چنديست دلم يكدله با فتنهگران است
این هم به یقین معجزهء دورِ زمان است
چون فتنهگری بانگ عدالتطلبی شد
دل بهرِ خدا یکدله با فتنهگران است
بیداد چو شد میوهء آزادی و قانون
بیچاره دلم عاشقِ ظلم و خفقان است
جائی که چکد خونِ دل از ابرِ بهاری
والاه که بهاران خجل از فصل خزان است
روزی که شب قدر بود شام جهالت
قرآن متنفر ز حلول رمضان است
زاهد که وضویش همه از خونِ دلِ ماست
تکبیرِ نمازش به یقین ننگ اذان است
دیروز چو حلقومِ ندا غرقهء خون شد
فردا به خدا روزِ ندای همگان است
با مرگ دو صد آرش و سهراب و سیاوش
این مامِ وطن دل نگران، دل نگران، دل نگران است
دیدیم به دنبال هوا و هوسِ شیخ
هر لحظه فرامینِ خدا در نوسان است
چون با تو جهنم شده این ملکِ اهورا
بی تو به یقین غرفهای از باغِ جنان است
ما را چه به بدبختی لبنان و فلسطین؟
جائی که وطن یکسره در آهء فغان است
ای غره به همدردی با غزه و لبنان
آن کُرد و بلوچ است که در حسرتِ نان است
هر چند نبینی تو ولی ملتِ ایران
شیریست که بر پرچم خورشید نشان است
بر ملتِ ما تکیه کن ای شیخ که بینی
هرگوشه یکی آرش با تیر و کمان است
سوگند خدا را به قلم نیز نخواندی
در کیش تو اصحاب قلم مدحیهخوان است
از بس که شکستید قلم های مخالف
هر نشریه ماتمکدهء اهل بیان است
بر دوش منه بار ستم را هله ای شیخ
این بار گران، بار گران، بار گران است
این بانگ نه بانگیست که از یأس برآید
حلقوم امید است که با جامهدران است
دكتر مصطفي بادكوبه اي
shiro-khorshid.blogfa.com