0

خمپاره چیه ؟ ار پی جی چیه ؟

 
esmailjavadi
esmailjavadi
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 521
محل سکونت : البرز

خمپاره چیه ؟ ار پی جی چیه ؟

«مصاحبه منتشر نشده‏ای با شهید رضا عباس‏زاده»

روزهای پایانی آبان 62 بعد از والفجر4 بود که نشست‏هایی با حضور فرمانده لشکر 41 ثارالله و فرماندهان تیپ‏ها و گردان‏ها در قرارگاه لشکر در کامیاران برگزار شد. در این نشست‏ها مقرر گردید گردان‏های لشکر که فاقد کد شناسایی بودند، کد گذاری شوند.

دفاع مقدس

با  تفال به قرآن کریم، رضا عباس‏زاده به عنوان اولین سکان‏دار گردان 410، هدایت و فرماندهی این گردان را به عهده گرفت. این گردان بعد از شهادت رضاعباس‏زاده، فرماندهان کم نظیر دیگری را به خود دید و جاودانه شد.

رضا عباس‏زاده در مصاحبه منتشر نشده‏ای خود را این گونه معرفی می کند .  

اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم الحمدالله رب العالمین و السلام

من برادر حقیرتان رضا عباس‏زاده هستم. که مدتی است در لشکر ثارالله مشغول به خدمت می‏باشم. تاریخ تولد من 1341 می‏باشد که در یکی از روستاهای رفسنجان نوق به دنیا آمدم و دوره‏ی ابتدایی خودم را در همان فردوسیه به پایان رساندم که با اون وضعی که در آن زمان داشتیم که از لحاظ فقر مادی یک مقدار در مضیقه بودیم و با خواست خداوند با کوشش و تلاش‏هایی که پدر و مادرمان انجام می‏دادند و آن تلاش خودمان در روزهای جوانی، کار کردیم. رفتیم مدرسه و توانستیم دیپلم بگیریم.

- لطفابفرمایید در چه عملیات‏هایی شرکت و چه مسئولیت‏هایی داشتید؟

در رابطه با عملیات‏ها، قبل از اینکه جنگ ایران و عراق شروع شود یک مدتی در همین منطقه کردستان بودم. جنگ ایران و عراق هنوز شروع نشده بود و بعد از آن هم به عضویت سپاه در آمدم. دیگه از همون موقع بعد از عملیات حصرآبادان موفق شدم در عملیات طریق القدس شرکت کنم و مسئولیت من در عملیات طریق القدس فرمانده دسته دوم بودم و بعد در عملیات‏های فتح‏المبین و بیت‏المقدس و تا والفجرها که تا امروز بودیم و امروز در لشکر ثارالله به عنوان مسئول گردان هستم و در هر کدام از عملیات‏ها به همین ترتیب از رسته‏ی فرمانده دسته‏ای بودم، تک تیرانداز بودم تا الان که به عنوان فرمانده گردان منصوب شدم.

دفاع مقدس

- تجربیاتی که در طول این مدت بدست آوردید چه بوده؟

جنگ تجربیات مختلفی دارد در اوائل جنگ در عملیات حصرآبادان که می‏خواستیم توجیه کنیم که از چه قسمتی باید حمله کنیم و کجا را باید آزاد کنیم می‏آمدیم و با دستمون خاک جمع می‏کردیم و خاکریز درست می‏کردیم و می‏گفتیم الان نیروهای عراقی در این منطقه هستند و ما باید حمله کنیم.

مشکلات در اوایل جنگ بسیار زیاد بود و ما هم تجربه نداشتیم. نه تجربه‏ی جنگی، نه رزمی، نه زرهی، هیچ کدام را نداشتیم و عراق هم موفق شد با سلا‏ح های مدرن و امکانات و نیروهایی که داشت جلو بیاید و مناطقی را اشغال کند و به ما ضربه بزند. اما اگر بخواهیم روند تکاملی جنگ را بررسی کنیم بحمدالله با قدرت ایمان و توکل بر خدا، ما عملیات‏ها، را شروع کردیم. بعد از حصر آبادان، هنوز بعضی از نیروهای ما نمی‏فهمیدند. خمپاره چیه! آر پی جی چیه؟ در یک لشکر سه تا آرپی جی بیشتر گیر نمی‏آمد. رزمندگان ما، دشمن را که تا نزدیکی حمیدیه آمده بود ، با سه قبضه آرپی جی عقب راندند. ما در مورد خاکریز دشمن و میدان مین هیچ نمی‏دانستیم و اصولاً با جنگ آشنایی نداشتیم. ارتش ما به دلیل پاکسازی‏های بعد از انقلاب، قدرت دفاعی یک ارتش توانمند را نداشت با ادامه‏ی جنگ نیروهای بسیجی توانستند جای پایی برای خودشان در جبهه باز کنند.

 تجربیات ما حاصل خون شهداست.

 
پنج شنبه 23 اردیبهشت 1389  6:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها