0

آداب و رسوم جبهه و جنگ -6

 
asemaniha
asemaniha
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 118
محل سکونت : اصفهان

آداب و رسوم جبهه و جنگ -6

عنوان  :  استخاره با تسبيح

آنجا كه قرآن و ديوان حافظ در دسترس نبود، در لحظات آخر شب عمليات، افرادي بودند كه شروع مي كردند براي خودشان و ديگران تسبيح انداختن و به اصطلاح «خط رفتن.» تسبيح را دانه دانه مي انداختند و با خود مي گفتند: شهيد، مفقود، مجروح، سالم و به عكس: سالم، مجروح، مفقود، شهيد تا ببينند آخرين سبحه روي كدام اسم مي افتد .

عنوان  :  اذان گفتن دسته جمعي

مثل گذشتگان صالح ما اذان گفتن بعد از داخل شدن در وقت بر بالاي بلندي، در مسجد و مزرعه و مدرسه، سنت حسنه بچه هاي جبهه بود. قبل از اذان، بعضي از گردان ها همه با هم - يعني بيش از سيصد رزمنده - در نمازخانه جمع مي شدند و به محض داخل شدن وقت، شروع مي كردند به الله اكبر گفتن. اذان گفتن اختصاص به نمازخانه نداشت. بعد از مانور هم وقتي رزمندگان به صورت ستوني به سمت اردوگاه مي رفتند و وقت نماز مي رسيد، به طور خودكار و هماهنگ با هم شروع مي كردند به اذان گفتن. حتي موقع جابه جايي و در اتوبوس، وقت اذان كه مي شد صداي اذان دسته جمعي بلند بود. اذان گفتن انفرادي هم لطف خاص خودش را داشت. وقت اذان و نماز كه مي شد، هر كس هر جا بود صداي اذانش را بلند مي كرد؛ آن وقت بود كه از هر گوشه صدايي به گوش مي رسيد. اذان گفتن نيروها در خط مقدم هم ترك نمي شد. گاهي اوقات هم يكي از نيروهاي چادر تبليغات لشكر اذان مي گفت و بقيه از روي استحباب عبارات او را با او تكرار و زمزمه مي كردند. در گردان تخريب اذان گفتن رايج تر از ساير گردان ها بود، مخصوصاً در اوقات نماز ظهر و مغرب. اذان صبح را اغلب نماز شب خوان ها مي گفتند. بودند كساني كه حين اذان گفتن و اداي كلمات، آشكارا مي گريستند و عواطفشان برانگيخته مي شد. در نماز جماعت با مؤ ذن زمزمه مي كردند و بعد از هر الله اكبر، «كبيراً كبيراً و الحمدالله بكره و اصيلاً » و بعد از عبارت اشهد ان لااله الا الله دوباره همه با هم مي گفتند: «جل جلاله و عظم شأنه» و پس از نام پيامبر(ص) بلند و با شكوه صلوات مي فرستادند و بعد از نام وصي او علي(ع) «صلوات الله و سلامه عليه» مي گفتند. بعد از شنيدن اذان از زبان بچه ها يا بلندگوي تبليغات، هر كس هر كاري داشت زمين مي گذاشت و سعي مي كرد با دعوت ديگران و به صورت دسته جمعي به نماز بايستد .

عنوان  :  ادعيه و زبان حال

از ادعيه منقول از ائمه(ع) كه زبان دل شيعيان ايشان نيز هست، بعد از دعاي شريف كميل بن زياد، دعاي توسل و دعاي ندبه بود كه به ترتيب در شب هاي جمعه، چهارشنبه و صبح جمعه خوانده مي شد؛ دعاي سمات، نزديك غروب آفتاب و دعاي ظهور حضرت حجت(ع) در پايان مناجات صبحگاهي و قبل از قرائت سوره والعصر دسته جمعي خوانده مي شد و دعاي خاص «الهي قلبي محجوب» تا آخر، كه نوعاً در آخر جلسات و هيئت ها خوانده مي شد و به محض شنيدنش، جمله رزمندگان به سجده مي رفتند و در سجده مي خواندند و زيارت حضرت زهرا(س) كه محبوب قلوب آحاد رزمندگان بود و هفته اي يكي، دو بار صبح ها در وقت زيارت عاشوراي آقا امام حسين(ع) خوانده مي شد نيز از دعاهاي مرسوم بود. وقتي عرصه بر نيروها تنگ مي شد و در عمليات دچار عسر و حرج مي شدند، فشار دشمن، نرسيدن مهمات و از دست رفتن هم سنگران ياران طاقت صبوري را طاق مي كرد، بغضشان مي تركيد و غربت و مظلوميت آقا ابي عبدالله(ع) و عاشورايي كه بر خود و اهل بيت و يارانش گذشته بود برايشان تازه مي شد و سنگيني اندوهي بر دلشان مي نشست و شروع مي كردند به ترنم عبارات: «اللهم انا نشكو اليك فقد نبينا و غيبه ولينا و كثره عدونا و قله عددنا و تظاهرالزمان علينا.» تا آخر هنگام غروب آفتاب و وقت خاص استجابت دعا، با چشماني كه خون مي گريست. ديگر مناجات شعبانيه بود كه اظهار ارادت امام نسبت به آن قند در دل همه آب كرده بود و آني از آن و قطعات آن غافل نبودند : « الهي هب لي كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضيأ نظرها اليك حتي تخرق الابصار القلوب حجب النور.».. و ذكرها و دعاهايي كه از شهدا به جا مانده بود و از آن ميان بود، عبارت «پاك كن خاك كن«، «گل كن گلچين كن» و «مخلص كن خلاص كن

عنوان  :  ادب و نزاكت

حفظ حرمت به هر صورت ممكن، روش و منش عموم رزمندگان بود از كوچك و بزرگ. هر كس سعي مي كرد با افشا و ابتداي به سلام (قبل از هر كلام) ابراز محبت كند و اعلان صميميت. احترام به كوچك ترها و بزرگ ترها در همه شرايط جلوه اي خاص داشت. واقعاً به بزرگ ترها به چشم پدر و به كوچك ترها به چشم فرزند و به اشخاص هم سن و هم شأن به چشم برادر نگاه مي كردند و آنچه حق هر كدام بود رعايت مي شد. احساس خويشي و علاقه عجيبي بين بچه ها بود. بارها اتفاق مي افتاد كه بزرگ تري در امري اشتباهي مي كرد مثل آنكه يك وقت يكي از برادران بزرگوار نظامي درس مي گفت و «مين والمرا» را كه ضد نفر است، ضد تانك معرفي كرد و بچه ها با آنكه همه موضوع را مي دانستند، به رويش نياوردند و او حرفش را زد و رفت. يا اگر كوچك تري كوچكي مي كرد و شيطنت، بقيه با او مدارا مي كردند. بدين گونه، تمام آداب امر به معروف و نهي از منكر جداً رعايت مي شد. اين طور نبود كه شخص هر حرفي را بزند و راهش را بكشد و برود. واقعاً همه بچه ها برخوردي سازنده مي كردند .

بیاد روزهای عاشقی
یک شنبه 2 اسفند 1388  6:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها