از عمرسعد "تنهاترينسردار"تا عمرسعد"مختارنامه"
مهدي فخيمزاده كارگرداني است با كارنامهاي رنگارنگ و بازيگري با كارنامهاي خاص! كارنامه او به عنوان يك كارگردان طيف متنوعي از آثار سينمايي و تلويزيوني را در برميگيرد؛ از آثار كمدي و پليسي گرفته تا مجموعههاي تاريخي. البته او مدتهاست كه در مقام بازيگر فقط در آثاري كه خود كارگرداني كرده ظاهر ميشود به جز يك نمونه استثنا يعني «مختارنامه».
فخيمزاده بعد از مدتها كه فقط در آثار خودش بازي ميكرد، پذيرفت كه در مختارنامه نقش عمر سعد را بازي كند؛ نقشي كه فخيمزاده در مجموعه «تنهاترين سردار» آن را نوشته و كارگرداني كرده بود. درباره اين نقش و حضور فخيمزاده به عنوان عمر سعد در مجموعه «مختارنامه» گفتوگويي با او داشتهايم كه در ادامه ميخوانيد:
عمر سعدي كه در «تنهاترين سردار» ديديم، با عمر سعدي كه در مختارنامه بازي كردهايد تفاوت بسيار دارند. با اين حساب شما نقشي را بازي كردهايد كه از نظر خودتان اين شكلي نبوده است؟
بله از نظر من عمر سعد كسي بوده شبيه به آن چيزي كه در «تنهاترين سردار» ديديد. اما من در سريال مختارنامه بازيگر اين نقش بودهام و بنابراين خواسته كارگردان را اجرا كردهام. اين نقش متعلق به آقاي ميرباقري است و من تنها ايفاگر آن هستم. من شخصيت عمر سعد را به لحاظ تاريخي بهخوبي ميشناسم و در تنهاترين سردار هم از تضاد شخصيتي اين كاراكتر بسيار استفاده كردم، اما مهمتر از شناخت من نوع نگاه و دريافت ميرباقري از اين نقش بود كه با ذهنيت من تفاوت بسيار داشت.
به اعتقاد من داوود ميرباقري از معدود كارگردانهايي است كه شخصيتهاي فيلمنامه خود را خوب ميشناسد، آنها را تجسم ميكند و دقيقا ميداند كه چه ميخواهد. ميرباقري آدرس مشخصي از كار خود داشت و يكراست مرا به آن آدرس برد. بنابراين بايد آنچه از اين شخصيت در ذهن داشتم را كنار ميگذاشتم و آن را طوري ايفا ميكردم كه مدنظر كارگردان بوده است. شايد بينندگان قضاوت خاصي درباره نقش من نداشته باشند اما خودم از كاري كه كردهام راضي هستم.
از نظر شما عمر سعدي كه آقاي ميرباقري در مختارنامه طراحي كردهاند با عمر سعد «تنهاترين سردار» چه تفاوتهايي داشته است؟
دو تفاوت عمده در مورد من و آقاي ميرباقري در كارگرداني آثار تاريخي وجود دارد كه قطعا اين تفاوتها در كل اثر و در پرداخت شخصيتها تاثيرگذار است و قطعا اين تفاوتها در پرداخت عمر سعد هم تاثير داشته است. اول اينكه داوود ميرباقري به ژانر تاريخي مذهبي علاقه دارد و پرداختن به اين نوع آثار براي او يك دغدغه محسوب ميشود اما در مورد من اين طور نيست. دوم اينكه آقاي ميرباقري شخصيتها را خاكستري و واقعي طراحي ميكند. شخصيتهاي او نه منفي منفي هستند و نه مثبت مثبت. حتي خود مختار ثقفي به عنوان قهرمان «مختارنامه» يك قهرمان بيعيب و نقص نيست. او هم اشتباه ميكند، جاه طلبي دارد، به خطا ميرود و...
به دلايلي كه اشاره كردم نگاه ميرباقري به درونيات عمر سعد طوري است كه باعث واكنشها و خلقيات متفاوتي از سوي اين شخصيت ميشود. عمرسعدي كه داوود ميرباقري طراحي كرده دچار اختلالات رواني است و پس از واقعه كربلا به نوعي دچار جنون نيز ميشود؛ اما در نگاه من عمر سعد چنين نبود.
شما معمولا در آثار كارگردانهاي ديگر بازي نميكنيد. چه شد اين شيوه را كنار گذاشتيد و در يك نقش تاريخي ظاهر شديد؟
بازيگري براي من هميشه در كنار كارگرداني جدي بوده و در تمام اين سالها هر وقت تشخيص دادهام در اثري كه ميسازم، نقشي براي من مناسب است آن را بازي كردهام و هر جايي هم جايي براي بازي من نبوده اين كار را نكردهام. مثلا در «خواستگاري» و «همسر» اين امكان برايم وجود داشت كه بازي در يكي از نقشها را برعهده بگيريم اما هيچ نقشي را براي خودم مناسب نميديدم بنابراين در اين دو اثر فقط كارگرداني كردهام. البته در برخي موارد شرايطي دست به دست هم ميدهد تا خودم بازي در نقشي را برعهده بگيرم. مثلا من قصد نداشتم نقش اصغر كپك را خودم بازي كنم، به همين دليل از هنرمندان زيادي مانند اكبر زنجان پور، رضا ژيان، حسن فتحي و حتي بهزاد فراهاني دعوت كردم تا اين نقش را برعهده بگيرند اما نشد تا اينكه به جايي رسيدم كه ترجيح دادم خودم آن را بازي كنم. نقش شمر در سريال تنهاترين سردار را خودم بازي كردم چون هيچ بازيگري حاضر نشد در اين نقش بازي كند.
اما مدتها بود عهد كرده بودم در فيلمها و سريالهايي كه خودم كارگردان نيستم بازي نكنم. چون احساس ميكردم حضور من به عنوان بازيگري كه كارگرداني هم ميداند سر صحنه مشكل ساز ميشود. بنابراين براي پذيرفتن نقش عمر سعد در مختارنامه من يك عهد 17 ساله را شكستم و بازي در اين نقش را بعد از گفتوگوي مفصل با داوود ميرباقري پذيرفتم. در واقع اين اولين مجموعه تاريخي و مذهبي است كه من در آن فقط به عنوان بازيگر حضور دارم.
در اين گفتوگوي مفصل چه گذشت كه شما عهد 17 ساله خود را شكستيد؟
زماني كه ميرباقري بازي در اين نقش را به من پيشنهاد داد من مشغول نگارش سريال حس سوم بودم و به ايشان گفتم به دليل مشغله كاري نميتوانم نقشي در مختارنامه بپذيريم. ايشان هم ظاهرا اين توضيح را پذيرفتند اما بعد از مدتي دستيارشان با من تماس گرفت و مرا به شهرك مختارنامه دعوت كرد؛ آنجا بودكه با هم درباره اين نقش و بسياري مسائل صحبت كرديم؛ در اين گفتوگو من از گرفتاريهاي خودم گفتم، ايشان هم خواستههاي خودشان را گفتند و به توافق رسيديم. من داوود ميرباقري را خوب ميشناختم و هرگز هيچكدام از ما دو نفر، ديگري را رقيب فرض نكرده است. اصلا مهمترين دليلي كه باعث شد عهد خود را بشكنم خود آقاي ميرباقري و تمايل من براي همكاري با ايشان بود.
بنابراين همزمان با بازي در مختارنامه شما هم «حس سوم» را ساختيد و هم احتمالا چند اثر ديگر را. درست است؟
وقتي من و داوود ميرباقري براي همكاري به توافق رسيديم كه مختارنامه هنوز در مرحله پيش توليد قرار داست. با كمي تغيير در برنامهريزي من توانستم حس سوم را بسازم و همزمان در مختارنامه هم بازي كنم. بعد از آن با گريم عمرسعد در مختارنامه بازي ميكردم و همزمان نگارش و توليد سريال «بيصدا فريادكن» را انجام ميدادم كه به پخش هم رسيد. دامنه بازي در نقش عمر سعد به سريال ساختمان 85 نيز رسيد.