تاریخچه بهداشت عمومی در ایران
دکتر ابوالحسن ندیم
دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشکده بهداشت
مقدمه
با توجه به اینکه پزشکی و بهداشت را نمیتوان از یکدیگر جدا نمود بنابراین میتوان تعریف تاریخ پزشکی را که عبارتست از مطالعه وقایع و شخصیتهای مرتبط با پزشکی به بهداشت عمومی نیز تعمیم داده در تاریخچه بهداشت عمومی نیز به مطالعه وقایع و شخصیتهای مرتبط با این علم و هنر، پرداخت. بهداشت عمومی در جهان تاریخچه چند هزار ساله دارد. علاقمندان به تاریخچه بهداشت عمومی در جهانی میتوانند به کتاب History of public health نوشته Rosen مراجعه نمایند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از دانش بهداشت عمومی ( http://phealth.blogfa.com ) ، در کشور ما نیز در روزگاران قدیم اقدامات بهداشت عمومی در بعضی زمینه ها اجرا میشده است، مرحوم ملک الشعرای بهار در یکی از نوشته های خود یادآور میشود که طبق مدارک تاریخی در زمان داریوش که ایران لشگرکشیهای عمده ای انجام میداده است به تمام اردوها دستور داده شده بود که شب به هر محلی میرسند آب آشامیدنی برای روز بعد تهیه کرده و آنرا بجوشانند و بعد در ظرفهای سربازان بریزند تا روز بعد آب جوشیده بیاشامند و این امر برای جلوگیری از بیماریهای منتقله بوسیله آب بوده است. ولی به قول یک شاعر روانشاد “ما، راویان قصه های رفته از یادیم” در حقیقت پس از حمله اعراب و به دنبال آن حملاتِ قبایل ترک، تاتار و مغول شیرازه حکومتی سراسری به جز در فواصل زمانی کوتاه از هم پاشیده شد و حتی در زمان حکومتهای قویّ مرکزی نیز مسائلی تحت عنوان بهداشت عمومی به مفهوم نوین آن مطرح نبود و علیرغم وجود مباحث بهداشتی در کتب طبّی نیاکان، بهداشت، منحصر به بهداشت فردی و تا حدودی خانوادگی بوده که بیشتر بر پایه آموزشهای دینی استوار بوده است.
دارالفنون
در حقیقت تاریخچه بهداشت عمومی نوین در ایران را باید با افتتاح دارالفنون توسط میرزاتقی خان امیرکبیر آغاز کرد. او برای تدریس علوم پزشکی دکتر پولاک اتریشی و دکتر شلیمر هلندی را استخدام کرد. کتاب دکتر پولاک تحت عنوان “سفرنامه دکتر پولاک ـ ایران و ایرانیان” ترجمـه شده و کتاب دکتر شلیمر تحت عنوان “اصطلاحات پزشکی، دارویی و مردم شناسی” به زبان فرانسه نوشته شده است. هر دو کتاب شامل اطلاعاتی در باره بیماریهای بومی رایج در ایران و نحوه مقابله با آنهاست. چندی پس از قتل میرزاتقی خان امیر کبیر، دکتر کلوکه فرانسوی که به عنوان طبیب دربار، استخدام شده بود واکسیناسیون ضد آبله را پیشنهاد کرد.
دکتر تولوزان فرانسوی در سال ۱۲۴۳ شمسی به تهران آمد، او هم طبیب ناصرالدین شاه و هم استاد دارالفنون بود. پس از چندی به دنبال قحطیهای مکرر و اپیدمیهای وبا به پیشنهاد دکتر تولوزان سازمانی به نام مجلس حفظالصحه شروع به کارکرد که در حقیقت اوّلین سازمان کشوری در زمینه بهداشت عمومی بود. ریاست عالیه این سازمان با وزیر فوائد عامه و ریاست اجرایی آن با دکتر تولوزان بود. او نه تنها مجلس حفظالصحه را بنیان گذاشت بلکه سازمان قرنطینه را نیز که بعدا در باره آن بحث خواهد شد تاسیس کرد و واکسیناسیون ضد آبله را که قبلا توسط دکتر کلوکه فرانسوی پیشنهاد و شروع شده بود احیا کرد. در حقیقت در آن زمان وظایف اصلی مجلس حفظالصحه عبارت بود از اقدامات قرنطینه و واکسیناسیون که ذیلا به طور اختصار به شرح تاریخچه فعالیتها در این دو زمینه میپردازیم.
قرنطینه
به علت افزایش مبادلات تجاری توسط کشتیها و نیز بروز اپیدمیهای بیماریهای مهمی مانند طاعون و وبا، مسئله قرنطینه مورد توجّه تمامی کشورهای درگیر تجارت دریایی بین المللی بود و به همین دلیل یکی از وظایف اصلی مجلس حفظالصحه برقراری سرویسهای قرنطینه بود. به دنبال شیوع طاعون در سال ۱۲۵۵ شمسی فکر ایجاد مراکز قرنطینه از طرف کشورهای اروپایی مطرح گردید ولی دنبال نشد تا اینکه در مرداد ۱۲۷۸ شمسی اپیدمی بسیار شدید طاعون در منطقه خلیج فارس حادث شد و به دنبال آن مقامات دولت انگلستان پیشنهاد تاسیس مراکز قرنطینه و اجرای مقررات آنرا نمودند و اقدامات خود را در بوشهر آغاز کردند. این امر با مخالفت مردم و روحانیون محلّی مواجه و عملا منجر به بلوایی شد ولی با پشتیبانی مجلس حفظالصحه و توضیحاتی که داده شد انگلیسیها به کار خود ادامه دادند.
در سال ۱۲۸۳ شمسی در پاریس کنفرانسی در مورد قرنطینه برگزار شد و به علت اپیدمیهای طاعون و وبا در منطقه خلیج فارس و عدم توانایی دولت ایران در کنترل آنها قرار شد کلیّه پزشکان هیئتهای نمایندگی سیاسی خارجی در ایران نیز عضو مجلس حفظالصحه باشند و قرار شد دولت ایران پست قرنطینه در جزیره هنگام، تاسیس کند ولی بعدا طبق توافقی که بین دولتهای اروپایی و اختصاصا دولت انگلیس و دولت ایران به عمل آمد قرار شد در بنادر جنوب ایران (بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه، آبادان و بندر جاسک) مراکز قرنطینه ایجاد گردد.
مجهزترین این مراکز در بوشهر بود که در آن زمان مهمترین بندر تجاری ایران به حساب می آمد و این مرکز مستقیما و تماما توسط هیات پزشکی انگلستان اداره میشد ولی حقوق و دستمزد کارکنان عادی را دولت ایران میپرداخت. در سال ۱۲۸۵ شمسی یعنی سال صدور فرمان مشروطیت، دکتر نلیگان انگلیسی به عنوان کفیل ریاست مجلس حفظالصحه تعیین شد و همانگونه که بعدا خواهیم گفت فعالیتهای واکسیناسیون عمومی زیر نظر او یکبار دیگر آغاز شد.
در سال ۱۳۰۰ شمسی پس از کودتای ۱۲۹۹ وزارت امور خارجه ایران از دولت انگلیس درخواست کرد گزارشی در باره مراکز قرنطینه بنادر خلیج فارس در اختیار دولت ایران بگذارد چون در دوران جنگ جهانی اول دستگاه های کار آنها عملا همه خراب شده و از کار افتاده بود و همان طور که قبلا نیز ذکر شد در پستهای قرنطینه بنادر بوشهر، آبادان، بندر عباس و جاسک، کلیه امور بوسیله کارکنان انگلیسی سرپرستی میشد ولی به جز پزشک کنسولگری انگلیس در بوشهر و دستیارانش دستمزد تمامی کارکنان از محل درآمد گمرکات ایران پرداخت میشد.
در همان سال ۱۳۰۰ نام مجلس حفظالصحه به شورای عالی صحیّه تبدیل شد و بعدا اداره صحیه عمومی در وزارت فوائد عامه تاسیس شد و شورای عالی صحیه عملا تعطیل گردید.
به دنبال مذاکرات طولانی با مقامات انگلیسی بالاخره در تیر ماه ۱۳۰۷ شمسی پزشکان ایرانی پستهای قرنطینه بنادر را تحویل گرفته وکلید اداره مرکزی نیز به نماینده ایران واگذار شد و از همان سال کلّیه امور قرنطینه مستقیما زیر نظر اداره صحیّه عمومی دولت ایران قرار گرفت.
واکسیناسیون
همانطور که قبلا ذکر شد، مایه کوبی (واکسیناسیون) آبله را دکتر کلوکه فرانسوی پیشنهاد کرد. ابتدا واکسن برای مایه کوبی از تاولهای آبله کودکان مبتلا گرفته میشد و در کتاب دکتر پولاک شرح نسبتا کاملی در زمینه توصیه های لازم برای انتخابِ دهندة مایه (واکسن)، داده شده است بعدا مایه آبله به نوع آبله گاوی که در تمام دنیا رایج بود تبدیل شد. پس از اینکه نلیگان در ۱۲۸۵ کفیل ریاست مجلس حفظالصحه شد فعالیتهای واکسیناسیون عمومی آبله را توسعه داد و حتی سعی شد که مایه آبله در خود ایران تهیه شود ولی در آن زمان موفقیتی در این زمینه حاصل نشد و قرار شد مایه آبله از اروپا فراهم شود.
تاریخچه برنامه های واکسیناسیون به عنوان برنامه های بهداشت عمومی در حقیقت با شروع به کار انستیتو پاستور ایران شروع میشود. در سال ۱۲۹۹، قبل از کودتای سوّم اسفند، کنفرانس صلح تشکیل شد و نمایندگان ایران در این کنفرانس عبارت بودند از فروغی، لقمان ادهم و شاهزاده نصرت الدوله فیروز. هیئت نمایندگی ایران در این سفر به ملاقات دکتر رو (Raux) رئیس انستیتو پاستور رفتند و از او درخواست کردندکه شعبه ای در ایران افتتاح کند. این تقاضا مورد قبول واقع شد و دکتر مسنارد (Mesnard) به ایران آمد. لازم به ذکر است که جانشین او دکتر گراندل بود بعدا دکتر ابوالقاسم بهرامی که مترجم گراندل بود به ریاست انستیتو پاستور، منصوب شد و کار اصلی انستیتو پاستور در این زمان ساخت واکسن هاری با نخاع آلوده خرگوش بود که بزودی به واکسن فرموله ـ فنوله مغز برّه که هنوز هم در بعضی نقاط دنیا استفاده میشود تبدیل شد. در سال ۱۳۱۴ شمسی تولید واکسن آبله نیز در انستیتو پاستور شروع شد.
تا حدود سال ۱۳۲۴ شمسی دکتر ابوالقاسم بهرامی رئیس انستیتو پاستور بود. فعالیتهای انستیتو پاستور در این مدت عبارت بود از تهیه واکسن هاری، واکسن حصبه و بسیاری از مواد آزمایشگاهی دیگر. در تمام این مدت یکی از اعضای انستیتو پاستور فرانسه به نام پرفسور لوبرو سرپرست افتخاری فعالیتهای انستیتو پاستور ایران میشود که هر دو سال یکبار به ایران میآمد. در آن سال تصمیم گرفته میشود که یک فرانسوی را به طور دائمی به عنوان رئیس انستیتو پاستور به ایران بفرستند و به این منظور دکتر بالتازار به ایران اعزام شد. او حدود ۶ ماه در حصارک زیر نظر دکتر دلپی کار میکرد و بعدا دکتر ابوالقاسم بهرامی به کنار رفت و دکتر بالتازار جانشین او شد یعنی در بیست و پنجمین سال تاسیس انستیتو پاستور دکتر بالتازار رئیس و دکتر قدسی معاون او شد. با آمدن دکتر بالتازار، دامنه فعالیتهای تحقیقاتی و تولیدی انستیتو پاستور وسعت پیدا کرد که بحث مفصّل آن از حوصله این نوشته خارج است.
تاریخچه تولید بیشتر واکسنها و سرمهای بیماریهای انسانی به تاریخچه تاسیس و فعالیتهای انستیتو رازی مربوط میشود وقتی دکتر بهرامی رئیس انستیتو پاستور شد همه گیری شدید حیوانی طاعون گاوی اتفاق افتاد که تلفات وسیعی در گاوها ایجاد کرد. در نوشته های آن زمان این همه گیری حیوانی را ” گاومیری” نامیده اند به هر حال کنترل این بیماری نیز به عهده انستیتو پاستور گذاشته شد ولی در سال ۱۳۰۹ شمسی اداره کل خلافت، دکتر فاتح را به فرانسه فرستادند که شخصی را به منظور تاسیس موسسه ای برای بیماریهای دامی استخدام کند و او دکتر دلپی را استخدام کرد. دکتر دلپی در سال ۱۳۰۹ شمسی که به تهران آمد حصارک را که یک مزرعه دولتی بود و مقابل آن نیز مرتع بود به عنوان محل انستیتو رازی انتخاب کرد و کسانی را که در انستیتو پاستور برای مبارزه با طاعون گاوی کار میکردند به آنجا منتقل کرد.
بیشتر فعالیتهای انستیتو رازی بین سالهای ۱۳۱۰ و۱۳۲۰ در زمینه تولید واکسنهای بیماریهای حیوانی بود. در سال ۱۳۲۱ شمسی به علت اپیدمی دیفتری به توصیه دکتر قریب و دکتر اقبال قرار شد سرم ضد دیفتری در انستیتو رازی تهیه شود و دکتر میرشمسی به اینکار اقدام کرد. گرچه قرار بود پس از پایان جنگ جهانی دوّم انستیتو رازی کارهای مربوط به تولید محصولات انسانی را تعطیل کند ولی به پیشنهاد دکتر اقبال قرار شد این فعالیت حفظ شود.
از ۱۳۳۳ به بعد واکسن سه گانه دیفتری، کزاز، سیاه سرفه برای اداره کلّ بهداشت ساخته شد. بعدا واکسنهای سرخک و فلج اطفال به تولیدات انسانی انستیتو رازی اضافه شد که تولید آنها به طور عمده مدیون فعالیتهای دکتر میرشمسی و همکاران وی میباشد.
سازمانهای اداری بهداشت عمومی وزارت بهداری در ایران به عنوان یک وزارت مستقل از سال ۱۳۲۱ شروع به کار کرد ولی وزرا اغلب یا جراح بودند و یا متخصص بیماریهای داخلی و فعالیتهای بهداشت عمومی محدود به کار اداره صحیّه عمومی که بیشتر به امور قرنطینه و واکسیناسیون میپرداخت.
در سال ۱۳۳۰ اصل چهارم ترومن در ایران شروع به فعالیت عملی کرد و یکی از فعالیتهای آن تاسیس “سازمان همکاری بهداشت” با همکاری وزارت بهداری بود. در حقیقت این سازمان پایه و اساس سازمانهای بهداشت و پیشگیری از بیماریها در ایران است. سازمان همکاری بهداشت، دارای شاخه های متعدد فعالیت بهداشتی از قبیل مهندسی بهداشت، پرستاری بهداشت، بهداشت مادر و کودک و غیره بود. این سازمان در بسیاری از استانها اقدام به تاسیس شعبه نمود که بخصوص در زمینه تهیه آب سالم آشامیدنی فعالیت داشتند.
بعد از چند سال فعالیت “سازمان همکاری بهداشت” منحل و اداره کل بهداشت در وزارت بهداری تاسیس شد. در همان اوان چون سازمان جهانی بهداشت اجرای برنامه ریشه کنی مالاریا را در قاره های مختلف به جز آفریقا توصیه کرده بود بخشی از فعالیتهای مبارزه با مالاریا که در “سازمان همکاری بهداشت” انجام میشد از اداره کل بهداشت جدا شد و اداره کل ریشه کنی مالاریا تاسیس گردید ضمنا تصمیم گرفته شد که فعالیتهای اداره مهندسی بهداشت نیز جزو همین اداره کل باشد. نیروی انسانی کارشناس مورد نیاز کار در این اداره کل، بیشتر در انستیتو مالاریولوژی که شرح فعالیتهای آن بعدا خواهد آمد تعلیم میگرفتند و کادر صحرایی لازم برای ادارات استانها اعم از میکروسکوپیست، تکنسینهای حشره شناسی، مامورین مراقبت و غیره نیز آموزش داده شدند. وجود همین کادر صحرایی آموزش دیده و مجرّب بود که بعدا به موفقیت راه اندازی شبکه های بهداشتی در سراسر کشور کمک کرد.
در سال ۱۳۴۳ با روی کار آمدن حسنعلی منصور، دکتر جمشید آموزگار که خود متخصص بهداشت (در زمینه آب) بود به وزارت بهداری منصوب شد و وی اقدام به تعیین یک معاون بهداشتی (دکتر قاسم معتمدی) نمود و در سطح استانها ادارات کل بهداشت به موازات ادارات کل بهداری تاسیس شد و پس از یکی دو سال هر دو اداره کل در هر استان ادغام شدند ولی در اغلب استانها مسئولیت به عهده مدیران کل بهداشتی گذاشته شد. بعدها اداره کل ریشه کنی مالاریا نیز منحل شد و ادارات تابعه آن ضمیمه ادارات کل بهداری استان شدند.
در سطح کشوری یک اداره کل مبارزه با بیماریهای واگیر تاسیس شد که مسئولیت مبارزه با بیماریهای واگیر در سطح کشور به عهده آن اداره بود ولی در سال ۱۳۵۱ به موازات آن اداره کل مبارزه با بیماریهای غیرواگیر تاسیس و قرار شد که به امر مبارزه با بیماریهای قلب و عروق، سرطانها، بیماریهای متابولیک، بهداشت روانی و بهداشت حرفه ای بپردازد. چون در این تاریخچه فقط به مسائلی که تا انقلاب اسلامی اتفاق افتاده میپردازیم، لذا این بحث را در اینجا خاتمه میدهیم و اکنون مختصری نیز به تاریخچه تحقیقات بهداشتی در کشور میپردازیم.
تاریخچه تحقیقات بهداشتی در ایران
همانطور که قبلا ذکر شد انستیتو پاستور ایران در سال ۱۲۹۹ به منظور راه انداختن برنامه های واکسیناسیون هاری و آبله و حصبه راه اندازی شد که بعدا به فعالیتهای عمده ای در زمینه تحقیقات بیماریهای بومی بخصوص در زمینه هاری و طاعون پرداخت و از این نظر در سطح سازمانهای تحقیقاتی بین المللی قرار گرفت. انستیتو رازی که همانطور که قبلا گفته شد در ابتدا به عنوان شاخه ای از انستیتو پاستور جدا شده مسئولیت تهیه واکسن برای بیماریهای حیوانی را به عهده داشت از سال ۱۳۲۱ به تولید فراورده های سرم و واکسن برای بعضی بیماریهای انسانی پرداخت که به موازات آن تحقیقات ارزنده ای در زمینه این محصولات انجام داد ولی تاریخچه بخش اعظم تحقیقات بهداشتی کشور به تاریخچه انستیتو مالاریولوژی که بعدا به دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی تبدیل شد بر میگردد. که در باره آن شرح بیشتری داده میشود. علت تکیه بیشتر بر این موسسه تنها نقش آن در تحقیقات بهداشتی نیست بلکه اهمیت آن بیشتر مربوط به آموزش و تربیت کادر بهداشتی کارشناس در رشته های مختلف است که اجرای برنامه های بهداشتی را در سراسر کشور به عهده گرفتند.
تاریخچه فعالیتهای دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی
در سال ۱۳۳۱، به دنبال تصمیم دولت برای شروع برنامه های مبارزه با مالاریا طبق قراردادی که بین گروه انگل شناسی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و وزارت بهداری وقت منعقد شد انستیتو مالاریولوژی به ریاست دکتر ناصر انصاری استاد کرسی انگل شناسی تاسیس گردید که وظایف اصلی آن عبارت بودند از انجام بررسیهای مقدماتی مالاریومتریک در سراسر ایران، تعلیم مالاریولوژیست و حشره شناس مالاریا برای خدمت در سراسر کشور و تعلیم پرسنل ارائه خدمات مبارزه با مالاریا. این فعالیتها پس از تشکیل اداره کل ریشه کنی مالاریا توسعه و دامنه بیشتری به خود گرفت و تمامی فعالیتهای مربوط به تعلیم نیروی انسانی و نیز تحقیقات مالاریا به عهده این موسسه گذاشته شد.
طی سالهای بعد، به علت گسترده تر شدن زمینه های فعالیت انستیتو ابتدا اسم آن به انستیتو مالاریولوژی و پارازیتولوژی، بعدا به انستیتو مالاریولوژی، پارازیتولوژی و بیماریهای گرمسیری و بالاخره در سال ۱۳۴۳ به انستیتو تحقیقات بهداشتی تبدیل شد و امر اخیر هنگامی صورت گرفت که گروه علوم بهداشتی در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران از ادغام گروه های انگل شناسی، بیماریهای گرمسیری و بهداشت تشکیل شد و در حقیقت در این سال بود که انستیتو تحقیقات بهداشتی در عمل به صورت انستیتوی ملی تحقیقات بهداشتی شروع به فعالیت کرد. در طی تمامی این ادوار دکتر شمس الدین مفیدی ابتدا به عنوان کفیل و بعدا به عنوان رئیس، مسئولیت کارهای این موسسه را به عهده داشت.
از ابتدا نحوه کار انستیتو به این صورت بود که بخشی از کارها در بخشها و آزمایشگاه های مرکز، بخشی از آن در ایستگاه های تحقیقات پزشکی و بخشی توسط سیستمهای سیّار صورت میگرفت و در همان ابتدا، اغلب فعالیتهای انستیتو با همکاری واحدهای مختلف سازمان بهداشت جهانی انجام میشد.
اولین بخشهای مرکزی انستیتو بخشهای تک یاخته شناسی، کرم شناسی و حشره شناسی بودند که به سرعت بخشهای دیگر مانند اپیدمیولوژی، آمار زیستی و بهداشتی، باکتریولوژی، مسائل جمعیتی، تغذیه، ویروس شناسی، ایمونولوژی و غیره به آن اضافه شد.
اوّلین ایستگاه های تحقیقاتی در کازرون (برای مطالعات و آموزش مالاریا)، دزفول (برای مطالعات و آموزش بیلارزیوز (شیستوزومیاز هماتوبیوم) و سبزوار (برای طرح مبارزه با بیماریهای منتقله بوسیله بندپایان) بود، ولی به تدریج ایستگاه های دیگر تاسیس شدند و بعضی از ایستگاه های قبلی را به محلهای دیگر منتقل کردند.
انستیتو ابتدا به صورت سازمان مشترک بین دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و وزارت بهداری عمل میکرد ولی پس از تشکیل سازمان امور اداری و استخدامی کشور به انستیتو تکلیف شد که یا باید جزو وزارت بهداری باشد یا جزو دانشگاه تهران. به علت اینکه اغلب کادر فنی اصلی انستیتو اعضاء هیئت علمی دانشگاه بودند مدیریت انستیتو تصمیم گرفت که انستیتو از لحاظ اداری جزئی از دانشگاه تهران باشد ولی در عمل همچنان به مثابه انستیتوی ملی تحقیقات بهداشتی عمل کند.
در سازمان پیشنهادی به سازمان امور اداری و استخدامی، غیر از آزمایشگاه ها و بخشهای مرکزی، هشت ایستگاه تحقیقات پزشکی در نظر گرفته شد که عبارت بودند از ایستگاه های اصفهان، اهواز شهسوار، کازرون، بندر عباس، مشهد، کرمان و بابل ـ در سال ۱۳۴۹ ایستگاه مشهد تعطیل شد و پرسنل آن به رضائیه (ارومیه) منتقل گردید ـ هر یک از این ایستگاه ها به تحقیقات در باره یک یا چند مسئله ملی میپرداختند که ذکر آنها از حوصله این مختصر، خارج است ولی شایان ذکر است که طرح مهم سیستم ارائه خدمات بهداشتی اوّلیه و خانه های بهداشت در ایران با همکاری وزارت بهداری، سازمان جهانی بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی در ایستگاه ارومیه در استان آذربایجان غربی از سال ۱۳۵۱ یعنی حدود شش سال قبل از کنفرانس آلماآتا آغاز شد که تجربیات حاصل از این طرح و یکی دو طرح کوچک دیگر که در فارس و لرستان انجام میشد پایه راه اندازی شبکه خدمات بهداشتی اوّلیه در کشور گردید.
گروه علوم بهداشتی در سال ۱۳۴۵ به دانشکده بهداشت تبدیل شد و از آن زمان به ترتیب نیروی انسانی بهداشتی در سطح فوق لیسانس و بالاتر در رشته های مختلف بهداشتی پرداخت که همانطور که قبلا ذکر شد امر سرپرستی آموزش و ارائه خدمات بهداشتی در سراسر کشور را به عهده گرفتند. امری که قبل از آن به طور محدود توسط تحصیل کرده های خارج کشور انجام میشد.
منابع
۱ ـ سریل الگود : تاریخ پزشکی ایران، ترجمه محسن جاویدان، نشر اقبال تهران ۱۳۵۲ .
۲ ـ یاکوپ ادوارد پولاک : سفر نامه پولاک، ایران و ایرانیان ترجمه کیکاوس جهانداری چاپ تنی آلمانی ۱۸۵۲ سال ترجمه ۱۳۶۱، تهران انتشارات خوارزمی.
۳ ـ شلیمر، فرهنگ شلیمر : اصطلاحات پزشکی، دارویی و مردم شناسی (به زبان فرانسه) سال تالیف ۱۸۷۴ سال چاپ مجدد ۱۳۳۵ توسط دانشکده پزشکی دانشگاه تهران.
۴ ـ میرشمسی، حسین : کتاب واکسیناسیون.