0

اقسام مفاهیم كلى

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

اقسام مفاهیم كلى

اقسام مفاهیم كلى
شامل: اقسام معقولات، ویژگى هر یك از اقسام معقولات، مفاهیم اعتبارى، مفاهیم اخلاقى و حقوقى، باید و نباید موضوعات اخلاقى و حقوقى .
اقسام معقولات
مفاهیم كلى كه در علوم عقلى از آنها استفاده مى‏شود به سه دسته تقسیم مى‏گردند مفاهیم ماهوى یا معقولات اولى مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدى و مفاهیم فلسفى یا معقولات ثانیه فلسفى مانند مفهوم علت و مفهوم معلول و مفاهیم منطقى یا معقولات ثانیه منطقى مانند مفهوم عكس مستوى و مفهوم عكس نقیض .
یادآور مى‏شویم كه انواع دیگرى از مفاهیم كلى هستند كه در علم اخلاق و علم حقوق مورد استعمال واقع مى‏شوند و در مقالات بعدی به آنها اشاره مى‏كنیم .
این تقسیم سه‏گانه كه از ابتكارات فلاسفه اسلامى است فوائد فراوانى دارد كه در ضمن بحثهاى آینده با آنها آشنا خواهیم شد و عدم دقت در بازشناسى و تمییز آنها از یكدیگر موجب خلطها و مشكلات زیادى در بحثهاى فلسفى مى‏شود و بسیارى از لغزشهاى فلاسفه غربى در اثر خلط بین این مفاهیم حاصل شده كه نمونه آنها را در سخنان هگل و كانت مى‏توان یافت (
[1]) . از این روى لازم است توضیحى پیرامون آنها بدهیم .
مفهوم كلى یا قابل حمل بر امور عینى است و به اصطلاح اتصاف آن خارجى است مانند مفهوم انسان كه بر حسن و حسین و ... حمل مى‏گردد و گفته مى‏شود حسن انسان است و یا قابل حمل بر امور عینى نیست و تنها بر مفاهیم و صورتهاى ذهنى حمل مى‏گردد و به اصطلاح اتصاف آن ذهنى است مانند مفهوم كلى و جزئى به اصطلاح منطقى كه اولى صفت براى مفهوم انسان و دومى صفت براى صورت ذهنى حسن واقع مى‏شود دسته دوم را كه تنها حمل بر امور ذهنى مى‏شود مفاهیم منطقى یا معقولات ثانیه منطقى مى‏نامند .
اما مفاهیمى كه حمل بر اشیاء خارجى مى‏شوند بر دو دسته تقسیم مى‏گردند یك دسته مفاهیمى كه ذهن بطور خودكار از موارد خاص انتزاع مى‏كند یعنى همینكه یك یا چند ادراك شخصى به وسیله حواس ظاهرى یا شهود باطنى حاصل شد فورا عقل مفهوم كلى آنرا به دست مى‏آورد مانند مفهوم كلى سفیدى كه بعد از دیدن یك یا چند شى‏ء سفید رنگ انتزاع مى‏شود یا مفهوم كلى ترس كه بعد از پیدایش یك یا چند بار احساس خاص بدست مى‏آید چنین مفاهیمى را مفاهیمى ماهوى یا معقولات اولى مى‏نامند .
دسته دیگر مفاهیمى هستند كه انتزاع آنها نیازمند به كندوكاو ذهنى و مقایسه اشیاء با یكدیگر مى‏باشد مانند مفهوم علت و معلول كه بعد از مقایسه دو چیزى كه وجود یكى از آنها متوقف بر وجود دیگرى است و با توجه به این رابطه انتزاع مى‏شود مثلا هنگامى كه آتش را با حرارت ناشى از آن مقایسه مى‏كنیم و توقف حرارت را بر آتش مورد توجه قرار مى‏دهیم عقل مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت انتزاع مى‏كند و اگر چنین ملاحظات و مقایساتى در كار نباشد هرگز اینگونه مفاهیم به دست نمى‏آیند چنانكه اگر هزاران بار آتش دیده شود و همچنین هزاران بار حرارت احساس شود ولى بین آنها مقایسه‏اى انجام نگیرد و پیدایش یكى از دیگرى مورد توجه واقع نشود هرگز مفهوم علت و معلول به دست نمى‏آید اینگونه مفاهیم را مفاهیم فلسفى یا معقولات ثانیه فلسفى مى‏نامند و اصطلاحا مى‏گویند:
معقولات اولى هم عروضشان خارجى است و هم اتصافشان .
معقولات ثانیه فلسفى عروضشان ذهنى ولى اتصافشان خارجى است .
معقولات ثانیه منطقى هم عروضشان ذهنى است و هم اتصافشان .
درباره این تعاریف و كاربرد واژه عروض ذهنى و عروض خارجى و همچنین درباره نامیدن مفاهیم فلسفى به معقولات ثانیه جاى مناقشاتى هست ولى ما آنها را فقط به عنوان اصطلاح تلقى مى‏كنیم و بصورتى كه گفته شد توجیه مى‏نماییم
ویژگى هر یك از اقسام معقولات
1 ویژگى مفاهیم منطقى این است كه فقط بر مفاهیم و صورتهاى ذهنى حمل مى‏گردند و از این روى با اندك توجهى كاملا باز شناخته مى‏شوند همه مفاهیم اصلى علم منطق از این دسته هستند .
2 ویژگى مفاهیم ماهوى این است كه از ماهیت اشیاء حكایت مى‏كنند و حدود وجودى آنها را مشخص مى‏سازند و به منزله قالبهاى خالى براى موجودات هستند و از این روى مى‏توان آنها را به قالبهاى مفهومى تعریف كرد این مفاهیم در علوم مختلف حقیقى كاربرد دارند .
3 ویژگى مفاهیم فلسفى این است كه بدون مقایسات و تحلیلهاى عقلى به دست نمى‏آیند و هنگامى كه بر موجودات حمل مى‏گردند از انحاء وجود آنها نه حدود ماهوى آنها حكایت مى‏كنند مثلا مفهوم علت كه بر آتش اطلاق مى‏گردد هیچگاه ماهیت‏خاص آنرا مشخص نمى‏سازد بلكه از نحوه رابطه آن با حرارت كه رابطه تاثیر است‏حكایت مى‏كند رابطه‏اى كه بین اشیاء دیگر هم وجود دارد گاهى از این ویژگى به این صورت تعبیر مى‏شود كه مفاهیم فلسفى ما بازاء عینى ندارند یا عروضشان ذهنى است هر چند این تعبیرات قابل مناقشه و محتاج به توجیه و تاویل هستند همه مفاهیم فلسفى خالص از این دسته‏اند .
4 ویژگى دیگر مفاهیم فلسفى این است كه در ازاء آنها مفاهیم و تصورات جزئى وجود ندارد مثلا چنین نیست كه ذهن ما یك صورت جزئى از علیت داشته باشد و یك مفهوم كلى و همچنین مفهوم معلول و دیگر مفاهیم فلسفى بنا بر این هر مفهوم كلى كه در ازاء آن یك تصور حسى یا خیالى یا وهمى وجود داشت به طورى كه فرق بین آنها فقط در كلیت و جزئیت بود از مفاهیم ماهوى خواهد بود نه از مفاهیم فلسفى ولى باید توجه داشت كه عكس این ویژگى در مفاهیم ماهوى بطور كلى صادق نیست‏یعنى چنین نیست كه در ازاء هر مفهوم ماهوى یك صورت حسى یا خیالى یا وهمى وجود داشته باشد مثلا مفهوم نفس یك مفهوم نوعى و ماهوى محسوب مى‏شود ولى صورت ذهنى جزئى ندارد و فقط مصداق آنرا مى‏توان با علم حضورى مشاهده كرد
مفاهیم اعتبارى
واژه اعتبارى كه در سخنان فلاسفه فراوان به چشم مى‏خورد به چند معنى استعمال مى‏شود و در واقع از مشتركات لفظى است كه باید به فرق بین معانى آن دقیقا توجه كرد تا خلط و اشتباهى روى ندهد و مغالطه‏اى پیش نیاید .
طبق یك اصطلاح همه معقولات ثانیه خواه منطقى باشند و خواه فلسفى اعتبارى نامیده مى‏شوند و حتى مفهوم وجود از مفاهیم اعتبارى بشمار مى‏رود این اصطلاح در كلمات شیخ اشراق زیاد به كار رفته و در كتب مختلف وى درباره اعتبارات عقلى به همین معنى بحث‏شده است .
در اصطلاح دیگرى عنوان اعتبارى به مفاهیم حقوقى و اخلاقى اختصاص مى‏یابد مفاهیمى كه در اصطلاح متاخرین مفاهیم ارزشى نامیده مى‏شوند چنانكه در اصطلاح سومى تنها مفاهیمى كه به هیچ وجه مصداق خارجى و ذهنى ندارند و به كمك قوه خیال ساخته مى‏شوند اعتباریات نامیده مى‏گردند مانند مفهوم غول این مفاهیم را وهمیات نیز مى‏نامند همچنین اعتبار اصطلاح دیگرى در مقابل اصالت دارد كه در بحث اصالت وجود یا ماهیت به كار مى‏رود و در جاى خودش توضیح داده خواهد شد .
آنچه مناسب است توضیحى پیرامون آن داده شود اعتبارى به معناى ارزشى است البته تفصیل مطلب را باید در فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق جستجو كرد و ما در اینجا به مناسبت توضیح مختصرى خواهیم داد
مفاهیم اخلاقى و حقوقى
هر عبارت اخلاقى یا حقوقى را كه در نظر بگیریم خواهیم دید كه مشتمل بر مفاهیمى از قبیل باید و نباید واجب و ممنوع و مانند آنها است كه مى‏تواند محمول قضیه‏اى را تشكیل دهد همچنین مفاهیم دیگرى مانند عدل و ظلم و امانت و خیانت در آنها به كار مى‏رود كه مى‏تواند در طرف موضوع قضیه قرار گیرد .
وقتى این مفاهیم را ملاحظه مى‏كنیم مى‏بینیم از قبیل مفاهیم ماهوى نیستند و به اصطلاح ما به ازاء عینى ندارند و از این روى به یك معنى اعتبارى نامیده مى‏شوند مثلا مفهوم دزد و غاصب هر چند صفت براى انسانى واقع مى‏شود ولى نه از آن جهت كه داراى ماهیت انسانى است بلكه از آن جهت كه مال كسى را ربوده است و هنگامى كه مفهوم مال را در نظر مى‏گیریم مى‏بینیم هر چند بر طلا و نقره اطلاق مى‏شود ولى نه از آن جهت كه فلزهاى خاصى هستند بلكه از آن جهت كه مورد رغبت انسان قرار مى‏گیرند و مى‏توانند وسیله‏اى براى رفع نیازمندیهاى او باشند از سوى دیگر اضافه مال به انسان نشانه مفهوم دیگرى بنام مالكیت است كه آن هم ما به ازاء خارجى ندارد یعنى با اعتبار كردن عنوان مالك براى انسان و عنوان مملوك براى طلا نه تغییرى در ذات انسان پدید مى‏آید و نه در ذات طلا .
نتیجه آنكه اینگونه عبارات داراى ویژگیهاى خاصى هستند كه از نقطه نظرهاى مختلفى باید در باره آنها بحث‏شود یكى از نقطه نظر لفظى و ادبى یعنى اینگونه الفاظ از آغاز براى چه معنایى وضع شده‏اند و چه تحولاتى در معانى آنها رخ داده تا به صورت فعلى در آمده‏اند و آیا استعمال آنها در این معانى حقیقى است‏یا مجازى و همچنین بحث در باره عبارات انشائى و اخبارى و اینكه مفاد انشاء چیست و آیا عبارات اخلاقى و حقوقى دلالت بر انشاء مى‏كنند یا اخبار اینگونه بحثها مربوط به شاخه‏هایى از زبان شناسى و ادبیات است و علماء اصول فقه نیز بسیارى از آنها را مورد پژوهش و تحقیق قرار داده‏اند .
جهت دیگر بحث در این مفاهیم مربوط به كیفیت ادراك این مفاهیم و مكانیسم انتقال ذهن از مفهومى به مفهوم دیگر است كه باید در روانشناسى ذهن مورد بررسى قرار گیرد .
و بالاخره جهت دیگر بحث در باره آنها مربوط به ارتباط این مفاهیم با واقعیات عینى است كه آیا این مفاهیم از ابداعات ذهن است و هیچ رابطه‏اى با واقعیتهاى خارجى ندارد و مثلا باید و نباید و سایر مفاهیم ارزشى نوع كاملا مستقلى از دیگر انواع مفاهیم است كه نیروى ذهنى ویژه‏اى آنها را مى‏سازد یا اینكه فقط حكایت از میلها و رغبتهاى فردى یا اجتماعى مى‏كند یا اینكه این مفاهیم هم پیوندهایى با واقعیتهاى عینى دارند و به نحوى از آنها انتزاع مى‏شوند و آیا قضایاى اخلاقى و حقوقى قضایاى اخبارى و قابل صدق و كذب و صحت و خطا هستند یا اینكه از قبیل عبارات انشائى مى‏باشند و درستى و نادرستى در باره آنها معنى ندارد و در صورتى كه صدق و كذبى در باره آنها تصور شود ملاك صدق و كذب آنها چیست و با چه معیارى باید حقیقت و خطاى آنها را تشخیص داد و این بخش از مباحث است كه با ناخت‏شناسى ارتباط پیدا مى‏كند و جا دارد كه در این شاخه از فلسفه درباره آنها گفتگو شود .

[1] . ر. ك: ایدئولوژى تطبیقى درس دهم و یازدهم و پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژیك مقاله دیالیكتیك.
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد1

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  5:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها