سپاه؛ هدف اصلي جريان فتنه

 شيدا جاويد نويسنده وبلاگ "سياسي‌نوشت‌هاي يك ‌دختر دانشجو "، مطلبي را با عنوان "سپاه؛ هدف اصلي جريان فتنه " در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:

عبد الكريم سروش چندي پيش در گفت‌وگو با روزنامه "دي تسايت " آلمان، در پاسخ به سوالي در مورد تحولات آينده ايران، نقش رهبري را در رقم خوردن اين تحولات كمرنگ دانسته و گفته است: "به نظر من آقاي خامنه‌اي ديگر بر فراز نيروهاي متخاصم قرار ندارد، بلكه خود جزئي از مشكل است. " وي همچنين در اظهاراتي عجيب ، برخلاف مواضع همفكران خود در اتاق فكر جنبش سبز، نوك پيكان اتهام را از روي احمدي نژاد برداشته و سهم وي در مشكلات پيش روي جنبش سبز را ناچيز دانسته و و اين بار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، را به عنوان مشكل اصلي معرفي مي كند و مي افزايد: "... به نظر ما مشكل اصلي احمدي‌نژاد نيست، او تنها بازيچه‌اي در دست سپاه پاسداران است؛ به همين خاطر يكي از خواسته‌هاي ما جلوگيري از فعاليت‌هاي اقتصادي سپاه است. "
سروش كه پيش از اين و در كوران حوادث پس از انتخابات و ناكامي از به پرواز در آمدن روح پوپر بر فراز تهران، با نوشتن نامه اي اتشين، رهبري را به عنوان عامل اصلي ناكامي هاي جنبش سبز مورد عتاب و اهانت قرار داده بود، اين بار با عبور از مقام معظم رهبري و احمدي نژاد، سپاه پاسداران را به بهانه ورود آن به فعاليت اقتصادي، مورد حمله قرار داده است.
مروري بر مواضع پدرخوانده هاي داخل و خارج نشين جريان سبز به سادگي، نيت سروش را از به زبان آوردن اين سخنان قابل فهم تر مي كند.
جريان فتنه ابتدا، با دروغ بزرگ تقلب در انتخابات، درصدد مخدوش نمودن و زير سوال بردن مشروعيت دولت احمدي نژاد، برآمد تا به اين وسيله اذهان عموم را نسبت به عملكرد رهبري در تنفيذ حكم رياست جمهوري و حمايت ايشان از احمدي نژاد، مغشوش نموده و نوعي تشكيك و ترديد و بي‌اعتمادي در فضاي جامعه نسبت به عدالت مقام اول مملكت ايجاد نمايد.
در اين بين، عده اي هر روز و شام با شنيدن صوت زيبا و آهنگين دجال، در خيابان ها به دنبال آن راه افتاده و نقش پياده نظام جريان فتنه را ايفا نمودند و در تمام راهپيمايي هاي مناسبتي روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و روز عاشورا با يك اشاره ارباب خود، به خيابان ها ريخته و به راي اكثريت ملت دهن كجي كردند تا رسيد به 22 بهمن، روز ميثاق ملت ايران با انقلاب اسلامي، كه سران خارج نشين فتنه، براي اجراي هر چه بهتر آن، از تمام ظرفيت هاي حيواني و انساني خود استفاده كردند و عاقبت، با حضور ميليوني مردم ايران در حمايت از انقلاب و رهبري، حباب جريان سبز جلوي چشم آن‌ها تركيد و چشم آن‌ها را به شدت سوزاند.
22 بهمن كه به زعم بانيان اصلي آشوب هاي پس از انتخابات، بهترين فرصت براي تحقق روياي ديرينه آن ها بود، به تاريخي ترين روز مذلت و خواري و حقارت اين جريان تبديل شد و آن ها دومين اشتباه خود را كه ناشي از پيش بيني كوته بينانه تحليلگرانشان بود در پرونده سياسي خود به ثبت رساندند. اولين آن مربوط به زمان انتخابات بود كه براي جذب آراي خاموش به نفع خود، شعارهاي روشنفكرانه و تبليغات همه قشر پسند، سر دادند و پيروزي قطعي را از آن خود دانستند. كه البته بعدا ديديم كه اين آراي خاموش طلبكار شدند و براي بازپس گيري راي خود در خيابان‌ها فرياد زدند: "موسوي، كروبي، راي ما رو پس بديد! "
دومين اشتباه بزرگ اين جريان هم در روز 22 بهمن و غلط از آب درآمدن پيش‌بيني‌هاي گردانندگان آن به تحقق پيوست.
استقبال گرم مردم از احمدي نژاد و طرد مفتضحانه ي موسوي، خاتمي و كروبي از سوي مردم و حتي هوشياري مردم در مواجهه با هاشمي با سردادن شعار "هاشمي، هاشمي، بصيرت، بصيرت " به سران خارج نشين فتنه، اثبات كرد كه تيرهاي آن ها براي هدف قرار دادن شخص اول و دوم مملكت به خطا رفته است. و حالا پس از تمام آن ناكامي‌ها و مشاهده محبوبيت و مقبوليت روز افزون رهبري و احمدي نژاد نزد مردم، دكتر سروش نه رهبري و نه احمدي نژاد را مشكل اصلي نمي‌داند بلكه اين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است كه از نظر او گرداننده اصلي تمام اين ماجراهاست و شايد اگر سروش رويش مي شد مي گفت: مردم به خاطر سپاه از نظام حمايت مي‌كنند.
سروش فكر اينجا را كرده كه در حلقه دوستان و آشنايان هريك از ما، حداقل يك نفر، عضو سپاه پيدا مي شود و هستند كساني كه در لباس سپاه، آتو مي دهند دست ديگران؛ و بي‌خبران را نسبت به عملكرد كل سپاه بدبين مي‌كنند. و با موجي كه در جهت تخريب سپاه پاسداران مدت هاست به راه افتاده، كافيست تا چند نفر به اين صورت نسبت به سپاه بدبين شده و در محافل و مجالس عمومي و خصوصي، به بلندگوي تبليغات سوء عليه سپاه تبديل شوند. آن وقت است كه سروش، ديگر از سوي خامنه اي و احمدي نژاد احساس خطر نمي‌كند.
خوب است بدانيم كه اگر گروهك تروريستي جندالله به سركردگي عبدالمالك ريگي، براي مقابله با سپاه، از طريق ترور و با عمليات سخت وارد عمل شد، سروش و همفكران او با جنگ نرم، به مقابله با سپاه برخاسته‌اند.
اتفاقاً عبدالمالك ريگي هم پس از آنكه بخش عمده سهام مخابرات از سوي بنياد تعاون سپاه خريداري شد، نقشه به شهادت رساندن جمعي از فرماندهان سپاه را عملي نمود و اينك سروش، علم مبارزه نرم با سپاه را برافراشته است.
عبدالمالك ريگي همانگونه كه فرمانده نيروي زميني سپاه، او را به انتقام سختي وعده داده بود، بالاخره، دستگير شد.
آيا سروش نبايد از اين عاقبت، عبرت بگيرد؟