دانشمندان به تازگی متوجه شدهاند جلبکی به نام زوکسانتلا دارای نهشتههای اسرارآمیز بلور مانندی است که از اسید اوریک تشکیل شده است؛ این اسید عاملی مشترک در ساختارهای انعکاس نور در چشم حشرات و حیوانات به شمار میرود. به گزارش نشنال جئوگرافی، این ماده در جلبک پیش از این اشتباها آکزالیت سدیم تشخیص داده شده بود که عموما در گیاهان وجود دارد.
در بررسیهای آزمایشگاهی مشاهده شد که مجموعههای بلوری داخل جلبک، نور را بسیار قوی منعکس میکنند که این به اذعان کازوهیکو کویکه از دانشگاه هیروشیما در ژاپن، حاکی از آن است که «این ساختار یک چشم در حال انجام وظیفه است.»
همچنین هر یک از ارگانیسمهای تکسلولی دارای یک ملکول جاذب نور است که چشم اولیه را پدید میآورد. بنا به تعریف، چشمهای اولیه قسمتهایی حساس به نور هستند که به اورگانیسمهای ساده نظیر ژله دریایی و برخی دیگر از جلبکها امکان حس کردن محیط پیرامونشان را میدهد.
به گفته کویکه این موضوع شامل چهار گونه دیگر داینوفلاجلیتها، که اورگانیسمهایی تکیاخته آبزی از جمله زوکسانتلا هستند، نیز میشود. با این وجود، او باور دارد که نمونه تازه کشف شده چشم اولیه، گونهای منحصر به فرد برای این اورگانیسم ساکن داخل مرجانها است.
همزیستی جلبک و مرجان
در آبهای کم عمق گرمسیری اقیانوس، زوکسانتلا و مرجانهای صخرهساز به گونهای تکامل یافتهاند که حیاتشان به یکدیگر وابسته است.
صخرههای مرجانی محیطی امن و طبیعی، و همچنین عناصر لازم برای فرایند فوتوسنتز را در اختیار جلبکها قرار میدهند. از سوی دیگر جلبک هم اکسیژن مورد نیاز حیوانات مرجان را تولید، پسماندها را نابود و مواد غذایی لازم برای ادامه حیات آنها را تامین میکند.
با توجه به درجه اهمیت این همکاری، به عقیده کویکه شاید زوکسانتلاهای آواره از چشمهای اولیهیشان برای یافتن مطلوبترین حفره بهره میگیرند. مرجانهای جوان هم در عوض، شاید از مکانیزمی ناشناخته برای فریفتن و جذب زوکسانتلا برای ساکن شدن در صخرهها استفاده میکنند.
نکته جالبتر اینکه به گفته کویکه جلبکهای ساکن مرجان فقط زمانی میبینند که به دنبال مسکنی در میان صخرهها هستند. این اورگانیسمها هنگامی که شروع به زندگی درون میزبانشان میکنند، بیناییشان را از دست میدهند. این دقیقا خلاف روندی است که گونههای دیگری از جلبکها که در صدفهای بزرگ به سر میبرند، در پیش میگیرند؛ این دسته از جلبکها اتفاقا وقتی درون میزبان قرار دارند، ساختار چشممانندشان را حفظ میکنند.
کویکه تصور میکند که این رویه متضاد میتواند به این دلیل باشد که جلبکها در انتظار فرصتی برای فرار از بند صدف هستند، چراکه صدف در واقع آنها را کشت میدهد و هر شب مقداری از آنها را میخورد.
این دانشمند ژاپنی باور دارد که هر چه دانشمندان درباره چگونگی همزیستی مرجانها و جلبکهای ساکنشان بیشتر بدانند، فرصتهای بهتری برای محافظت از آنها در برابر تغییرات آبوهوایی خواهند داشت. چه آنکه، گرمتر شدن آب دریا اغلب سبب میشود که مرجانها هماتاقیهای خوشرنگشان یعنی زوکسانتلاها را اخراج کنند، و این رنگ باختن صخرهها به معنی خالی شدن آنها از مواد غذایی و در نتیجه مرگ تدریجی مرجانها خواهد بود.
بنابراین کویکه باور دارد که «ما باید هرچه سریعتر به چگونگی سرگیری این ارتباط پی ببریم» تا به این طریق حیات این همزیستها از خطر رهایی یابد.