گودارها: نام گروهی از خنیاگران هندی الاصل می باشد که در سراسر مازندران خصوصاً مناطق شرقی این استان پراکنده اند. از مجموعه متون و منابع تاریخی می توان استنباط نمود که مهاجرت و استقرار قوم گودار در مقاطع مختلفی از تاریخ صورت پذیرفته باشد.
کتاب خنیاگری در ایران اشاره ای به آوردن این افراد در زمان خسرو دوم (پرویز) (590- 128 م) دارد.
برخی از مورّخین نیز این موضوع را به دوران سلطنت بهرام پنجم (گور) (421- 431) مربوط می سازند. حمدالله مستوفی گوید: «در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت چنانکه مطربی روزی به صد درم قانع نمی شد. بهرام گور از هندوستان 2000 لوطی جهت مطربی بیاورد و نسل ایشان هنوز در ایران مطربی کنند.»
عالم آرای نادری می نویسید: «این هنرمندان که به میل خود در ایران می زیسته اند، ضمناً وظیفه دار آموزش فنون خویش به عمله طرب ایران بوده اند.»
همچنین در کتاب جهانگشای نادری آمده است «جمعی از اربابان طرب هندی که در سلک مطربان سرکار انتظام داشته اند، چون جمعی را قانون سازندگی و فنون نوازندگی به طریق هند آموخته و در رقص و رامشگری ماهر ساخته بودند، لذا ایشان را نیز مرخص ساخته و فرستادند.»
تاریخ نادر شاهی نیز از هنرمندانی سخن به میان می آورد که همراه با غنائم نادرشاه از هند آورده شدند. تاریخ یاد شده در همین مورد می نویسد: "نادر شاه صد تن از خواجه سرایان، صد و سی نویسنده، هزار و دویست آهنگر و سیصد بنّا، صد سنگتراش و دویست و بیست درودگر به قندهار فرستاده و نقشه شهر جهان آباد را برداشتند و برای سرگرمی سپاهیان چندین دسته از خنیاگران و نوازندگان و بازیگران را نیز از هند به ایران آوردند."
منابع تاریخی و جغرافیایی مربوط به مازندران نیز که در مقاطع مختلفی از تاریخ نگاشته شدند، اشاراتی به حضور این قوم در مازندران داشته اند ولی نشانه های دقیقی از هویت و تاریخ مهاجرت آنها به دست نمی دهند.
کتاب جغرافیایی حدود العالم من المشرق الی المغرب که به سال 37 هجری نگاشته شد از خنیاگران دوره گردی سخن به میان می آورد که در بازارهای فریم (پریم) رود می نواخته اند.
کتاب تاریخ خاندان مرعشی مازندران نیز اشاره ای به نام این قوم در مازندران دارد.
رابینو مورخ در سفرنامه خود ه به سال 1839 میلادی نگاشته شد، راجع به اقوام ساکن در مازندران می نویسد: "برخی از خانواده های گودر بنکشی، بربری، کراچی، یا کولی ها نیز در مازندران دیده می شوند."
جی سی نی پیه در یادداشتهای سفر به ایران که به سال 1874 میلادی نگاشته شد از چند خانواده از نژادی نامعلوم معروف به گدار نام می برد که این گدارها را پاریاهای مازندران می خوانند، و مدعی است که وضع زندگی و درجه اجتماعی این گدارها بی شباهت به بومیان هند یعنی افراد قبایلی چون کولیها، بهبل ها و داریها نبود. ایشان معمولاً به کارهایی از قبیل مراقبت ابنیه، شکار و ماهیگیری روزگار می گذراندند و در عین حال که اسماً در زمره مسلمانان به شمار می آمدند قسمت اعظم خوراک آنها از گوشت خوکهای وحشی تامین می شد هر چند گاهی مسلمانان دختران زیباروی این جماعت را به زنی می گرفتند اما به طور کلی وصلت بین آنها و سایر سکنه اشرف به ندرت اتفاق می افتد.
همچنین در تاریخ و جغرافیای بهشهر آمده است: "گدارها که عقاید و عادات مخصوصی دارند شغلشان رامشگری و شکار خوک و محافظت زراعت کشاورزان است.
مجموعه نشانه های موجود حکایت از آن دارد که گودارها نخست جهت گذراندن زندگی عهده دار امور موسیقی و ساخت ادوات و ابزار آن بوده اند ولی بعدها در اثر فشار برخی از گروههای مذهبی بومی ناچار شدند تا از حرفه اصلی خود دست برداشته و به مشاغلی چون شب پایی و میرشکاری تن در دهند.
گودارهای مازندران در حال حاضر به طور تقریب بیش از دو هزار خانوار را تشکیل میدهند که در نواحی مختلفی همچون تنکابن، نور و کجور، آمل، ساری، بهشهر، گرگان و کتول سکونت دارند. تجمع اصلی آنها در قنبرآباد و حوالی چهارقلعه عبدالملکی واقع در شهرستان بهشهر می باشد.
امروزه گودارها در مجموعه فرهنگ، اعتقادات و آداب و رسوم منطقه مستحیل شدند. اگرچه هنوز برخی از آئین ها و آداب قومی مانند مراسم ازدواج، طلاق، نوع مناسبات خانواده و برخی از شئون اجتماعی گذشته خود را حفظ نموده اند. این قوم در برخی از منابع قدیمی تر و همچنین محاورات گذشته مردم منطقه به گودر و گوسار نیز شهرت داشته اند.
نقش قوم گودار در تحولات موسیقی مازندران
تاثیر قوم گودار بر موسیقی مازندران در چهار شکل صورت پذیرفت:
الف: تاثیر زیباشناسی و ذوق قومی گودارها بر موسیقی مازندران
ب : تاثیری که از طریق سازهای خراسانی و ترکمنی بر جای گذاشتند.
ج : پیشگیری از نابودی برخی از سازها و نغمات مربوط به آنها.
د : انتقال و عمومیت دادن برخی از آواها، نغمات و برخی از ویژگیهای موسیقی سایر اقوام.
اگر بخواهیم مجموعه مقامات و ریز مقاماتی را که طی چند دهه گذشته تاکنون توسط گودارها از الحان و نغمات موسیقی سایر اقوام به موسیقی مازندران راه یافته اند برشمریم متجاوز از دهها مقام و ریز مقام را شامل می گردد. از آنجایی که مجموع اینگونه مقامات و ریز مقامات علیرغم پذیرش از طرف اهالی و نزدیکی با احساس و ادراک موسیقایی مردم منطقه جزو اساس موسیقی سازی و آوازی مازندران به شمار نمی آیند.
گودارها كه در منابع تاريخي و محاورات مردم مازندران با نامهاي متفاوتي همچون گدار Godar ، گدار Godar، گودار Gudar، گجر Gojar، گسار Gosar، خي كش Xikes و برخي عناوين ديگر خوانده شدهاند در محاورات درون قومي خود را چوله Cule مينامند.
اين قوم تيره اي از خنياگرانند كه در مقاطع مختلفي از تاريخ همراه با آهنگران، بازيگران و نجاران از شبه قاره هند به سرزمين ما كوچانده شدهاند.
تاريخ دقيق و چگونگي كوچ اين قوم به ايران هم چون زندگي آنان در پردهاي از ابهام باقي مانده است و منابع تاريخي، دلايل، انگيزهها و زمانهاي مختلفي را از مهاجرت آنها در پيش روي ما مي نهند. با اين حال شواهد و منابع موجود بر سه اصل يعني نژاد هندي، كوچ اجباري و خنياگري آنان وحدت نظر دارند. گدارها امروزه به عنوان اقليتي غيررسمي در فرهنگ، آداب و رسوم و زبان مازندراني مستحيل شدهاند. جمعيت آنان بالغ بر سي هزار نفر است كه عمدتا در روستاها و محلات حد فاصل شهرستان بهشهر تا گرگان متمركز ميباشند. رنگ پوست، رسوم و شيوههاي بدوي زندگي و همچنين موسيقي آنها مبين هويت قومي آنان است.
گودارها به دليل پيشنهاي ديرپا و مهارت در خنياگري تاثير قاطع و قابل ملاحظهاي در فرهنگ موسيقي منطقه به جاي گذاردهاند.
نقش گودارها در فرهنگ موسيقي منطقه داراي جنبههاي متفاوتي است كه چهار جنبه آن از اهميت ويژهاي برخوردار است كه در زير به آنها پرداخته خواهد شد.
قوم گدار اساسا قومي خنياگر بوده و بنابر شواهد تاريخي علل حضور آنان در ايران نيز از همين مساله ناشي شده است. آنان توانستهاند به تدريج و با گذشت زمان بخشي از نغمات، الحان و دانستههاي موسيقي قوم خود را به استادي با موسيقي مازندران تلفيق نمايند، از همين رو امروزه بسياري از مقامات و ريزمقامات مازندراني در بخش سازي و هم در قسمت آوازي، در مناطق شرقي استان، داراي نوعي حالات و لهجه انحصاري است كه ما ميتوانيم از آنها به عنوان موسيقي گداري ياد كنيم.
توجه به ويژگيها و حالات ياد شده مشخص مينمايد كه اين قطعات با فرهنگ موسيقي ساير اقوام در مازندران مرتبط نيست. بدون شك لهجه و حالات فوق كه داراي زيبايي خاص و مورد پذيرش در مناطق شرقي استان ميباشد در واقع روايت گوداري از موسيقي مازندران محسوب ميشود. اگر بخواهيم از نمونه بارز اين حالات ياد كنيم بايد به تحريرهايي اشاره نماييم كه توسط دو لب ايجاد شده و در بسياري از مقامات و ريزمقامات مناطق شرقي خاصه در «كتولي» و «كل حال» شنيده ميشود. هم چنين آنها به دليل استعداد ويژه قومي و سابقه در زمينة موسيقي موفق شدهاند با فراگيري استادانه برخي از سازهاي تركمني و خراساني براي مردم اين منطقه بيان تازهاي بيابند.
صدادهي اين سازها دريچه و چشماندازهاي نويني را در مقابل هنرمندان و علاقهمندان به موسيقي باز نمود. توانايي اين سازها در اجراي موسيقي مازندراني خاصه در بيان ريزمقامات موجب شد تا امروزه سازهاي ياد شده آن چنان رواج بيابند كه در رديف سازهاي بومي مازندران به شمار آيند. علاوه بر رنگ و صدادهي ويژه اين سازها كه جزو صفات آن ها است و موجب تنوع در حالات و بيان موسيقي منطقه شده است، نوازندگان گودار تكنيكهاي جديدي را نيز ابداع نوده و بر آن ها افزودند. رفته رفته نوازندگان ماهري از ميان گودارها برخاستند و جايگزين نوازندگان بومي شدند. هم اينان موجب حفظ و انتقال بسياري از نغمات و ريتمهاي وابسته به اين سازها به نسلهاي آينده خود شدند.
گودارها به دليل وضعيت معيشتي و مشاغلي كه به عهده آن ها نهاده ميشد، با بيشتر اقوام و گروههاي ساكن در مازندرن و يا مردم مناطق همجوار در ارتباط بودهاند. از همين راه آن هابا موسيقي اقوامي چون كردها، تركها و سيستانيها آشنا شده و حتي بسياري از مقامات تركمني و خراساني را نيز آموختند. تجارب و استعداد آنان در زمينه مذكور بسياري از ويژگيها، تكنيكها و همچنين مسايل موضوعي موسيقي اين اقوام را با موسيقي مازندران پيوند داد.
مقام هرايي تركمني با مجموعهاي از ريزمقامات مربوط به آن كه ضمن آميختگي با حالاتي از موسيقي خراساني، به موسيقي شرقي مازندران راه يافت نمونة بارزي از اين انتقال است. افزون بر اين شمار قابل ملاحظهاي از ريزمقامات كه حاكي از آميزشي واضح و انكار ناپذير از موسيقي تركمني، خراساني و الحان ساير مناطق است وارد موسيقي مازندران شد. هم چنين از طريق هنرمندان گودار شاهد نوع ويژهاي از موسيقي در مناطق شرق استان هستيم كه از موسيقي روايي و خنيايي پرقدمت مازندران الهام گرفته است.
هرچند هنرمندان مازندراني پيوسته موسيقي گوداري و هنرمندان آن را به ديده تحقير نگريستهاند اما واقعيت اين است كه بسياري از آنان به ويژه در مناطق شرقي استان و جلگههاي اين مناطق به گونهاي جدي از موسيقي گوداري تاثير پذيرفتهاند.
اگر بخواهيم تعريف جامعي از موسيقي گوداري به دست دهيم، بايد بگوييم اين موسيقي بيان ويژهاي از موسيقي مازندراني است كه با احساس، دانش و فرهنگ موسيقيايي قوم گدار در هم ميآميزد تا بر اساس رنجها و مشقات تاريخي اين قوم، از آن روايتي حزنانگيزتر و دردمندانهتر ارائه دهد. شكلگيري اين روايت ويژه از موسيقي منطقه محصول قرنها تلاش و ممارست گدارهاست.
به همين جهت ميتوان بسياري از مقامات و منظومههاي موسيقي مناطق مركزي مازندران هم چون «كتولي»، «كل حال» و «طالبا» را با اندك تغيير در موسيقي گوداري مشاهده كرد. هم چنين تعداد بيشماري از ريزمقامات مناطق مركزي با تغييراتي در لهجه و حالات در موسيقي گداري ملاحظه ميشوند. از ويژگيهاي ديگر موسيقي گوداري، جايگزين نمودن كمانچه به جاي ني چوپاني مازندراني (لله وا) و استفاده از سازهاي كوبهاي غيرمازندراني مانند دايرههاي بزرگ و تمبك در اجرا و بيان ريزمقامات است.