غضنفر صبح ميره خونه ي دوستش، بعد از يه ساعت مياد كه بره دوستش ميگه نهار بمون، نهار ميمونه، بعد نهار مياد بره دوستش ميگه: حالا بيا کمی بازی کنیم، بازي تموم ميشه مياد بره دوستش ميگه: بدون شام كه نميشه. شام ميخوره مياد بره دوستش ميگه دير وقته! بخواب فردا برو، ميخوابه. صبح مياد بره دوستش ميگه: با شيكم خالي؟ بمون بعد صبحونه برو، يارو ميگه: نه ديگه، خانم بچه ها تو ماشين منتظرند!
يكي داشته غضنفر رو ميزده و هي داد ميزده مي كشمت اكبر مي كشمت اكبر.
يكي مياد ميگه چرا ميزنيش؟
غضنفر كه داشته كتك ميخورده ميگه: ولش كن بابا بذار بزنه من كه اكبر نيستم
يه روز غضنفر كبوترش را گم مي كنه تو روزنامه آگهي مي ده: بيه... بيه... بيه...
يه نفر داشته توي دريا غرق ميشده، بلند بلند داد ميزده: كمك، من شنا بلد نيستم!
غضنفر داشته رد ميشده ميگه: حالا منم تنيس بلد نيستم، بايد داد بزنم؟
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه