هنر این ودیعه گرانمایه الهی بزرگترین و والاترین امانتی است که خالق هستی به انسان اشرف مخلوقات سپردهو این انسان هنرمند است که باید امانتداری صدیق و درست کردار باشد.
هنر نگارگری به گسترده گی ذهن انسان است و هیچ کس را توان آن نیست که به عمق این هنر و ساحل دریای بیکرانش برسد.
کسی که دل بر این دریا بسپارد در آن غرق خواهد شد و این شیفتگی را هر هنرمند عاشق و دلسوخته ای می داند.
در این میان چه بسیارند آنهایی که پای در آب نگذاشته و از بیم موج و گردابی چنین حایل از دریای عشق دور مانده و امنیت ساحل
را به خطر کردن ترجیح دادهاند و چه خوش می گوید حافظ شیرین سخن:
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
حکایت هنر حکایت عاشقی است حدیث سوختن است و محفل بشریت را نور بخشیدن
حدیث هنر حدیث عشق است به گوش اهل دل نجوای عاشقانه و صادقانه حدیثی مکرر..........حدیث مکرر عشق
غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
بنیاد هیچ منزلتی جاودانه نیست
محمد باقر آقامیرى
متولد ۱۳۲۹ یاسوکند از توابع گروس
فارغ التحصیل رشته نقاشى از دانشگاه هنر
فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه تهران
دکتراى درجه یک نقاشى ایرانى از شورایعالى فرهنگ و هنر جمهورى اسلامى ایران
فعالیت هاى هنرى:
تصویرسازى و نقاشى براى بیش از چهل کتاب ادبى و هنرى و مذهبى.
تدریس در دانشکده هاى هنرهاى زیباى دانشگاه تهران، دانشگاههاى هنر، الزهرا ، آزاد، هنرستان هنرهاى تجسمى و تدریس نقاشى ایرانى به صورت خصوصى ، دبیر چهارمین دوره بى ینال نقاشى ایرانى
برگزارى چندین نمایشگاه درکشورهاى انگلستان، مجارستان، پاکستان ، بنگلادش ، الجزایر ، کانادا، آمریکا، چین، تاجیکستان ، جمهورى آذربایجان، مالزى ، سوئیس و قبرس
برنده مدال طلا از نمایشگاه جهانى الجزایر در سال ۱۹۸۸
سمیه مؤمنى: آنچه امروز از پس قرنها به عنوان یکى از شاخصه هاى هنر ایرانى به آن افتخار مى کنیم و با یادآورى نام هنرمندانش به خود مى بالیم نگارگرى یا نقاشى ایرانى است.
هنرى به واقع بصرى که آثار باقى مانده از خالقانش همچنان در خور توجه محققان ایرانى و خارجى است.
این آثار مطمئناً با وجود دست توانا، تفکرى بدیع و نگاه هنرمندان آن به عالم معنا در خور و شایسته اند، چه هنوز با گذشت سالها از آغاز این راه هنرمندانى را در عصر حاضر مى بینیم که قدم به این عرصه گذارده و جدا از تمامى مسائل حاشیه اى پیرامون این هنر، طرح مى زنند، رنگ مى گذارند، پرداز مى کنند و نبوغ خود را در راستاى خلق آثارى نو به کار مى گیرند.
استاد حسین بهزاد درباره نقاشى ایرانى گفته است «مینیاتور، شعر نقاشى است» و محمدباقر آقامیرى معتقد است همه سبکهاى نقاشى زیباییهاى خاص خود را دارند اما در مقایسه با نقاشى ایرانى جنبه «محاوره» را دارند در حالى که نگارگرى مانند سرایش شعر نیست که البته براى گفتن این شعر ناب باید ریاضت کشید چرا که رایگان به دست نمى آید اما اگر به دست آمد بسیار ارزشمند و ماندگار است.
محمدباقر آقامیرى۵۵ سال پیش در یاسوکند، از توابع شهرستان گروس بیجار به دنیا آمد. برادر بزرگش خوشنویسى مى کرد و کوچکتر از آن نقاشى و او تحت تأثیر این دو بود، مى گوید: مسلماً باید در خانواده فضاى هنرى فراهم باشد تا شخص در این زمینه رشد کند و این شرایط بر فضاى خانوادگى او حاکم بوده است.
کتابهاى درسى دوره دبستان همه نقش مهمى در کشاندن او به این سمت داشته اند، عکسها و نقاشى هاى جالب توجه کتاب تاریخ دوره پنجم و ششم دبستان که از تاریخ باستانى ایران بوده اند برایش جذاب بوده و او ساعتهاوقت خود را صرف دیدن و لذت بردن از آنها مى کرده است. این تأثیر بصرى به اندازه اى بوده که او را به جست وجو و سپس یافتن وادارد، مى گوید: کتابهاى سال ششم دبستان درباره دوره بعداز ساسانى و دوره اسلامى بود که بسیار زیبا کار شده بودند . اینها سراسر شوق مى آورد و فضاى مناسب خانواده هم کمک بسیار خوبى بود. پس از آنکه تحصیلات ابتدایى را در زادگاه خود به اتمام رساند، راهى تهران شد و تحصیلات متوسطه را در تهران و در دبیرستانهاى مختلف از جمله دارالفنون گذراند. در سال ۱۳۵۳ وارد دانشگاه هنر شد . آقامیرى نهایتاً در سال ۱۳۶۸ از شوراى عالى فرهنگ و هنر درجه یک هنرى و دکتراى نقاشى ایرانى و اسلامى گرفته است. مى گوید: «من در سبکهاى مختلف نقاشى کار کرده ام اما بعدها و به تدریج به سمت نقاشى ایرانى گرایش پیدا کردم و بعدهم این رشته برایم جنبه تخصصى پیدا کرد».
نقاشى را از همان دوره دبستان آغاز کرد اما مینیاتور را از کلاس نهم یعنى دوره راهنمایى فعلى. با دیدن کتابها و مجلاتى که آثار اساتید بزرگ را چاپ مى کردند به شوق مى آمده و کار مى کرده است. موزه هنرهاى ملى و هنرهاى تزئینى نمایشگاههایى از این آثار برپا مى کرده اند که او از سر اشتیاق براى دیدن آثار به آنجا مى رفته است. به مرور زمان با استاد زاویه آشنا مى شود و کار عملى را نزد او آغاز مى کند در زمینه نظرى هم از تعلیمات استاد فرشچیان بهره مى برده است. تذهیب را در محضر مرحوم نصرت الله یوسفى مى آموزد.
مى گوید: کارهاى اساتید را که مى دیدم بسیار لذت مى بردم و به دنبال دیدن خود آنها بودم و همین پیگیریها باعث آشنایى اش با این اساتید مى شود، آشنایى که به گفته خودش ادامه رشته نقاشى ایرانى آقامیرى را از علاقه مندشدن و پرداختن به دیگر شاخه هاى نقاشى باز نداشته است. او همه رشته هاى هنرى را دوست دارد، به نقاشى انتزاعى علاقه مند است و آثار بسیارى از نقاشان اروپایى را مشق کرده است. بویژه از نقاشان امپرسیونیست برآثار گوگن، نگا، ونگوگ و حتى روبنس و رامبراند مطالعه کرده و از روى آنها مشق کرده است. اما درنهایت حس عمیق او به نقاشى ایرانى او را به این سو مى کشاند، مى گوید: اگر در مجموع نقاشى ایرانى را کار مى کنم به دلیل حسى است که از این کار به من دست مى دهد. نقاشى ایرانى بیش از آنهاى دیگر با من انس دارد ، ارتباط برقرار مى کند تنها اصالت این هنر و ایرانى بودن آن نیست که او را جذب مى کند. مى گوید: صحبت اینجاست که نقاشى ایرانى «حقانیت» و «انرژى» خاصى دارد که مرا به سمت خود مى کشاند.
نیاز انسان امروز به آرامش بیش از گذشته آشکار است. در زمانى که جنگ ،ترور و آشوب آرامش انسانها را بویژه در کشورهاى جهان سوم به مخاطره انداخته است و از سوى دیگر افرادى که در کشورهاى توسعه یافته زندگى مى کنند از رفاه مادى به وازدگى رسیده اند، نیاز این انسان به یک دنیاى امن و بهشت ماوراى طبیعى بیش از گذشته است. دنیاى واقعى اطراف على رغم همه انواع پیشرفتهاى تکنولوژیکى پاسخگوى روح کمال طلب انسان نیست و کشف دنیاهاى ناشناخته امن آرزوى انسانهاست و نشان دادن این دنیا شاید کارى است که تنها از عهده نقاشان ، شاعران و نویسندگان و به معناى عام هنرمندان برآید». آقامیرى معتقد است: «این مهم است که هنرمند بتواند این نیاز جامعه بشرى و انسانها را پاسخ گوید، یک نقاش نگارگر بهترین وسیله بیان را براى اداى این وظیفه در دست دارد اما متأسفانه به اهمیت این قضیه کمتر توجه شده است. هنرمند نگارگر با خلق یک اثر ناب مى تواند یک موج مثبت را در روح جامعه تزریق کند چیزى که انسانها به شدت به آن نیازمندند.»
او بیش از هر چیز به بیان پیام و اندیشه معتقد است تا به شیوه و روش اجراى کار. آنچه براى او داراى اهمیت است رساندن بیان و اندیشه هنرمند به مخاطب است و گرفتار و در قید شیوه شدن مانع از رساندن این پیام و اندیشه است. آقامیرى در نگارگرى صاحب سبک و شیوه اى خاص خود است. اما به دلیل اصرار و اعتقادش بر اصل بیان راسخ پیام و احساس به مخاطب، همیشه دانشجویانش را به توجه به ذات قضیه تشویق کرده است. مى گوید: از آنها خواسته ام مطلقاً به شیوه گرایى توجه نکنند. به همین دلیل آنها را با نقاشى ایرانى از پایه آشنا کرده ام. از آنها نخواسته ام از کارهاى من یا نگارگران معاصر مشق کنند.
مکتب اصفهان وآثار رضاعباسى و هم عصرانش به دلیل سادگى سطح، خط و فرم به خوبى مبانى نقاشى ایرانى را بیان مى کند و شاید آغاز کار هنرجو از مشق آثار این دوره او را به خوبى به هدف برساند. و پس از آن آنالیزکردن مکاتب مختلف تبریز، همدان ، شیراز و دیگر مکاتب وسعت دید هنرجو را افزایش مى دهد و آشنایى اش به شیوه ها را تقویت مى کند به گونه اى که او خود صاحب شخصیت هنرى شده و توانایى خاص خود را در این زمینه مى یابد. این خلاصه ترین بیان از شیوه آموزش آقامیرى است. چه در دانشگاهها و چه در جلسات آموزش خصوصى در گالرى اش. مى گوید: «کسانى که اینگونه قلم زده و طاقت آورده اند در آینده در کارشان موفق بوده و قادر به بیان افکار و اندیشه هایشان به شیواترین و زیباترین شکل خواهند بود.»
او مدت زمان بسیارى را در هنرستان هنرهاى زیباى پسران به تدریس نقاشى ایرانى مشغول بوده است تا ۴ سال پیش که این رشته را از دروس دبیرستان حذف مى کنند. تلاش هاى او و دوستانش براى بازگرداندن این رشته به دروس دبیرستان، در وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى بى نتیجه مى ماند و اکنون ۴ سال است که تنها در سمت مشاور در این دبیرستان حضور دارد. نبود دانشکده اى براى تدریس این رشته و عدم توجه مسؤولان دانشکده هاى هنر به گنجاندن این درس درمیان دروس رشته نقاشى و نبودن متولى مشخص براى بررسى این قضیه گله هاى آقامیرى از وضعیت آموزش در دانشگاهها و سایر محیط هاى آموزشى کشور است. مى گوید: اکثر کشورهاى پیشرفته از لحاظ صنعتى درصدد رسوخ درفرهنگ کشورهاى دیگر هستندو این کارى که ما با دست خود بر سر نقاشى اصیل کشورمان مى آوریم نوعى همکارى و همراهى با این خواسته و تلاشى است که باید نام تهاجم فرهنگى را بر آن گذاشت. آقامیرى به عنوان دبیر «انجمن نگارگرى ایران» که اساتید بزرگى چون فرشچیان ، مهرگان، رستم شیرازى و دیگران در آن عضویت دارند از بى برنامگى ها و بى توجهى هایى که به این انجمن مى شود به تنگ آمده است. او پس از تشریح مراحل پرزحمت تصویب تأسیس این انجمن از عدم توجه مسؤولان به اختصاص مکانى جهت استقرار این انجمن گله مى کند و مى گوید: هیچ کس یارى نمى کند، نه وزارت ارشاد، نه میراث فرهنگى ، نه شهردارى و نه هیچ ارگان دیگرى. و حالا این انجمن که باید مایه افتخار آنها باشد در بلاتکلیفى «مکان» به سر مى برد. تنها نام انجمن در دفترى ثبت شده است بدون آنکه امکان انجام کارى را داشته باشد. اینگونه به نظر مى رسد که یک سرى ساختمان میراث فرهنگى محسوب مى شوند اما هنرمند محلى از اعراب را به عنوان ارزش و میراث ندارد.
او على رغم همه دلگیرى هایش از روند موجود در محیط هاى آموزشى و سازمانها و وزارتخانه هاى متولى فرهنگ و هنر، همچنان به ادامه کار مشغول است. تدریس مى کند، نمایشگاه برگزار مى کند و درگیرودارهاى ادارى رسمیت بخشیدن و روبه راه کردن وضعیت «انجمن نگارگرى» بلاتکلیف است. آقامیرى اگرچه خسته و گله مند است اما آنقدر دلسوز و علاقه مند به هنر نقاشى ایرانى و حفظ و اشاعه صحیح آن است که از هیچ تلاشى به این منظور فروگذار نمى کند