جانبازی که تمام عضوهایش را اهدا کرد (خبر جدید)
تبلور ایثار در ایثار
جانبازي که اجزاي بدنش را نيز به مردمش بخشيد وپیکر پیکر پاک او امروز پنجشنبه ۲/۲/۸۹ در بروجرد به خاک سپرده شد
و چه زيباست جنس معامله خدا با بندگانش که چگونه است ترکشي يک سانتي و بيارزش، انسان را به سمت شهادت و تقرب به خدا ميرساند و باعث عاقبت به خيري او ميشود! خداوند از ديرباز، ترکش علقه و محبت خود را در بدن اين شهيد جانباز به وديعه نهاده بود تا در زمان مقرر و پس از سالها، نامزد و منتخب خود را به خود برساند.
محمود گودرزي، مهاجر مسافري بود که پس از سالها دوري از معشوق و معبود خود، سبکبال پر گشود و به سوي معبود خود شتافت؛ عاشقي که به عشق ميهن، حتي پس از پايان جنگ نيز ذره ذره وجود خود را بخشيد و رفت.
گويي معشوق حلقه نامزدي خود را به دست او و جان او را به نام خود کرده و حال پس از اين هجران، او را به سوي خود فراخوانده بود. ترکش به جاي مانده در بدن محمود مهاجر، نشان برگزيده بودن او بود و هماکنون پس از سالها آنان را به هم رساند و چه زيبا!
آنچه ميخوانيم، ناشنيدههايي است از داستان عاشقي شهيد جانباز محمود گودرزي از زبان دکتر محمدحسن آزما، پزشک وي در تهران:
دکتر آزما در اين باره ميگويد: محمود، متولد 1343 و پدر دو فرزند است که در سال 1367 در عمليات بيتالمقدس 5 در منطقه عملياتي پنجوين مجروح شد. وي جانباز 20 درصدي بود که به اجبار اطرافيان اين درصد را پذيرفته بود، چرا که به صورت عادي هم که در نظر ميگرفتيم، درصد جانبازي ايشان، خيلي بيش از اينها بود و اين يار ديرين همچنان با او همراه گشته تا اين که حدود يک ماه پيش به خاطر درد بسيار در ناحيه کمر و مشکلاتي که براي ايشان پيش آمده، به پزشک مراجعه ميکند.
وي پس از بازگشت از مطب پزشک، گويي صلاي فراخوانده شدن را دريافته و براي رفتن آماده ميشده است. چه بزرگ است روح وي و چه عزيز بوده است، ميهن براي وي که حتي در آخرين لحظههاي زندگي نيز باز هم روحيه ايثار و از خودگذشتگي به جوشش درآمده و گويي خواسته بيخود از خود شود و به ديار باقي بشتابد و در همين زمان بوده که به خانوادهاش وصيت ميکند که اگر روزي اعضاي بدنش نيز بتواند جان هموطن ديگري را نجات دهد، کوتاهي نکنند.
با وخيم شدن حال وي، خانوادهاش او را براي مداوا از شهرستان بروجرد به تهران ميآورند؛ اما پس از بررسيهاي بسيار، پزشکان متوجه ميشوند که در اثر وجود ترکش، خون وارد مغز و مخچه شده و باعث لخته شدن خون و نرسيدن خون به مغز وي شده و به اين ترتيب، بيمار دچار مغزي ميشود.
به دنبال اين رخداد بود که پزشکان بيمارستان به خانواده وي پيشنهاد اهداي اعضا را ميدهند و خانواده نيز که گويي رنج راه و غم عزيزشان، گفته عزيز سفر کرده را از خاطرشان برده بود، با شنيدن اين پيشنهاد به ياد ميآورند، وصيت اين شهيد بزرگوار را و با کمال ميل پذيراي آن مي شوند و به اين صورت بود که «قلب، دو کليه و کبد» محمود گودرزي نيز در تداوم ايثارش اهدا ميشود.
دکتر آزما در اين باره مطلبي ميآورند که آوردن آن در اين نوشتار خالي از لطف نيست. وي از تداوم ايثاري گفتند که بسياري از جانبازان ما آن را در وجود خود دارند و چه زيباست، بي هيچ چشم داشتي آماده هر گونه از خودگذشتگي هستند، بدون داشتن برچسب درصد جانبازي.
وي ميگويد: اما هماکنون وجود سياستگذاريهاي بد و نامطلوب، باعث شده است که مردم ديگر به جانباز و فرزند شهيد و ايثارگر نگاه خوبي نداشته باشند، که اين خود جاي بسي پرسش است؟!
اينها همه در حالي است که اگر به هر کجاي دنيا بنگريم، حضور شرافتمندانه افراد تنها به اندازه 24 ساعت در جبهه ارزشي نمادين دارد؛ براي نمونه در الجزيره، نمادي است به نام «نماد ايثارگري» که هر روز صبح، مردم براي اداي احترام به شهدايشان در برابر آن نماد اداي احترام ميکنند و آن را نماد عشق ميدانند؛ حال آن که در ايران چنين چيزي سراغ نداريم و نميبينيم.
وي ميافزايد: خدماتي که در ديگر نقاط جهان براي جانبازان جنگ ارايه ميدهند، به هيچ وجه قابل مقايسه با ايران نيست و ادامه ميدهد که روش بنياد شهيد بسيار اشتباه است که در ازاي کمترين خدماترساني، آن را در بوق و کرنا ميکند، حال آن که در ديگر کشورها اين خدمات به چندين برابر و درصد ارايه ميشود.
دکتر آزما اين گونه پايان ميدهد که چه زيباست جنس معامله خدا با بندگانش و قشنگي کار را در اين خلاصه کرد که چگونه است ترکشي يک سانتي و بيارزش، انسان را به سمت شهادت تقرب به خدا ميرساند و باعث عاقبت به خيري او ميشود! خداوند از ديرباز، ترکش علقه و محبت خود را در بدن شهيد جانباز محمود گودرزي به وديعه نهاده بود تا در زمان مقرر و پس از سالها، نامزد و منتخب خود را به خود برساند.

دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 11:30 PM
تشکرات از این پست