0

يك گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

يك گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام

 آنچه از من خواستي با كاروان آورده‌ام
يك گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام

از در و ديوار عالم فتنه مي‌باريد و من
بي‌پناهان را بدين دارالامان آورده‌ام

اندرين ره از جرس هم بانگ ياري برنخاست
كاروان را تا بدين جا با فغان آورده‌ام

تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم
يك جهان درد و غم و سوز نهان آورده‌ام

قصه ويرانه شام ار نپرسي خوش‌تر است
چون از آن گلزار، پيغام خزان آورده‌ام

ديده بودم تشنگي از دل قرارت برده بود
از برايت دامني اشك روان آورده‌ام

تا به دشت نينوا بهرت عزاداري كنم
يك نيستان ناله و آه و فغان آورده‌ام

تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو
در كف خود از برايت نقد جان آورده‌ام

تا دل مهرآفرينت را نرنجانم زدرد
گوشه‌اي از درد دل را بر زبان آورده‌ام

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

چهارشنبه 14 بهمن 1388  4:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها