مناجات
ژولیده نیشابورى
لحظه اى خود را بیگانه کن
لحظه اى خود را بیا از خویشتن بیگانه کن
دیدنى ها را فداى دیدن جانانه کن
تا به کى مِى از سبوى غیر مى نوشى بیا
از سبوى رحمت حق باده در پیمانه کن
گنج در ویرانه پنهان ست باید رنج کرد
گنج بى رنج ار که خواهى خویش را ویرانه کن
تا نگردد از پریشانى پریشان خاطرت
هر کجا دیدى پریشان گیسوانى شانه کن
هر کجا دیدى که عقل تو حریف نفس نیست
عقل را بگذار و خود را در جهان دیوانه کن
همچو شمعى فیض بخش دیگران باش و بسوز
در مقام جانفشانى خویش را پروانه کن
بهر تاریکى گورِ خویش شمعى برفروز
فکر فردا و حساب خالق جانانه کن
در مقام خاکسارى همچنان خورشید باش
خدمت خلق خدا با همّتى مردانه کن
پند عبرت مى دهد «ژولیده» با پندش تو را
تا نگردیدى اسیر دام ترک دانه کن