يه روز يه آقايي نشسته بود و
روزنامه
مي خوند كه يهو زنش با ماهي تابه مي كوبه تو سرش
.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي می کنه و میره به کاراي خونه برسه
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند
.
.
.
.
.
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ دوباره مي كوبه تو سرش
!
بيچاره مرده وقتي به خودش مياد مي پرسه: چرا منو زدي؟
زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود!
.
.
..
.
.
نتیجه اخلاقی 2:
يه روز يه آقايي نشسته بود و
روزنامه
مي خوند كه يهو زنش با ماهي تابه مي كوبه تو سرش
.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي می کنه و میره به کاراي خونه برسه
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند
.
.
.
.
.
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ دوباره مي كوبه تو سرش
!
بيچاره مرده وقتي به خودش مياد مي پرسه: چرا منو زدي؟
زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود!
.
.
..
.
.
نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند