ماهي در قرآن
نويسنده:عارفه امامي حجتي
اسم من ماهي است و از خانواده ي آبزيان هستم .من در هنگام تنفس از آبشش استفاده مي کنم .خانواده ي من بسيار بزرگ است و از لحاظ شکل ، رنگ ، اندازه ، نوع غذا با هم متفاوت هستيم .در تمام آب هاي کره ي زمين بيش از 27315 گونه از ما وجود دارد .من به وسيله ي دو خط جانبي که روي پهلوهايم است و از سلول هاي حساسي ساخته شده از تغييرات محيط خود باخبر مي شوم .در شکم من بادکنکي وجود دارد که مي توانم هوا را در درون آن وارد و خارج کنم و به اين وسيله وزن خود را تغيير دهم .ماهي ها را مي توان در همه نوع آب ، چه شيرين چه شور ، چه کم عمق و درست زير سطح آب و چه با عمق هزاران متر يافت .بعضي از ما را فقط براي نگهداري و نمايش در آکواريوم پرورش مي دهند .من يک منبع مهم مواد غذايي هستم . گرفتن من به عنوان غذا يا ورزش و سرگرمي ، ماهيگيري ناميده مي شود .
در سال ،صد ميليون تن از ما ماهي ها را صيد مي کنند که اين صيد بي رويه ، نسل گونه هاي مختلف ما را به خطر انداخته است .
من با حرکت دادن قسمت عقبي بدن خود به جلو حرکت مي کنم و براي حرکت به سمت چپ و راست ،همچنين بالا و پايين از باله هايم استفاده مي کنم .
کوچک ترين ما (ماهي ها )پيگمي گابي فيليپيني است که کمتر از سيزده ميلي متر طول دارد و بزرگ ترين ما شارک وال مي باشد که در رشد کامل هجده متر است و چهارده تن وزن دارد .
من در قرآن
نام من در قرآن «حوت »است و از من در آيات 69 سوره ي مبارکه ي کهف ، 163 سوره ي مبارکه ي اعراف ، 142 و 144 سوره ي مبارکه ي صافات و 48 سوره ي مبارکه ي قلم نام برده شده است .
آيه ي 61 سوره ي کهف :اين آيه به داستان حضرت موسي و خضر (ع) اشاره دارد .ماهي اي که حضرت موسي و خضر (ع)به عنوان غذا تهيه کرده بودند ،به صورت معجزه آسايي زنده شد و در آب پريد و حرکت کرد .
آيه ي 163 سوره ي اعراف :و از آنها درباره ي [سرگذشت ]شهري که در ساحل دريا بود ،سؤال کن ، و به خاطرشان بياور هنگامي را که آنها در برابر قانون سرپيچي خدا مي کردند ، ماهيانشان ، روز شنبه [که روز تعطيلي و استراحت شان بود ]آشکار مي شدند ، اما در روزهاي غيرشنبه به سراغ آنها نمي آمدند .اين گونه آنها را به چيزي آزمايش کرديم که در برابر آن نافرماني مي نمودند .
اين آيه به سرگذشت قوم بني اسرائيل اشاره دارد که در ساحل دريا زندگي مي کردند .روي سخن اين آيه به پيامبر گرامي اسلام (ص)است و به او مي گويد که از يهود معاصر خويش درباره ي اين قوم سؤال کند ؛ يعني اين خاطره ا به وسيله ي سؤال در ذهن آنان مجسم سازد تا از آن پند بگيرند و از سرکشي و کيفري که درانتظار آنهاست ، بپرهيزند .
آيه ي 142 سوره ي صافات :[او را به دريا افکندند ]و ماهي عظيمي او را بلعيد ،درحالي که مستحق ملامت بود !
آيه ي 143 و 144 سوره ي صافات :و اگر او از تسبيح کنندگان نبود ، تا روز قيامت در شکم ماهي مي ماند .
آيه هاي سوره ي صافات به داستان حضرت يونس (ع)و قومش اشاره مي کند و مي گويد :«درحالي که حضرت يونس (ع)مستحق ملامت بود ». مسلم است که اين ملامت و سرزنش ،به خاطر ارتکاب گناه کبيره و صغيره اي نبود ،بلکه علت آن شتابزدگي و عجله در ترک قوم خويش و هجرت از آنان بود .حضرت يونس (ع)خيلي زود متوجه ماجرا شد و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد و از اينکه درکار خود عجله کرده بود ، استغفار کرد و از پيشگاه مقدس خداوند تقاضاي عفو نمود .خداوند در اين آيات مي فرمايد : اگر او ازتسبيح کنندگان نبود ، اين زندان موقت به زندان دائم تبديل مي شد ، و آن زندان گورستان حضرت يونس (ع)مي گشت و تا قيامت در شکم ماهي مي ماند .
سوره ي قلم آيه ي 48:اکنون که چنين است ، صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهي (يونس )نباش [که در تقاضاي مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات شد ]در آن زمان که خدا را خواند ، در حالي که مملو از اندوه بود .
اين آيه به پيامبر اسلام (ص)خطاب مي کند و از آنجا که سرسختي و بي منظقي دشمنان اسلام ، گاه چنان قلب پيامبر (ص)را مي فشرد که امکان داشت در مورد آنها نفرين کند ، خداوند در اين آيه پيامبر (ص)را به صبر و شکيبايي امر مي کند و مي فرمايد :«و مانند صاحب داستان ماهي (يونس ) نباش که براي مجازات قومش عجله کرد ».
من در ضرب المثل ها و اشعار
ضرب المثل هاي زيادي در زبان فارسي وجود دارد که اسم من در آنها ذکر شده است ؛ مانند :
1 ـ از آب گل آلود ماهي گرفتن ؛
2 ـ ماهي از سر مي گندد ؛
3 ـ ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است ؛
4 ـ ماهي ، ماهي را خورد ، ماخي خوار هر دو را.
همچنين شاعرهاي بسياري از من در اشعارشان نام برده اند ، مانند اين اشعار :
بدو گفت موبد که نيکو نگر
بر انديش و ماهي به خشکي مبر (فردوسي )
بر جگر آبم نماد از دلنواز
همچو ماهي مانده ام بر خشک باز (عطارنيشابوري )
جز که تو زنده به مرده به جهان کس نفروخت
مار و افعي بخريدي بدل ماهي شيم (ناصر خسرو )
ز آب خرد ،ماهي خرد خيزد
نهنگ آن به که به دريا ستيزد (سعدي )
شورش من چو ماهي تابه
زين دو مار نهنگ سان برخاست (خاقاني )
مرغ دل چون واقف اسرار گشت
مي تپد از شوق ،چون ماهي ز شست (عطارنيشابوري )
دل ز بيم آن که بر تو باد سردي بگذرد
روز و شب چونان که ماهي را براندازي ز آب (انوري )
به مارماهي ماني نه ماهي اي و نه مار
منافقي چه کني مار باش يا ماهي
منبع:ماهنامه قرآني ،ادبي و هنري باران(ش 164)