علم ، عبادت ، عفت ، تقوي ، فصاحت و بلاغت، پايداري ، اراده فولادين ، امانتداري دفاع خالصانه از حق يتيم نوازي شرافت عطوفت همسرداري عزت نفس وفاداري و ... از جمله ارزنده ترين صفات و کمالات اين شيرزن عاشورايي است که در اين مقاله به ذکر پاره اي از آنها مي پردازيم تا معرفت بيشتري نسبت به مقام معنوي و ملکوتي آن بانوي مجلله پيدا کنيم .
بر قله دانش: برترين درجه علم علمي است که از ذات الهي به انسان افاضه مي شود که به تغيير قرآن مجيد علم لدني نام دارد : ( و علمناه من لدنا علما ) علم فراواني از نزد خود به او ( حضرت خضر ) آموختيم . حضرت زينب عليها سلام به شهادت امام سجاد عليه السلام داراي چنين علمي بود که خطاب به عمه اش فرمود :
انت بحمدالله عالمه غير معلميه و فهمه غير مفهمه .
به حمدالله تو دانشمندي معلم نديده و فهميده اي فهم نياموخته هستي .
وي در حدود 6 سالگي شايستگي حفظ خطبه استدلالي عميق وجامع مادرش فاطمه زهرا علهاسلام راداشت و اين نشانه بارزي از رشد فکري و بلوغ انديشه و تعقل دختري است که در دامان عصمت و طهارت پرورش يافت و به زلال روح و کمال معنوي و قرب الهي رسيد.
يک سال پس از استقرار حضرت علي عليه السلام در کوفه زنان ودختران مشتاق دانش به آن حضرت عليه السلام پيام فرستادند و گفتند :
ما شنيده ايم که دختر شما حضرت زينب عليها سلام همانند مادرش زهراي مرضيه منبع سرشار دانش و داراي علوم و کمالات است. اگر اجازه بدهيد به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره مند شويم علي عليه السلام اجازه داد تادختر عالمه اش بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمي و ديني آنان را حل کند . زينب عليها سلام آمادگي خود را اعلام نمود و بعداز ديدارهاي مقدماتي جلسه تفسير قرآن براي آنان تشکيل داد و پرسش ها و شبهات آنان را جواب ميداد
از سخنان آن حضرت عليها سلام در طول مسافرت کربلا کوفه و شام خطبه ها و سخنراني هايي که در فرصت هاي مختلف در برابر ستمکاران و طاغيان آن زمان و مردم ديگر ايراد فرمود به خوبي معلوم مي شود که مراتب علم ودانش و کمال آن بانوي بزرگوار از راه تحصيل و تعليم و اکتسابي نبوده است .
هم چنين در جنبه مقام عمليش علاوه بر توانايي براي ايراد خطبه ها نکته ظريف و اساسي وجود دارد و آن تصميم گيري ها وموضع گيريهاي به جا در مناسبت هاي لازم است که خوب ميدانست کجا بايد نرم سخن گفت در کجا بايد برآشفت و حماسه آفريد در کجا بايد گريه کرد و اشک ريخت و چه وقت بايد عقل و منطق را به کار گرفت .
همچنين نام زينب کبري عليها سلام به عنوان يکي از محدثان برجسته شيعه صفحات کتب رجال را مزين معتبر شيعه از جمله در کتاب هاي من لايحضره الفقيه وسايل الشيعه بحارالانوار و ... موجود است که آنها را از مادر و برادرش حضرت سيدالشهداء عليه السلام شنيده و براي ديگران روايت کرده است . اهم اين احاديث بدين شرح است : داستان نزول مائده آسماني براي حضرت زهرا عليا السلام حديث ام ايمن در ماجراي دفن حضرت علي عليه السلام خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدک که سند اخير را عده اي از مورخان و محدثين نامدار شيعه همچون شيخ صدوق در کتاب علل الشرايع و علامه مجلسي در بحار الانوار آورده اند.
به هر حال اين باوي شجاع کربلا راوي حديث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالي و حديث شناسان ، عدالت و اعتماد اين بانوي پاک و با فضيلت در زمينه بيان حديث ومقامات علمي مورد تاييد قرار گرفته و صداقت و درايت او انکار ناپذير است .
عبادت و انقطاع از خلق
در ميان فضايل و کملات ملکوتي حضرت زينب عليهاسلام خلوت با معشوق و مناجات با قاضي الحاجات درخشندگي خاصي دارد. سراسر زندگي او به خاطر جهاد و هجرت در راه خدا و همراهي و همگامي با پدر مادر و برادر در جهت انجام وظيفه و احياي معالم و معارف اسلام عبادت محسوب مي شود .
عبادت آن بانوي مکرمه عليهاسلام تنها به معناي خاص عبادت نبود بلکه تمام حرکات و سکنات خروش و فريادها سفرها و اسرت ها بيدادگري ها ومبرزات و حتي نفس هاي او از آنجا که به خاطر خداوند بود همه از مراتبي عميق و والا از اخلاص و عبادت خداوند متعال برخوردار بود.
اکثر شبها را به تجهد و تلاوت قرآن صبح مي کرد. به گفته برخي مورخان عبادت ها ونمازهاي شب پدر و مادر خود را از نزديک ديده بود.و اودر حماسه کربلا شاهد بود که برادرش حضرت ابوالفضل عليه السلام فرمود : اي برادر نزد دشمن برو و يک شب رامهلت بگير شايد بتوانم به نمازودعا و خواندن قرآن استغفار در پيش گاه پروردگار مشغول شويم . خدا ميداند که من نماز دعا و استغفار و خواندن قرآن را دوست دارم .
در شب يازدهم محرم علي رغم آن همکه خستگي و فرسودگي ومشاهده آن همه الام روحي ، نماز شب خود را خواند. امام سجاد عليه السلام فرمود :
عمه ام زينب عليها سلام در مسير کوفه تا شام تمام نمازهاي واجب و مستحب را اقامه م يکرد ودر بعضي از منازل به خاطر شدت گرسنگي و ضعف نشسته اداي تکليف مي کرد.
امام حسين عليه السلام که خود معصوم وواسطه فيض الهي است ، هنگام وداع با خواهرش فرمود : .خواهر جان مرا در نماز شب فراموش فراموش مکن اين نشان از آندارد که اين بانو به قله رفيع بندگي و پرستش راه يافته بود و به حکمت و هدف آفرينش دست يازيده بود بنابراين ديده ها را بازتر و افق ها را برتر و معرفت ها را قوي تر بايد کرد تا مقام عبوديت زينب کبري عليها سلام رابهتر شناخت .
آفتاب عفت
زينب کبري عليها السلام و بانويي سرشار ازبينش و بصيرت بود که باس يره و سخن خود فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي ديروز و امروز را به خوبي مورد تعرض قرار داد الگويي ماندگاراز شخصيت عظيم عظيم خويش به يادگار گذارد و معيارهاي حرکت ارزشي و ضد ارزشي را براي هميشه ترسيم کرد.
وي در پاسداري از عفت و عصمت سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پيام آسماني قرآن و طبق آموزه هاي مادرش فاطمه زهرا عليها السلام حجاب و عفت رامانند گوهري ارزشمند براي يک زن مسلمان ميدانست و بر اين باور بود که زن هنگامي به خداي خود نزديک تر است که خود را از معرض ديد مردان بيگانه حفظ نمايد.
زينب کبري عليها السلام دختران مادري است که براي احقاق حق و دفاع از حقوق رهبر اسلام و حجت خدا را از منزل بيرون مي آمد و با دشمنان به احتجاج مي پرداخت اما سر تا با محجوب و پوشيده همان مادري که وصيت مي کند پيکرش را بعد از مرگ در تابوتي با ديولرهاي بلند بگذارند تا از انظار نامحرمان به دور باشد پس طبيعي است کهدختر او هم بايد اين تعاليم بلند اسلام رارعايت نمايد چرا که حفظ شرف و حيثيت زن واجب و حجاب از ضروريات دين است و اصولا تمام فداکاري هاي اين بانو براي تحقق احکام اسلام بود. بنابراين عفت و پاکدامني خويش راحتي در سخت ترين شرايط به نمايش گذاشت . اودر دوران اسارت ودر حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خويش پاي مي فشرد.
آن بانوي بزرگوار براي پاسداري از مرزهاي حيا و عفاف بر سر يزيد فرياد زد که زنان و کنيزان خويش را پشت پرده نشاني و دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله را به صورت اسير به اين سو و آن سو بکشاني ؟ نقاب آنان را در بدي و صورت هاي آنان را آشکار ساختي ؟
نماد کمال عقل
برترين معيار عقل گرايي در زندگي ادب و ادب اموري است . کيميايي که تيرگي و تاريکي هاي قلب را مي زدايد و نور و روشنايي در رواق وجود انسان مي افزايد به گونه اي که بهاي بي نظير آدمي با سنجش مقدار ادب هر فردي قابل تشخيص خواهد بود.
زينب کبري عليه السلام شخصيت شايسته اي بود که درس ادب را در مکتب امامت آموخته بود وسيره و سخن پدرو مادر خود را از اعماق وجود خود پذيرفته بود . در گفتار و رفتار صميمي مهربان صادق ومودب بود به گونه اي که زنان بسياري در نخستين برخورد شيفته شيوه و مجذوب اخلاق روح پرور اومي شدند.
ادب و احترام حضرت زينب عليها السلام به برادر خود آن چنان بود که هنگامي که عبدالله بن عباس به امام حسين عليه السلام گفت : شما که به اين سفر خطرناک مي رويد چرا زن ها را با خود مي بريد ؟ حضرت زينب عليها السلام با شنيدن اين سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود : اي پسر عباس آيا مي خواهي بين من و برادرم جدايي بيندازي ؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد .
در حادثه عاشورا را در برابر آن همه مصائب و داغ ها و حوادث هرگز از مسير ادب و عبوديت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هيچ گاه کلمه اي حاکي از دلتنگي نارضايتي اعتراض شکايت و تنگ نظري بر لب نراند.
هر چه مي گفت بر طبق رضايت خداوند و مقدرات او بود و بلکه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زياد مي فرمود : اني ما رايت الا جميلا من جز زيبايي نديدم .
که اين کلام در نظر اهل آن ، از بالاترين مراتب توحيد عرفان قرب به خداي متعال و رسم بندگي و عبوديت حکايت دارد و کمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مي دهد.
ايثار
عقيله بني هاشم عليهاالسلام در اين صفت گوي سبقت را از ديگران ربوده بود. او براي حفظ جان ديگران خطر را به جان مي خريد ودر تمام صحنه ها ديگران رابر خود مقدم مي داشت . او در ماجراي کربلا حتي از سهميه آب حويش استفاده نمي کرد و آن را نيز به کودکان مي داد.
در بين راه کوفه و شام با اين که خود گرسنه و تشنه بود ايثار را به بند کشيده و آن را شرمنده ساخت .
امام زين العابدين عليه السلام مي فرمود : عمه ام زينب عليها السلام در مدت اسارت غذايي را که به عنوان سهميه و جيره مي دانند بين کودکن تقسيم مي کرد زيرا در شبانه روز به هر يک از ما يک قرص نان ميدادند.
او سختي ها و تازيانه ها را به جان مي خريد و نمي گذاشت بر بازوي کودکان اصابت کند.
دفاع از حريم ولايت
حضرت زينب عليهاالسلام حرکت و هدايت انسان ها را بدون امام عليه السلام سکونو هلاکت مي دانست و زمام داري زيان آلود نا اهلان را باعث دور ماندن توده ها از صراط مستقيم مي ديد. بدين علت دفاع و حمايت از مقام امامت و ولايت را سرلوحه مسئوليت هاي خويش قرار داده بود و با تمام توان بعد از حادثه عاشورا به ارائه رهنمودهاي شايسته ومبارزه با زرمداران و زور محوران در قالب خطايه مي پرداخت . وي چون دست پرورده زهراي اطهر عليها السلام بود درس ولايت مداري را از مادر فرا گرفته بود. از يک سودر جهت معرفي و شناساندن ولايت از طريق نفي اتهامات و يادآوري حقوق فراموش شده اهل بيت تلاش کرد و از سوي ديگر سر تا پا تسليم امامت بود چه در دوران امامت امام حسين عليه السلام و چه در دوران امام سجاد عليه السلام که حتي در چند مورد از جان امام سجاد عليه السلام دفاع کرد و تا پاي جان از او حمايت نمود.
کرامت
هر چند هزاران کرامت از اين باوي بزرگوار سر زده است اما فقط نمونه اي را نقل ميکنيم . مرحوم ثقه الاسلام نوري از سيد محمد باقر سلطان آبادي نقل ميکند : به چشم درد شديدي در چشم چپ مبتلا شدم .
هر چه درمان کردم فايده اي نکرد و بر عکس مريضي ام شديدتر شد. بعضي از دکتها مي گفتند قابل علاج نيست. برخي هم قول شش ماه بعد مي دادند و من هر روز ازروز قبلل نالن تر مي شدم تا اين که سياهي چشمم گرفته شد و ديگر نم يتوانستم بخوابم در آن موقع يکي از دوستان براي خداحاظي به ديدنم آمد. او مي خواست به کربلا برود .من هم با او همراه شدم . در منزل اول درد چشم شديدتر شد و همه مرا شماتت مي کردند مگر يک نفر . بلاخره به منزل دوم ريسيديم درد شديد تر از قبل شد و ورم چشمم افزون تر تا اينکه نزديک سحر آرام شد.
در عالم رويا عقيله بني هاشم زينب کبري را ديدم که گوشه مقنعه اش را به چشمم مي کشيد . از خواب بيدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمي کردند سوار شديم در بين راه درد ناراحتي احساس نمي کردم . من هميشه ناراحت و عاجز بودم پيش خود گفتم : کاش بسته روي چشمم را باز مي کردم. تا باز کردم ديدم همه چيز را مي بينم . صدا زدم که رفقا بياييد . همه آمدند و گفتند : کدام چشمت درد مي کرد ؟ گفتم : چشم چپم بود. هر چه نگاه تفاوتي بين چشم چپ و راستم نديدند.
نويسنده: اسماعيل نساجي جامخانه
پي نوشت ها
1) کهف ، 65
2) سفينه البحار ، ج1،ص558
3) رياحين الشريعه ، ج3 ، ص57.
4) زندگي زينب عليها السلام ، رسولي محلاتي ،ص10
5) زينب قهرمان عليها السلام ، احمد صادقي اردستاني ، ص 103
6) ماهنامه مبلغان ، شماره 31،