0

ضرورت بسیار فلسفه

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

ضرورت بسیار فلسفه

ضرورت فلسفه

شامل: انسان عصر، مكتبهاى اجتماعى، راز انسانیت، جواب چند شبهه .
انسان عصر
خورشید تازه سر از بستر آبهاى سبز دریا برداشته و اشعه زرفام خود را بر چهره‏هاى خواب آلوده سرنشینان كشتى تابانده است‏سرنشینانى كه به تازگى از خواب دوشین بیدار شده‏اند و با خیال راحت و بى‏خبر از همه جا به خوردن و آشامیدن و انواع سرگرمیها پرداخته‏اند و كشتى همچنان در اقیانوس كران ناپیدا پیش مى‏رود .
در این میان یك نفر كه هشیارتر بنظر مى‏رسد اندكى به فكر فرو مى‏رود و آنگاه رو به همنشینان كرده مى‏پرسد ما به كجا مى‏رویم دیگرى كه گویى از خواب پریده است‏حیرت زده همین سؤال را از دیگران مى‏كند و ... بعضى آن چنان سرمست‏شادى و سرگرمى هستند كه وقعى به آن نمى‏نهند و بدون اینكه به پاسخ آن بیندیشند به كار خود ادامه مى‏دهند ولى این سؤال اندك اندك گسترش مى‏یابد و به ملوانان و ناخدا هم مى‏رسد آنها هم بدون اینكه پاسخى داشته باشند سؤال را تكرار مى‏كنند و سرانجام علامت‏سؤالى بر فضاى كشتى نقش مى‏بندد و دلهره عجیب و پریشانى فراگیرى پدید مى‏آید .
آیا این صحنه تخیلى داستان مردم جهان نیست كه بر سفینه عظیم زمین سوارند و در حالى كه در فضاى كیهانى بدور خود مى‏چرخند اقیانوس بى‏كران زمان را درمى‏نوردند و آیا مثل ایشان مثل چارپایان سر در آخور نیست چنانكه قرآن كریم مى‏فرماید (یتمتعون و یاكلون كما تاكل الانعام) (
[1]) بسان چارپایان بهره مى‏گیرند و مى‏خورند و نیز مى‏فرماید (لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون) ([2]) دلهایى دارند كه با آنها حقایق را در نمى‏یابند و چشمهایى دارند كه با آنها نمى‏بینند و گوشهایى دارند كه با آنها نمى‏شنوند ایشان مانند چارپایان بلكه گمراهتر از آنانند ایشان همان غافلانند .
آرى! این داستان انسان عصر ما است كه همراه با پیشرفت‏شگرف تكنولوژى دچار حیرت و سردرگمى شده و نمى‏داند از كجا آمده و به كجا مى‏رود و به كدام سوى باید رو كند و از كدام راه باید برود و این چنین است كه در عصر فضا مكاتب پوچ گرایى و نهیلیسم و هیپیسم ظهور مى‏كند و چونان سرطان به جان فكر و روح انسان متمدن مى‏افتد و به مانند موریانه پایه‏هاى كاخ انسانیت را مى‏خورد و سست مى‏كند .
اما این سؤالات از سوى آگاهان مطرح شده و نیمه هشیاران را به خود آورده و اندیشمندان را براى یافتن پاسخ به اندیشیدن واداشته است گروهى كه آمادگى لازم براى درست اندیشیدن را دارند به پاسخهاى صحیح و روشنگر و جهت دهنده‏اى دست مى‏یابند و مقصد حقیقى را مى‏شناسند و با شوق به پیمودن راه مستقیم مى‏پردازند ولى كسانى هم در اثر نارسایى فكر و عوامل روانى چنین مى‏پندارند كه این كاروان را نه آغازى است و نه انجامى و همواره كشتیهایى در پهنه اقیانوس پدید مى‏آیند و به وسیله امواج خروشان و بى‏هدف به این سوى و آن سوى كشانده مى‏شوند و پیش از آنكه به ساحل امن و آسوده‏اى برسند در دل دریا غرق مى‏گردند (و قالوا ان هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیى و ما یهلكنا الا الدهر) (
[3]) گفتند كه جز این زندگى دنیا حیاتى نیست مى‏میریم و زنده مى‏شویم و كسى جز روزگار ما را نابود نمى‏سازد .
به هر حال این پرسشها خواه ناخواه براى انسان آگاه مطرح است كه آغاز كدام است و انجام كدام و راه راست به سوى مقصد كدام .
و بدیهى است كه دانشهاى طبیعى و ریاضى پاسخى براى آنها ندارند پس چه باید كرد و پاسخ درست این سؤالات را از چه راهى باید به دست آورد .
راه یافتن پاسخ این پرسشها معلوم است‏ یعنى هر یك از این سؤالات اساسى سه گانه مربوط به شاخه‏اى از فلسفه است كه باید با روش تعقلى مورد بررسى قرار گیرد و همه آنها نیازمند به متافیزیك و فلسفه اولى است پس باید از شناخت‏شناسى و هستى شناسى آغاز كنیم و سپس به سایر علوم فلسفى بپردازیم تا پاسخهاى صحیح این سؤالات و مانند آنها را بیابیم.
مكتبهاى اجتماعى
سرگردانى و حیرتى كه دامنگیر انسان عصر فضا شده در مسائل فردى و شخصى محدود و محصور نگشته و مسائل اجتماعى را نیز در بر گرفته و در مكتبها و سیستمهاى سیاسى اقتصادى مختلفى متبلور شده است و با اینكه این نظامهاى دست بافت بشر بارها امتحان نارسایى و ناشایستگى خود را داده‏اند هنوز هم جوامع سرگردان بشرى دست از آنها برنداشته‏اند و كسانى هم كه از آنها سرخورده شده‏اند در همان مسیرهاى انحرافى گام برمى‏دارند و به دنبال دست بافتهاى جدیدى از همان قماشها مى‏گردند و هر بار كه ایسم تازه‏اى در صحنه ایدئولوژیها ظاهر مى‏شود گروهى گمراه را به سوى خود جذب مى‏كند و جنجال و غوغائى به راه مى‏اندازد و طولى نمى‏كشد كه ناكام و شكست‏خورده سقوط مى‏نماید تا چه وقت با نام و رنگ و بوى دیگرى ظاهر شود و عده‏اى دیگر را بفریبد .
گویى این گمراهان نگون بخت‏سوگند یاد كرده‏اند كه هرگز به نداى حق گوش فرا ندهند و سخن رهبران الهى را نشنوند و بر ایشان همى خرده گیرند كه چرا دست‏شما از زر و سیم و زرق و برق جهان تهى است و اگر راست مى‏گویید چرا كاخهاى سفید و سرخ جهان در اختیار شما نیست .
آرى، اینان دنباله رو كسانى هستند كه قرآن كریم داستانهایشان را پى در پى در گوش جهانیان فرو خوانده و همگان را به عبرت گرفتن از سرنوشت‏شوم آنان دعوت كرده است اما گوش شنوا كجا است .
بارى از باب دعوت با شیوه حكمت مى‏بایست گفت نظامهاى اجتماعى مى‏بایستى بر اساس آگاهى از ساخت فطرى انسان و همه ابعاد وجودى وى و با توجه به هدف آفرینش و شناخت عواملى كه او را در رسیدن به هدف نهائى كمك مى‏كند تنظیم شود و یافتن چنین فرمول پیچیده‏اى در توان مغزهاى انسانهاى عادى نیست و آنچه از اندیشه ما مى‏توان انتظار داشت ‏شناختن مسائل بنیادى و شالوده‏هاى كلى این نظامها است كه مى‏بایست هر چه محكمتر و استوارتر پى‏ریزى گردد یعنى شناخت آفریننده جهان و انسان و شناخت هدف‏دارى زندگى بشر و شناخت راهى كه آفریننده حكیم براى سیر و حركت به سوى هدف نهائى فراروى بشر گشوده است آنگاه نوبت دل به او سپردن است و سر در راه آوردن و از راهنماییهاى الهى پیروى كردن و گام استوار برداشتن و بدون هیچ تردید و تزلزلى راه پیمودن و شتاب گرفتن .
اما اگر كسانى از نعمت‏خدادادى عقل بهره نگرفتند و به آغاز و انجام هستى نیندیشیدند و مسائل بنیادى زندگى را حل نكردند و به دلخواه خود راهى برگزیدند و نظامى پدید آوردند و نیروهاى خود و دیگران را بر سر آن گذاشتند چنین كسانى باید به پى‏آمدهاى خودخواهیها و نابخردیها و هوى‏پرستیها و كژاندیشیها و كجرویهاى خودشان هم ملتزم شوند و سرانجام نباید كسى را بر ناكامیها و بدبختیهاى جاودانه‏شان سرزنش كنند .
آرى! یافتن ایدئولوژى صحیح در گرو داشتن جهان بینى صحیح است و تا پایه‏هاى جهان بینى استوار نگردد و مسائل بنیادى آن به صورت درست‏حل نشود و وسوسه‏هاى مخالف دفع نگردد نمى‏توان به یافتن ایدئولوژى مطلوب و كارساز و راهگشایى امید بست و تا هستها را نشناسیم نمى‏توانیم بایدها را بشناسیم .
و مسائل بنیادى جهان بینى همان پرسشهاى سه‏گانه‏ایست كه وجدان بیدار و فطرت آگاه انسان پاسخهاى قطعى و قانع كننده‏اى براى آنها مى‏جوید و بى‏جهت نیست كه دانشمندان اسلامى آنها را اصول دین نامیده‏اند خدا شناسى در پاسخ آغاز كدام است معاد شناسى در پاسخ انجام كدام است و وحى و نبوت شناسى در پاسخ راه كدام است و راهنما كیست .
و ناگفته پیدا است كه حل صحیح و قطعى آنها مرهون اندیشه‏هاى عقلى و فلسفى است و بدین ترتیب از راه دیگرى به اهمیت و ضرورت مسائل فلسفى و پیشاپیش آنها شناخت‏شناسى و هستى شناسى پى مى‏بریم.
راز انسانیت
راه سومى براى شناختن اهمیت و ضرورت فلسفه وجود دارد كه مى‏تواند انسانهاى والا همت و تعالى‏جو را برانگیزاند و آن این است كه اساسا انسانیت‏حقیقى انسان در گرو دستاوردهاى فلسفه است و بیانش این است همه حیوانات با این ویژگى شناخته مى‏شوند كه افعال خود را با شعور و اراده برخاسته از غرایز انجام مى‏دهند و موجودى كه هیچ نحو شعورى ندارد از صف حیوانات خارج است در میان حیوانات نوع ممتازى وجود دارد كه نه درك او منحصر به درك حسى است و نه اراده وى تابع غرایز طبیعى بلكه نیروى درك كننده دیگرى به نام عقل دارد كه اراده‏اش در پرتو راهنمایى آن شكل مى‏گیرد و به دیگر سخن امتیاز انسان به نوع بینش و گرایش اوست پس اگر فردى تنها به ادراكات حسى قناعت ورزد و نیروى عقل خود را درست بكار نگیرد و انگیزه حركات و سكناتش هم همان غرایز حیوانى باشد در واقع حیوانى بیش نیست بلكه به تعبیر قرآن كریم از چهارپایان هم گمراهتر است .
بنا بر این انسان حقیقى كسى است كه عقل خود را در راه مهمترین مسائل سرنوشت‏ساز به كار گیرد و بر اساس آنها راه كلى زیستن را بشناسد و سپس با جدیت به پیمودن آن بپردازد و از بیانات گذشته معلوم شد كه ریشه‏اى‏ترین مسائلى كه براى هر انسان آگاه مطرح است و در سرنوشت فردى و اجتماعى بشر نقش حیاتى را ایفاء مى‏نماید همان مسائل بنیادى جهان بینى است مسائلى كه حل قطعى و نهائى آنها مرهون تلاشهاى فلسفى است .
حاصل آنكه بدون بهره‏گیرى از دستاوردهاى فلسفه نه سعادت فردى میسر است و نه سعادت اجتماعى و نه رسیدن به كمال حقیقى انسانى .

[1] . سوره محمد آیه 12.
[2] . سوره اعراف آیه 179.
[3] . سوره جاثیه آیه 24.
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد1
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  4:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها