ميگويند دلگيري بد است؛ اگر دلت از دست كسي گرفته باشد؛ آزرده باشي و ناراحت و غمگين.
چه عجيب است كارهاي اين دل؛ حتي گرفتنش.
2 ـ چه آنها كه به تقويمشان نگاهي مياندازند و چه آنها كه هيچوقت سراغ اين برگهاي تاريخ را نميگيرند، حالا ديگر ميدانند كه دوشنبه ديگر وقتي خورشيد نور و گرمايش را بر ايران عزيز بگستراند، سال جديد، سال 1390 كارش را آغاز كرده، بهار در شيپورش دميده و طبيعت از خواب زمستاني بيدار شده است.
دوشنبه ديگر كه از راه برسد؛ يك روز، يك ماه و يك سال نو از راه ميرسند.
3 ـ ما ايرانيها عيد و آغاز سال نو را با رفتن به ديدار بزرگترها آغاز ميكنيم. روز اول سال، لباسهاي بچهها را بر تنشان ميپوشانيم؛ يك گلدان گل از گلفروشي سر كوچه ميگيريم و به خانه بزرگ فاميل ميرويم؛ مادربزرگ، پدربزرگ، مادر و پدر يا...
آنها هم كنار سفره هفتسينشان چشم انتظار بچهها هستند و مادربزرگ كه بيشتر دلش شور ميزند، چند بار اسكناسهاي لاي قرآن و تخممرغهاي رنگ كرده و نقاشي شده را ميشمارد تا مبادا يك وقت كم بيايند!
4 ـ هميشه گفتهايم و شنيدهايم؛ اما اين از آن دست حرفهايي است كه هر قدر بگوييم و به هر ميزان كه بشنويم باز هم جاي گفتن و شنيدن دارد. بياييد سال 90 را يك جور ديگر آغاز كنيم.
بياييد اين بار ما بزرگترها هم مانند بچهها لباس نو بپوشيم؛ نه اين لباس پارچهاي را نميگويم (كه صد البته پوشيدن آن هم لطف خودش را دارد) اما منظور اين نوشته، تغيير دروني است؛ بياييد يك جور ديگر نگاه كنيم؛ چشمها را بشوييم؛ دلها را هم.
بياييد در روابطمان تجديدنظر كنيم؛ از حالا با خودمان عهد كنيم بعد از خانه بزرگ خانواده، به ديدن آن كسي برويم كه از او دلگير هستيم يا او از ما دلگير شده است.
به دليل اين دلگيريها هم كاري نداشته باشيم؛ هر چه هست دورش بريزيم و خرابش كنيم و با شادي و تبسم، بنايي نو بنيان نهيم.
5 ـ يادمان نرود، كه دلگيري خوب نيست اگر دلمان از كسي گرفته باشد. يادمان نرود دلگيري خوب است اگر دلمان پيش كسي گير كرده باشد.
يادمان نرود سال نو و عيد و بهار در راه است؛ يادمان نرود كه ما كمتر از طبيعت نيستيم، ما هم ميتوانيم و بايد نو شويم؛ نو شدن فقط كمي همت و قدري گذشت ميطلبد.
يادمان نرود ما در جمع و در كنار هم زندگي ميكنيم؛ ما انسانها نبايد و نميتوانيم زمان زيادي را در غار تنهايي خود سر كنيم؛ ما همدمي ميخواهيم و همراهي و مونسي و دوستي.
يادمان نرود آنكه امروز دلمان از او گرفته، روزي در گذشتهها، دوست و همراهي دلسوز بوده است. شايد به حرمت همان دوستيها، همان نان و نمكخوردنها، همان رفتنها و آمدنها امروز بايد دوباره به ديدنش برويم.
يادمان نرود عيد بهترين و زيباترين فرصتي است كه براي دور ريختن كينهها و خانهتكاني دلهايمان در اختيار داريم.
علي مهربان