0

شعر وداع

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

شعر وداع

به سرنوشت بیاندیش؛ که چگونه تصویرگر جدایی‌هاست،

 

بر من خرده مگیر؛ که چرا جبر زمان از آغاز هر سلامی به درودی به پایان می‌برد،

 

محکومیم به زنده ماندن؛ تا شاید شاهد مرگ آرزوهای خویش باشیم.

 

ای مهربان؛

 

وقتی خورشید به پیشواز شب می‌رود و کوچه از صدای پای آخرین پای عابر تهی می‌شود؛

 

با کوله باری از غم و درد می‌روم؛

 

و تو را با تمام خاطرات دیرین، میان کوچه‌های ساکت شهر تنها می‌گذارم.

 

گریه مکن! ای وارث شکوفایی باران،

 

من باید بروم، تا با غم غریبی خویش،

 

غم غربت را از جداره‌ی دل عاشقان بزدایم

 

اما بدان! نبض خاطرم هر لحظه به یاد تو مي‌تپد...

 


 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 28 اسفند 1389  9:28 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها