دنيا در مسير معين و بر طبق نقشه منظمى مىچرخد.حوادثروزگار با نظم و ترتيب مرموز يكى پس از ديگرى خودنمايى ميكند.وجودناچيز ما در اين جهان پهناور به منزله ذره كوچكى است كه هر لحظه بهسويى حركت و با ذرات ديگر در تصادم است.اداره جهان دست ما نيست و حوادث گيتى بر طبق ميل ما واقع نمىشوند.بامداد كه از منزل خارجميشويد تا دوباره برگرديد ممكن استبا دهها ناملايم-كوچك يا بزرگ-برخورد نماييد.و در ميدان زندگى و صحنه كسب و كار،كه به ميدان نبردبىشباهت نيست،با مشكلات فراوانى مواجه شويد.براى پيدا كردن تا كسىلنگ شدهايد،فلان كس به شما توهين نموده،مورد عيبجويى و سرزنشقرار گرفتهايد،فلان كس در كسب و كار با شما رقابت كرده،رئيس ومافوقتان ايراد و بهانهجويى ميكند.چك فلان آدم بد حساب برگشتخورده.معلوم نيستسفته فلان شخص وصول شود يا نه.طلبكار در وصولمطالباتش پافشارى ميكند.و دهها بلكه صدها از اين قبيل حوادث كوچكو بزرگ كه خواه ناخواه براى هر كسى اتفاق ميافتد.
ممكن است از وجود ناملايمات چنان خشمگين و ناراحتشويدكه مانند بمب آتشزا هر لحظه در معرض انفجار باشيد.به چرخ گردون ومردم متجاوز كه زورتان نمىرسد،اما وقتى به خانه وارد ميشويد ميخواهيدقدرت نمايى كنيد و انتقام چرخ و فلك و مردم كج رفتار را از زن و فرزندبيگناهتان گرفته بدينوسيله دق دلى خالى كنيد.
گويا عزرائيل وارد خانه شده است.بچهها مانند موش فرار ميكنند،خدا نكند كوچكترين بهانهاى بدستش بيفتند.غذا شور يا بىنمك باشد،چاى آماده و حاضر نباشد،يكى از بچهها سر و صدا كند،وضع منزل نامرتبباشد،حرف ناپسندى از دهان همسرش بيرون بيايد،وا مصيبتا آقا همانندبمبى منفجر خواهد شد.به سر اين داد ميزند،به آن يكى دشنام ميدهد، آنيكى را ميزند،با اين اوقات تلخى ميكند.بدينوسيله محيط با صفاى خانه راكه به منظور استراحتبدانجا پناه آورده بود به صورت جهنم سوزانى تبديل خواهد ساخت.در آن دوزخ خود ساخته،هم خودش خواهد سوختهم زن و فرزند بيگناهش.اگر بچهها بتوانند از آن محيط رعب و وحشتفرار نموده در كوچه و خيابان سرگردان ميشوند.و الا خدا خدا ميكنند كهمالك دوزخ زودتر از منزل خارج گردد تا از شرش خلاص شوند.
وضع رقتبار و سرنوشتشوم يك چنين خانوادهاى بخوبىروشن است.هميشه دعوا و اوقات تلخى برپاست.آب خوش از گلويشانپايين نخواهد رفت.وضع منزل رضايتبخش نخواهد بود. زن از محيطمنزل و ديدن صورت عبوس شوهر بيزار خواهد بود.زنيكه همواره بابد اخلاقيهاى شوهر مواجه باشد چگونه ميتواند به زندگى دلگرم باشد و ازروى عشق و علاقه خانهدارى و شوهردارى كند؟
از همه بدتر وضع دلخراش و سرنوشتخطرناك اطفالى است كهدر چنين محيط ناگوارى پرورش مىيابند.اوقات تلخيها و ناسازگاريهاىدائمى پدر و مادر بدون ترديد در روح حساس آنها اثر بدى خواهد گذاشت.
غالبا افرادى تندخو،عصبانى مزاج،بد بين،كينهتوز،متعدى،پژمرده تربيتخواهند شد.چون به محيط خانه و زندگى دلخوشى ندارند به ولگردى پناهميبرند.در نتيجه،ممكن است در دامهاى گوناگون فساد كه به وسيله شياداناجتماع براى منحرف كردن اينگونه افراد نهاده شده گرفتار شوند و براىهميشه بدبخت گردند.حتى امكان دارد براى حل عقدههاى درونى خويش،دستبه كارهاى بسيار خطرناكى از قبيل قتل و جنايت و دزدى وخودكشى بزنند.
براى تاييد مطلب ميتوانيد به پروندههاى افراد تبهكار مخصوصااطفال مراجعه نماييد. آمار و نقل حوادثى كه از اينگونه اطفال،هر روز در صفحاتروزنامهها و مجلات منعكس ميشود بهترين گواه مطلب است.مسؤوليتهمه اين بدبختيها بر گردن سرپرستخانواده است كه اعصاب خويش راكنترل نكرده در منزل بد اخلاق بوده است.در اين دنيا آسايش و خوشىندارد در سراى ديگر نيز بىكيفر نخواهد بود.
آقاى عزيز!اداره جهان در اختيار ما نيست.تزاحمات،ناملايمات،مصيبات از لوازم لا ينفك اين جهان هستند.هر كسى در مسير زندگى باآنها خواه ناخواه برخورد خواهد نمود.بايد براى پذيرش آنها آماده شد.
شخصيت انسان در اين مواقع بظهور ميرسد.بايد بدون جزع و فزع با آنهامواجه شد و در صدد چاره بر آمد.انسان توانايى آنرا دارد كه صدها مشكلبزرگ و كوچك را با آغوش باز بپذيرد و خم به ابرو نياورد.
حوادث روزگار علت تامه ناراحتيها نيستند بلكه اعصاب ضعيفهستند كه متاثر شده اسباب نگرانى و ناراحتى ما را فراهم ميسازند.اگر برنفس خويشتن مسلط باشيم و اعصابمان را كنترل كنيم كه در مقابلپيش آمدها متاثر نشوند ناراحتى و عصبانيت مفهومى ندارد.
امر ناگواريكه برايت اتفاق افتاده يا از امور ضرورى اين جهان واز لوازم لا ينفك ماده و ماديات است كه سعى و تدبير ما در وجود و عدمآنها تاثيرى ندارد يا از اموريست كه سعى و تدبير ما هم ميتواند در آنها اثرداشته باشد.اگر از قسم اول باشد جزع و فزع و عصبانيت و تندخويىبدون شك سودى ندارد بلكه يك امر صد در صد غير عقلائى است.زيرا دراينگونه موارد كارى از ما ساخته نيست.بخواهيم يا نخواهيم جهان مادهاينگونه لوازم را دارد.بايد براى وقوع آنها آماده بود و با لب خندان استقبال نمود.و اگر از قسم دوم باشد بايد با سعى و تدبير در صدد چارهبر آمد.
اگر در مقابل مشكلات خودمان را نبازيم و بتوانيم اعصابمان راكنترل كنيم و با فكر و تدبير وارد كار شويم اكثر مشكلات قابل حل هستند.
در اينصورت هم عصبانيت و بد اخلاقى نه تنها در حل مشكلات بما كمكنخواهد كرد بلكه ممكن است مشكلى به مشكلات بيفزايد.بنابراين،انسانعاقل و هوشيار بايد هميشه بر اعصاب خويشتن مسلط باشد و نگذارد ازحوادث و ناملايمات روزگار متاثر گردند.
انسان موجود نيرومند و توانايى است كه با بردبارى و كوشش وتدبير ميتواند بر مشكلات بزرگ پيروز گردد.آيا حيف نيست كه در مقابلحوادث كوچك خودش را باخته داد و فرياد و اوقات تلخى راه بيندازد؟!
از همه اينها گذشته،حوادث و ناملايمات روزگار و رفتار ناپسندمردم اسباب ناراحتى ترا فراهم ساختهاند زن و فرزندت چه تقصيرىدارند؟
همسرت از صبح تا حال در خانه زحمت كشيده،غذا پخته،لباسشسته،خانه را تميز و مرتب نموده،با بچهها سر و كله زده،با بدن و اعصابخسته در انتظار تو بوده كه وقتى به منزل آمدى با اخلاق خوش و مهربانىدلش را گرم نموده خستگى اعصابش را برطرف سازى.
فرزندانت نيز از بامداد تا حال در مدرسه مشغول بوده با اعصاب ومغز خويش كار كردهاند.يا در مغازه يا در كارگاه به كار اشتغال داشتهاند.
اكنون خسته و ناتوان به منزل بازگشته در انتظار پدرشان هستند كه باسخنان شيرين و اخلاق خوش و اظهار محبتخستگى اعصابشان را برطرف سازد و براى كار و كوشش تقويتشان كند.
آرى زن و فرزندانتبا صدها اميد و آرزو در انتظار تو بودهاند آياسزاوار استبا چهره عبوس و اخلاق تند و صورت در هم كشيده تو مواجهگردند؟!
انتظار داشتند تو فرشته رحمتباشى و با اخلاق خوش و چهرهشكفته محيط خانه را نور باران كنى و با سخنان گرم و دلپذيرت اعصابخسته آنان را آرامش دهى.نه اينكه با اخلاق تند و صورت در هم كشيدهمحيط خانه را تاريك گردانى و با عصبانيت و اوقات تلخى اعصاب خستهآنها را خستهتر سازى.آيا ميدانى كه تنديها و بد اخلاقيهاى تو چه آثار بدىدر روح و جسم آنها خواهد گذاشت كه نتيجهاش دامنگير تو خواهد شد؟بهآنها رحم نميكنى اقلا به خودت رحم كن.با اين بد اخلاقيهاى دائم،جسم واعصاب سالم برايتباقى ميماند؟
با اين وضع چگونه ميتوانى به كسب و كار ادامه دهى و بر مشكلاتزندگى و مصائب روزگار پيروز گردى؟چرا محل استراحتخودت و زن وفرزندت را به صورت زندان اختيارى تبديل ميسازى كه نتيجهاش عائدخودت شود؟
آيا بهتر نيست كه هميشه خوش و خندان باشى و اگر مشكلى برايتاتفاق افتاد بدون عصبانيت و جزع و فزع،با عقل و تدبير در صدد چارهبرآيى؟
آيا بهتر نيست وقتى ميخواهى براى استراحت و تجديد نيرو بهآسايشگاه خانه قدم بگذارى پيش خودت بينديشى كه تندخويى و بداخلاقىمشكل مرا حل نميكند بلكه اعصابم را خستهتر خواهد نمود و چه بسا مشكلات تازهاى بوجود خواهد آورد.فعلا بايد استراحت و تجديد نيرو كنمتا بتوانم با اعصاب راحت و فكر آزاد در صدد چاره بر آيم.آنگاه حوادث وگرفتاريهاى زندگى را موقتا بدست فراموشى بسپارى و با چهره باز و لبخندان وارد منزل شوى.با سخنان گرم و محبتهاى بىشائبه دل اهل خانه راشادمان گردانى.بگوييد و بخنديد.و تفريح و استراحت كنيد.با خوشى ولذت غذا بخوريد.و با اعصاب آسوده خواب و استراحت كنيد.بدينوسيله هم زن و فرزندت به خانه و زندگى دلگرم شده براى كار و كوششآماده ميگردند هم خودت ميتوانى با اعصاب سالم به كسب و كار ادامه دهىو بر مشكلات زندگى پيروز گردى.
بدين جهت،دين مقدس اسلام اخلاق خوب را جزء ديانت و ازعلائم كمال ايمان ميشمارد.
رسول خدا (ص) فرمود:كاملترين مردم از جهت ايمان،خوش اخلاقترين آنها ميباشد. بهترين شما كسى است كه نسبتبهخانوادهاش احسان كند. (17)
پيغمبر اسلام (ص) فرمود:هيچ عملى بهتر از اخلاق خوب نيست. (18)
امام صادق عليه السلام فرمود:نيكوكارى و حسن خلق خانهها راآباد و عمرها را زياد ميكند. (19)
امام صادق (ع) فرمود:شخص بد اخلاق خودش را در عذابميدارد. (20)
لقمان حكيم فرمود:مرد خردمند بايد در بين خانوادهاش مانندكودك باشد و رفتار مردانه را براى خارج منزل بگذارد. (21)
رسول خدا (ص) فرمود:عيشى بهتر از خوش اخلاقى نيست. (22)
پيغمبر اسلام (ص) فرمود:اخلاق خوب نصف دين ميباشد. (23)
وقتى سعد بن معاذ كه يكى از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورداحترام آنجناب بود درگذشت رسول اكرم مانند صاحبان عزا با پاى برهنهدر تشييع جنازهاش شركت نمود.بدست مبارك خويش جنازه را در قبرنهاده روى آنرا پوشاند.در آنهنگام مادر سعد كه آن همه احترام را از رسولخدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت:اى سعدبهشت گوارايتباد.
پيغمبر اكرم فرمود:اى مادر سعد!اين چنين مگو.زيرا سعد را درقبر فشار سختى وارد شد. بعدا علت فشار قبر سعد را از آنحضرتپرسيدند.فرمود:علتش آن بود كه با خانوادهاش بد اخلاقى ميكرد (24) .