معرفی بازیگر سینمای جهان :
بیوگرافی راسل کرو Jodie Foster
|
|
برای بار دوم مطلب زیر ارسال می شود چون تعدادی از دوستان درخواست ارسال مجدد داشتن.
اگر چه در اوایل ورود به سینمای حرفهای و حتی تا چند سال بعد از آن راسل کرو را به خاطر ایفای نقش آدمهای خشن مانند کاراکترش در «رامپر استامپر» یا پلیسهای کلهشقی مانند آنچه در فیلم «محرمانه لسآنجلس» و حتی بازیگر مناسب نقشهای حماسی مثل «گلادیاتور» میشناختند، اما کرو با بازی در فیلمهایی مانند «اثبات»، «بعضی از ما» و «یک سال خوب» نشان داد که میتواند نقشهای ملایمتری را هم ایفا کند و حتی به عنوان یک جنتلمن شناخته شود. مهم نیست او را در قالب چه کاراکتری ببینیم، مهم این است که او کاریزمایی برآمده از توانایی، هوش، استعداد و زیبایی را با هم دارد که همین میتواند نقشهایش را به یادماندنی کند، تاجایی که شارون استون درباره او گفته است: "فکر نکنم کسی از کار کردن با او رویگردان باشد!"
راسل کرو متولد 7 آوریل 1974 در ولینگین نیوزلند است که از ابتدای چهارسالگی در استرالیا بزرگ شد. پدر و مادر راسل در کار سینما بودند و زندگی راسل کوچک در میان صحنههای فیلمبرداری شکل گرفت چرا که والدین راسل اغلب او را با خود به سر کار میبردند و همانجا بود که عشق به بازیگری در وجودش ریشه دوانید. راسل اولین حضور حرفهای خود را در اپیزودی از سریال تلویزیونی «نیروی جاسوس» در حالی ارائه داد که تنها 6 سال داشت. او از 12 سالگی به صورت جدی و حرفهای آموزشهای بازیگری را آغاز کرد و آن را تا 18 سالگی ادامه داد. اولین نقشهای مهمش در درامهایی مانند «تقاطع» و «اثبات» شکل گرفت که به خاطر آنها جوایزی را هم دریافت کرد. بعد از آن با کاراکتری از یک نژادپرست روانی در ساخته جنجالی فری رایت با نام «رامپر استامپر» به چهره جهانی تبدیل شد که این حضور جایزهای را هم برایش به ارمغان آورد. اما این شارون استون بود که به راسل کمک کرد تا به هالیوود بیاید و در نقش یک هفتتیرکش در ساختهای از سام ریمی در فیلم «چابکدست و مرده» اولین نقش هالیوودی خود را ایفا کند. این فیلم در گیشه موفقیت آنچنانی کسب نمیکند اما سببساز آن میشود که درهای هالیوود با لبخند به روی راسل کرو گشوده شوند. وی درسال 1997 با ایفای نقش یک پلیس در «محرمانه لسآنجلس» موفقیت عظیمی را به دست میآورد و به دنبالش با دریافت تحسینهای فراوانی به عنوان یک بازیگر هالیوودی تثبیت میشود. او جدای از کارهای سینمایی، فعالیت موسیقیایی خود را هم به طور حرفهای دنبال کرد و توانست در آن عرصه نیز موفقیتهایی به دست بیاورد. سال 2000 اما سالی بود که چهره راسل کرو به خوبی نمایان شد و سراسر دنیا نام او را بر زبان آوردند.
او با بازی در حماسه سالهای دور رم در فیلم «گلادیاتور» به یک چهره بینالمللی تبدیل شد، تاجایی که پس از آن بسیاری شروع به دیدن کارهای قبلی او کردند. به دنبال آن نیز وی در سال 2001 در فیلم «یک ذهن زیبا» شاهکاری دیدنی آفرید. «مرد سیندرلایی/خاکسترنشین»، «گانگستر آمریکایی»، «3و10 دقیقه به یوما» و «پیکره دوروییها/مجموعه دورغها» دیگر کارهای دیدنی راسل کرو طی سالهای اخیر بودهاند.
با دیدن کاراکترتان در «وضعیت بازی» ناخودآگاه به یاد «زودیاک» افتادم!
- احتمالا به یاد همان کاریکاتوریستی که توسط جک گیلنهال ایفا میشد؟!
نه. منظورم کاراکتر پل آوری بود که نقشش توسط رابرت داونی جونیور ایفا میشد.
- فکر نمیکنم از نظر خصوصیات رفتاری شباهتی میان کاراکترم در این فیلم و پل آوری وجود داشته باشد چرا که پل آوری ژورنالیستی خسته و عصبی است و همانطور که در «زودیاک» هم میبینیم، کار خود را نیمه رها میکند...
... اما هم از نظر ظاهری و هم از نظر ذهنیتی که منجر به تصمیمگیری میشود، این دو کاراکتر بسیار به یکدیگر شبیه هستند.
- {با خنده} درست است. از نظر وضعیت ظاهری هر دو کاراکتر به یکدیگر شبیه هستند به خصوص عنصر ژولیدگی که وجه اشتراک اصلی این دو است، اما از نظر ذهنیت با شما موافق نیستم. کاراکتر من در این فیلم یعنی کال مکآفری آن قدر خودش را درگیر کارش کرده که حتی فرصت فکر کردن راجع به کارهای دیگرش را ندارد اما پل آوری حاضر در «زودیاک» حداقل از نیمه فیلم به بعد فقط به علت زیادهروی در مصرف مشروبات الکلی است که کارش را و پس از آن زندگیاش را از دست میدهد!
آیا هنگام خواندن سناریو هیچ فلاشبکی به پل آوری داشتید؟
- ببینید. «زودیاک» یکی از فیلمهای مورد علاقه من است و بارها آن را تماشا کردهام ولی اگر بخواهم بگویم برای ایفای نقش در قالب کال مکآفری از شخصیتهای آن فیلم اقتباس کردهام، به شما راست نگفتهام چون اصلا فیلمنامه قرص و محکم «وضعیت بازی» چنین اجازهای را به من نمیداد ضمن اینکه در همان مرحله پیشتولید، مجموعه تصویری سریالی که «وضعیت بازی» براساس آن ساخته شده را نیز تهیه کرده و با دقت تماشا نمودم. بر این اساس بیشتر از هر فیلم دیگری از این مجموعه تاثیر گرفتهام.
در این مجموعه، کاراکتر کال مکآفری توسط چه کسی ایفا میشد؟
- توسط بازیگری به نام جان سیم که انگلیسیتبار بوده و بیشتر هم در سریالهای تلویزیونی ایفای نقش کرده است.
آیا کاراکتر کال مکآفری را براساس شخصیتی که جان سیم ایفا کرده بود، ساختید یا اینکه خودتان از نو شخصیتی جدید خلق کردید؟
- سعی کردم ویژگیهای اصلی این شخصیت را از بازی جان سیم استخراج کرده و سپس برای رسیدن به نقش از تواناییهای خودم استفاده کنم. مثلا سماجت اصلیترین ویژگی مکآفری است که به نظر من جان سیم هم بر همین اساس در قالب این نقش بازی کرده بود پس دلیلی نداشت که من بخواهم این عنصر که پایهگذار واکنشهای مکآفری است را از وی جدا کنم.
آیا نترسیدید که با گرتهبرداری از بازی جان سیم متهم به تقلید شوید؟
- نه. به هر حال منتقدان واقعی خودشان راحتتر از هر کس دیگری قادر هستند که تفاوت میان بازی خلاقانه و بازی تقلیدی را تشخیص دهند. من هم تمام تلاش خود را نمودم تا کاراکتر مکآفری را در وجود راسل کرو خلق کنم نه اینکه بخواهم این کاراکتر را شبیه خودم نمایم.
فکر میکنم در اغلب کارهایتان از «گلادیاتور» گرفته تا «ذهن زیبا» و یا حتی «گانگستر آمریکایی» به چنین اسلوبی پایبند بودهاید!
- میدانید که پدر من هم در کار سینما بوده است. این ویژگی از وی به من ارث رسیده است چون او در همان دوران کودکی که قصد داشتم اولین نقش خود را ایفا نمایم تنها یک نکته را به من گوشزد کرد، آن هم اینکه سعی کنم قبل از شروع فیلمبرداری، چنان از ویژگیهای نقشم آگاهی داشته باشم که مجبور نباشم حتی در یک سکانس به شخصیت حقیقی خودم رجوع کنم!
... احتمالا به همین خاطر بود که در فیلم «گلادیاتور» و با کاراکتر ژنرال ماکسیموس به بهترین شکل مخاطبان را از انگیزههای انتقامجویی ماکسیموس آگاه کردید؟
- «گلادیاتور» وجهی تاریخی داشت که اثرگذاری آن بر روحیات من بسیار زیاد بود. شاید بتوانم بگویم ماکسیموس توانست مرا بسیار شبیه خودش کند و این وضعیت تاکنون در فیلم دیگری برای من رخ نداده است!
ریزبینی و نکتهسنجی شخصیت کال مکآفری از برخی جهات به شخصیت اِد هافمن در «پیکره دوروییها/مجموعه دروغها» نیز نزدیک است. در این باره چه فکر میکنید؟
- اگر اشتباه نکرده باشم، منظورتان نحوه نگاه کردن این دو کاراکتر وقت فکر کردن است؟!
... خوشحالم که مقصودم را درک کردید.
- درست است. هم هافمن و هم مکآفری کمی درونگرا هستند یعنی این دو نفر ابتدا سعی میکنند خیلی خوب، یک وضعیت خاص را سنجیده و سپس در آن مورد اظهار نظر کنند. همین ویژگی مشترک موجب شد که من را در برخی قسمتها تکراری ببینید.
... البته تکراری که دلیل منطقی داشته است.
- همین طور است و فکر میکنم اگر هر بازیگر دیگری هم به جز من برای ایفای این دو نقش انتخاب میشد، این وضعیت را باز هم شاهد بودیم.
آیا این مساله صحت دارد که کوین مکدونالد کارگردان فیلم در هنگام فیلمبرداری انسان بسیار سختگیری است؟
- سختگیرتر از کوین، ریدلی اسکات است که تا نمای دلخواهش را نگیرد به کسی اجازه نفس کشیدن نمیدهد!
... پس چطور شده که با وجود این سختگیری در اغلب کارهای اسکات حاضر بودهاید؟
- خوب، سختگیری تنها یکی از ویژگیهای ریدلی اسکات است. او در آموختن نکات ظریف بازیگری به بازیگران جوانتر خیلی رئوف و مهربانانه عمل میکند و همین موضوع اصلیترین دلیل علاقه من به همکاری با وی است. ضمن اینکه من زندگی حرفهای خود را به نوعی مدیون بازی در «گلادیاتور» هستم که در آن فیلم، اسکات به من کمک کرد تا تواناییهای بالقوهام را به بهترین شکل در راستای تحقق کاراکترم به کار گیرم.
درست است که کوین مکدونالد به تغییرات سرصحنه اعتقاد چندانی ندارد و همواره مطابق برنامه از پیش تعیین شدهاش پیش میرود؟
- کوین خیلی منظم و حساب شده عمل میکند، به همین دلیل از بازیگران هم انتظار دارد که کاملا مطابق با آنچه وی از آنها خواسته عمل کنند و غالبا هم در صورت بروز مشکل، عواقب احتمالی کارهایش را خودش برعهده میگیرد.
در این فیلم در کنار رابطهتان با بن افلک رابطه خاصی هم با هلن میرن داشتید. کمی هم در این باره صحبت کنید.
- ببینید. در فیلم هلن سردبیر نشریهای است که من یکی از خبرنگاران آن نشریه هستم و بر همین اساس میبایستی من در تحقق تصمیمات وی بکوشم اما از آنجا که روحیه جستجوگر من اجازه ایستایی را به من نمیدهد، من در غالب موارد تصمیمات وی را دور زده و به درگیریهای ذهنی خویش میپردازم. این میشود که در برخی صحنهها تقابلات بازیگری خاصی بین ما دو نفر رخ میدهد. جالب اینجا است که پس از فیلمبرداری این صحنهها مجبور بودم به علت فشار عصبی وارده به خودم، به نقطهای خیره شده و بخندم.
چرا بازی در این صحنهها این قدر برایتان فشار عصبی به همراه داشت؟
- چون از نظر شخصیتی آدمی هستم که در غالب موارد، تمکینکننده نظرات رهبر گروهی هستم که در آن کار میکنم اما در اینجا میبایستی با فاصلهای فراوان از این روحیه کار میکردم!