بنابر این منافاتى ندارد كه یك موجود معین نسبت به یك چیز علت و نسبت به چیز دیگرى معلول باشد و حتى منافاتى ندارد كه حرارتى كه معلول آتش خاصى است علت براى پیدایش آتش دیگرى بشود چنانكه منافاتى ندارد كه یك موجود علاوه بر حیثیت علیت‏یا حیثیت معلولیت داراى حیثیتهاى دیگرى باشد كه با مفاهیم دیگرى بیان مى‏شوند مثلا آتش علاوه بر حیثیت علیت داراى حیثیتهاى دیگرى است كه مفاهیم جوهر جسم تغییر پذیر و ... از آنها حكایت مى‏كنند و هیچكدام از آنها عین حیثیت علیت آن نیست
كیفیت آشنایى ذهن با این مفاهیم
با توضیحى كه در باره مفهوم علت و معلول داده شد روشن گردید كه این مفاهیم از قبیل مفاهیم ماهوى و معقولات اولى نیستند و چنان نیست كه در خارج موجودى داشته باشیم كه ماهیت آن علیت‏یا معلولیت باشد همچنین مفاهیم مزبور از قبیل معقولات ثانیه منطقى نیز نیستند زیرا صفت براى موجودات عینى واقع مى‏شوند و به اصطلاح اتصافشان خارجى است پس این مفاهیم از قبیل معقولات ثانیه فلسفى هستند و بهترین شاهدش این است كه براى انتزاع آنها باید دو موجود را با یكدیگر مقایسه كرد و حیثیت وابستگى یكى از آنها را به دیگرى در نظر گرفت و تا این ملاحظه انجام نگیرد این مفهومها انتزاع نمى‏شوند چنانكه اگر كسى هزاران بار آتش را ببیند ولى آن را با حرارت ناشى از آن مقایسه نكند و رابطه آنها را با یكدیگر در نظر نگیرد نمى‏تواند مفهوم علت را به آتش و مفهوم معلول را به حرارت نسبت دهد .
اكنون این سؤال مطرح مى‏شود كه اساسا ذهن ما از كجا با این مفاهیم آشنا شده و به وجود چنین رابطه‏اى بین موجودات پى برده است .
بسیارى از فلاسفه غربى پنداشته‏اند كه مفهوم علت و معلول از ملاحظه تقارن یا تعاقب دو پدیده بطور منظم بدست مى‏آید یعنى هنگامى كه مى‏بینیم آتش و حرارت پیوسته با یكدیگر یا پى در پى تحقق مى‏یابند مفهوم علت و معلول را از آنها انتزاع مى‏كنیم و در حقیقت محتواى این دو مفهوم چیزى بیش از همزمانى یا پى در پى آمدن منظم دو پدیده نیست .
ولى این پندار نادرستى است زیرا در بسیارى از موارد دو پدیده منظما با هم یا پى در پى تحقق مى‏یابند در حالى كه هیچكدام از آنها را نمى‏توان علت دیگرى بحساب آورد چنانكه نور و حرارت در لامپ برق همیشه با هم پدید مى‏آیند و روز و شب همواره پى در پى بوجود مى‏آیند ولى هیچكدام از آنها علت پیدایش دیگرى نیست . (
[1])
ممكن است گفته شود هنگامى كه پدیده‏اى را مورد آزمایشهاى مكرر قرار مى‏دهیم و مى‏بینیم كه بدون موجود دیگرى تحقق نمى‏یابد در این صورت مفهوم علت و معلول را از آنها انتزاع مى‏كنیم .
ولى مى‏دانیم كه آزمایشگران پیش از اقدام به انجام آزمایش معتقدند كه میان پدیده‏ها رابطه علیت برقرار است و هدفشان از آزمایش این است كه علتها و معلولهاى خاص را بشناسند و بفهمند چه چیزى علت پیدایش چه پدیده‏اى است پس سؤال به این صورت مطرح مى‏شود كه ایشان قبل از انجام دادن آزمایش از كجا به مفهوم علت و معلول پى برده‏اند و از كجا دانسته‏اند كه در میان موجودات چنین رابطه‏اى وجود دارد تا بر اساس آن در صدد كشف روابط خاص على و معلولى برآیند .
بنظر مى‏رسد كه انسان نخستین بار این رابطه را در درون خود و با علم حضورى مى‏یابد و مثلا ملاحظه مى‏كند كه فعالیتهاى روانى و تصمیم گیریها و تصرفاتى كه در مفاهیم و صورتهاى ذهنى مى‏كند كارهایى است كه از خودش سر مى‏زند و وجود آنها وابسته به وجود خودش مى‏باشد در حالى كه وجود خودش وابسته به آنها نیست و با این ملاحظه است كه مفهوم علت و معلول را انتزاع مى‏كند و سپس آنها را به سایر موجودات تعمیم مى‏دهد
تقسیمات علت
وابستگى موجودى به موجود دیگر بصورتهاى مختلفى تصور مى‏شود مثلا پیدایش صندلى از یك سوى وابسته به چوبى است كه از آن ساخته مى‏شود و از سوى دیگر به نجارى كه آن را مى‏سازد و از جهتى به دانش و هنرى كه نجار دارد و نیز به انگیزه‏اى كه باید براى ساختن آن داشته باشد و متقابلا براى علت هم اقسامى را مى‏توان در نظر گرفت و چون احكام همه علتها یكسان نیست لازم است پیش از پرداختن به بیان قوانین علیت و احكام علت و معلول اقسام علت و اصطلاحات آنها را یادآور شویم تا هنگام بررسى مسائل مربوطه دچار خلط و اشتباه نشویم .
براى علت بمعناى عامش یعنى هر موجودى كه موجود دیگرى به نحوى وابسته به آن است تقسیماتى را مى‏توان در نظر گرفت كه مهمترین آنها از این قرار است علت تامه و ناقصه علت‏یا بگونه‏اى است كه براى تحقق معلول كفایت مى‏كند و وجود معلول متوقف بر چیز دیگرى جز آن نیست و بعبارت دیگر با فرض وجود آن وجود معلول ضرورى است و در این صورت آن را علت تامه مى‏نامند و یا بگونه‏اى است كه هر چند معلول بدون آن تحقق نمى‏یابد ولى خود آن هم به تنهایى براى وجود معلول كفایت نمى‏كند و باید یك یا چند چیز دیگر را بر آن افزود تا وجود معلول ضرورت یابد و در این صورت آن را علت ناقصه مى‏گویند .
بسیط و مركب از نظر دیگر مى‏توان علت را به بسیط و مركب تقسیم كرد علت بسیط مانند مجرد تام خداى متعال و جوهرهاى عقلانى كه باید در جاى خودش اثبات شود و علت مركب مانند علتهاى مادى كه داراى اجزاء مختلفى مى‏باشند .
علت بى‏واسطه و با واسطه از نظر دیگر مى‏توان علت را به بى‏واسطه و با واسطه تقسیم كرد مثلا تاثیر انسان را در حركت دست‏خودش مى‏توان بى‏واسطه دانست و تاثیر او را در حركت قلمى كه بدست دارد با یك واسطه و در نوشته‏اى كه مى‏نویسد با دو واسطه و بر معنایى كه در ذهن خواننده پدید مى‏آید با چند واسطه شمرد .
علت انحصارى و جانشین پذیر گاهى علت پیدایش یك معلول موجود معینى است و معلول مفروض جز از همان علت‏خاص بوجود نمى‏آید و در این صورت علت مزبور را علت منحصره مى‏خوانند و گاهى معلولى از چند چیز على البدل بوجود مى‏آید و وجود یكى از آنها براى پیدایش آن ضرورت دارد چنانكه حرارت گاهى در اثر جریان الكتریكى در سیم برق و گاهى در اثر حركت و گاهى هم در اثر فعل و انفعالات شیمیایى پدید مى‏آید و در این صورت علت را جانشین پذیر مى‏نامند .
علت داخلى و خارجى علت گاهى بگونه‏اى است كه با معلول متحد مى‏شود و در ضمن وجود آن باقى مى‏ماند مانند عناصرى كه در ضمن وجود گیاه یا حیوان باقى مى‏ماند در این صورت آن را علت داخلى مى‏نامند و گاهى وجود آن خارج از وجود معلول خواهد بود مانند وجود صنعتگر كه خارج از وجود مصنوعش مى‏باشد و در این صورت آن را علت‏خارجى مى‏گویند .
علت‏حقیقى و اعدادى علت گاهى به موجودى اطلاق مى‏شود كه وجود معلول وابستگى حقیقى به آن دارد بگونه‏اى كه جدایى معلول از آن محال است مانند علیت نفس براى اراده و صورتهاى ذهنى كه نمى‏توانند جداى از نفس تحقق یابند و یا باقى بمانند و در این صورت آن را علت‏حقیقى مى‏نامند و گاهى به موجودى اطلاق مى‏شود كه در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول مؤثر است ولى وجود معلول وابستگى حقیقى و جدایى ناپذیر به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند و در این صورت آن را علت اعدادى و یا معد مى‏خوانند .

[1] . در این باره توضیح بیشترى در مقاله وابستگی معلول به علت خواهد آمد.
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها