0

خانه تكاني ‌با‌ لبخند

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

خانه تكاني ‌با‌ لبخند

 
درازكش كف آشپزخانه، در حال غلطيدن روي سراميك‌ها، يك چشم دنبال گرد و غبار مي‌گردد و يك چشم دنبال ذره‌هاي روغن خشك شده روي ديوار. يكي‌ دو دستمال كفاف نمي‌دهد، يك قوطي پودر و جرم‌گير و لكه‌بر هم همين‌طور، معلوم نيست عنكبوت‌ها آن گوشه كي تار بسته‌اند كه او نديده، دسته جارو كوتاه است، به كنج ديوار نمي‌رسد، پس مي‌پرد، دوباره مي‌پرد تا خانه عنكبوت‌ها را خراب كند، حالا نوبت لوسترها است، كي اين همه خاك اينجا آمده؟ لوستر آشپزخانه هم حسابي چرب است، بايد با سيم و جرم گير به جانش بيفتد، كمد‌ها را كه نگو وضع‌شان حسابي خراب است و همه چيز در آن مثل يك برج بد قواره روي هم لق مي‌زند. خداي من يك دنيا كار روي سرش ريخته، حالا ناهار بچه‌ها چه مي‌شود؟ شامشان چه؟ غرغرهايشان چه؟

عيد كه مي‌آيد انگار دنيا مي‌خواهد پوست بيندازد. شايد براي همين است كه آدم‌ها هم مي‌خواهند پوست‌اندازي كنند و با شستن همه چيز زندگي تازه‌اي را شروع كنند. عيد معني‌اش بشور و بساب نيست اما وقتي عيد مي‌شود مثل اين‌كه چاره‌اي جز بشور و بساب باقي نمي‌ماند. اصلا وقتي همه چيز خانه برق مي‌زند و بوهاي جوراجور مواد شوينده در فضا مي‌پيچد حس زندگي به آدم دست مي‌دهد. ولي مگر مي‌شود اين همه حس خوب را فقط يك نفر با جان كندن و هزينه كردن از جانش ايجاد كند؟ منظورم زن خانه است؛ هماني كه هم مادراست وهم همسر، هماني كه همه از او توقع دارند تمام كارها را سروقت و بدون عيب و نقص انجام دهد و صدايش هم درنيايد. اما نمي‌شود كه تمام بارها بردوش يك نفر باشد و ديگران لذت تلاش‌هاي او را ببرند. پس بلند شويد، غرغر كردن را كنار بگذاريد و در حالي كه لبخند مي‌زنيد مادر و همسرتان را با يك خروار كار خانه تنها نگذاريد.

 

از كجا شروع مي‌كنيد؟

 

شماييد و يك خانه با كلي كار. معلوم نيست بايد از كجا شروع كرد چون همه جا مثل هم است و نمي‌شود اولويت‌بندي كرد. اما بالاخره بايد از يكجا شروع كرد و همه جا را همزمان به هم نريخت چون آن وقت خانه و اسباب‌هايش مثل كلافي به هم گره خورده مي‌شود كه فقط اعضاي خانه را كلافه مي‌كند. پس شايد بهتر باشد قبل از دست زدن به هر كاري كمي فكر كرد و تشخيص داد براي خانه‌تكاني اول به كجا بروي بهتر است.

البته خانه با خانه فرق دارد و ميزان كثيفي و به هم ريختگي خانه‌هاي مختلف با هم تفاوت دارد. پس موقع تميز كاري و فكر كردن راجع به اين‌كه بايد از كجا شروع كرد به اين مساله هم توجه كرد. بعضي خانم‌هاي خانه‌دار هر هفته خانه تكاني دارند البته نه با ابعاد خانه تكاني شب عيد ولي زندگي آنها طوري است كه هر وقت كسي وارد خانه مي‌شود همه جا تميز و مرتب است. پس اين خانواده‌ها نسبت به آنها كه همه تميز كردن‌ها را به شب عيد موكول مي‌كنند كار كمتري دارند.

حالا بياييد از بدترين شرايط شروع كنيم يعني خانه‌اي به ترسناكي و به هم ريختگي خانه ارواح. مسلما در چنين خانه‌اي لوازم دورريختني زياد است؛ لوازمي كه حتي سالي يكبار هم به كار اعضاي خانه نمي‌آيد و يك گوشه خاك مي‌خورد. پس اگر قرار است واقعا خانه تكاني كنيم و حس سال نو را با تمام وجود به شريان‌هايمان بكشيم بايد از اين لوازم اضافه دل بكنيم.

البته نبايد انتظار داشت از اين لوازم فرسوده پول خوبي درآورد و به اميد پيدا شدن مشتري خوب آنها را تا سال ديگر هم نگه داشت چون واقعا بعضي لوازم ارزش فروخته شدن ندارند و اگر قرار باشد تا آخر عمر صبر كرد برايشان مشتري پيدا نمي‌شود. پس يك نفس عميق بكشيد و تصميم بگيريد امسال ديگر از شر اين لوازم خلاص شويد. البته اگر فكر مي‌كنيد ممكن است بعضي از اين چيزها به درد عده‌اي بخورد مي‌توانيد با تميز و نو كردن آنها را به ديگران هديه دهيد.

وقتي بار سنگين لوازم فرسوده و دور ريختني سبك شد جلوي دست و پا هم باز مي‌شود و آن وقت مي‌شود بهتر تصميم گرفت. شايد بهتر باشد بعد از اين كار به سراغ شستني‌ها برويم. چيزهايي از جنس پارچه و پلاستيك كه مدام با آنها كار داريم و هميشه زودتر از وسايل ديگر كثيف مي‌شوند. اين كار خودش چند روزي وقت مي‌برد مخصوصا اگر هوا ابري باشد و مدام باران بيايد و براي خشك كردن شستني‌ها محتاج آفتاب باشي. تازه دوختن ملحفه‌ها و آويزان كردن پرده‌ها هم خودش انرژي زيادي مي‌خواهد و البته با توجه به متراژ آنها چند روزي را بايد برايشان كنار گذاشت.

نوبتي هم باشد نوبت اتاق‌ها است با آن كمدها و كمد ديواري‌هاي حتما به هم ريخته‌اش. شايد يك روز براي كمدها وقت گذاشتن منطقي باشد، شايد هم كمتر. مگر اين‌كه كمد‌ها نيز يك زباله‌داني مخفي باشند كه در طول يكسال هركس هر چيزي را كه نخواسته درونش پرتاب كرده، آن وقت مسلما بايد وقت بيشتري براي كمد‌ها گذاشت.

از اتاق پذيرايي و هال كه معمولا بيشتر وقت‌ها تميزند اگر بگذريم نوبت آشپزخانه مي‌رسد؛ همان سلطان كثيفي و جرم و چربي. البته آشپزخانه همه خانه‌ها مثل هم نيست چون خانم‌هاي همه خانه‌ها مثل هم نيستند. بعضي خانم‌ها در طول سال طوري آشپزي مي‌كنند كه مي‌شود هنگام خوردن دست‌پختشان انگشت‌ها را هم خورد بدون آنكه جايي كثيف و نامرتب شده باشد. آشپزخانه يعني چربي، يعني جرم حاصل از پخت و پز، يعني سوسك‌هاي ريزي كه در گوشه و كنار لانه ساخته‌اند و موذيانه زندگي مي‌كنند، يعني حجمي از پلاستيك و چيزهاي دور ريختني و خرده‌هاي باقي‌مانده از مواد غذايي كه تا ريزترين درزها هم نفوذ كرده‌اند. پس وقتي نوبت آشپزخانه مي‌شود بايد حسابي آستين‌ها را بالا زد و پاشنه همت را وركشيد و به جنگ كثيفي‌ها رفت. چه شد خسته شديد؟ كلافه شديد؟ هر چه مي‌سابيد باز هم تمامي ندارد؟ چربي‌ها تا عمق جان آشپزخانه پيش رفته؟ دست تنهاييد؟ چند جاي دستتان زخم شده و مي‌سوزد؟ مواد شوينده آه از نهاد چشم‌ها و ريه‌ها و پوستتان در آورده؟ اگر به اين مرحله رسيده‌ايد فقط مي‌شود يك چيز گفت: خدا قوت.

با هم خانه را بتكانيم

 

دست زخمي، گلوي خشك شده، كتفي كه‌ درد مي‌كند، سر و روي آشفته ؛ اگر كمي منصفانه نگاه كنيم هيچ‌كدام از اين حالت‌ها برازنده خانم خانه قبل از شروع سال نيست. ولي وقتي كسي به كمك او نمي‌آيد بايد چه كار كرد؟ وقتي همه يك گوشه مي‌نشينند و تماشا مي‌كنند و دست به سياه و سفيد نمي‌زنند چه؟ يعني مفهوم خانواده اين است؟ اين‌كه يك نفر كار كند و بقيه لذت ببرند؟ اين‌كه برايشان عار باشد كه مثل زن‌ها دستمال به سر ببندند و آن وقت توجيه بياورند كه ما فقط جلوي دست و پا را مي‌گيريم؟

عيد براي همه است، كوچك و بزرگ هم نمي‌شناسد پس كار عيد و خانه تكاني هم براي همه است و بزرگ و كوچك نمي‌شناسد. درست است كه زن‌ها به مرور آموخته‌اند كه چطور كارهاي خانه را بهتر از مردها انجام دهند ولي اين دليل نمي‌شود كه مرد‌هاي خانه تماشاچي باشند و وقتي كارها تمام شد و خانه برق افتاد آن وقت بيايند و از تميزي لذت ببرند چون عيد اگر صفايي هم داشته باشد به خاطر حس محبت و مشاركتي است كه بين اعضاي خانواده ايجاد مي‌كند. البته با دعوا و مرافعه نمي‌شود كسي را به كار گرفت چون مشاركت در كارها وقتي لذت‌بخش است كه داوطلبانه باشد ضمن آن كه گاهي اوقات ممكن است به كار گرفتن اعضاي بي‌اعتناي خانه باعث جار و جنجال و تلخ شدن فضا شود.

پس اگر كسي نمي‌خواهد در كارهاي خانه دستي داشته باشد نبايد مجبورش كرد چون تنها كار كردن و خسته شدن بهتر از اوقات تلخي است اما بهتر است اين دسته از افراد بدانند وقتي زن و مرد خانه با هم دستمال به دست مي‌گيرند و شيشه‌ها را برق مي‌اندازند يا خاطره تعريف مي‌كنند و كريستال‌هاي داخل بوفه را تميز مي‌كنند و همزمان بچه كوچكشان را مي‌بينند كه او هم به تقليد جارويي برداشته و گوشه‌اي را تميز مي‌كند آن وقت طعم واقعي عيد زير دندان هايشان مي‌آيد.

حتما وقتي كه مرد خانه سعي مي‌كند با آن دست‌هاي بزرگش روبالشتي‌ها را با نخ و سوزني ظريف كوك بزند و با اين كار نشان دهد كه چقدر عاشق زندگي‌اش است نيز همين احساس خوشايند در فضا پخش مي‌شود، درست مثل وقتي كه دختر يا پسر نوجوان خانه به مادر پيشنهاد مي‌دهند كه او بار سنگين را تنهايي بلند نكند و به آنها نيز اجازه دهد تا گوشه‌ا‌ي از بار را بگيرند. باور كنيد مادر خانه بيشتر از اين‌كه به كمك احتياج داشته باشد به مهرباني آدم‌هاي اطرافش دلخوش است، نيازي كه اگر برآورده شود او را براي هميشه شارژ مي‌كند.

خانه تكاني بدون غرغر و با لبخند

 

آسمان كه به زمين نيامده، فقط مي‌خواهد عيد بيايد و قرار است خانه تميزتر از آني شود كه تا به حال بوده حالا اگر چند وسيله جديد هم خريده شود و روحيه اعضاي خانواده كمي باز شود كه چه بهتر. پس چرا آنقدر سخت مي‌گيريد؟ چرا دنيا را تمام شده و آسمان را به زمين آمده مي‌بينيد؟ چرا غر مي‌زنيد و انرژي منفي در فضا پخش مي‌كنيد؟ وقتي آشپزخانه دارد تكانده مي‌شود كه نمي‌تواند مثل قبل خدمات بدهد پس چرا اگر ناهار يا شام مثل هميشه آماده و گرم نيست غر مي‌زنيد و بهانه مي‌گيريد؟ وقتي اتاقتان به هم ريخته است و نمي‌توانيد براي چند روزي در آن راحت بخوابيد چرا اعتراض مي‌كنيد؟ و هزار چراي ديگر.

خانه تكاني كاري است كه بايد انجام شود هيچ سالي هم نمي‌شود ناديده‌اش گرفت پس اين را باور كنيد و به جاي مقاومت در برابرش به استقبال آن برويد. باور كنيد خانه تكاني هم براي خودش عالمي دارد و اگر با جان و دل انجام شود كلي خاطره است. البته شايد يك چيز را در اين ميان نبايد فراموش كرد و آن وسواس خانم خانه است كه واقعا همه را كلافه مي‌كند. او روي كف آشپزخانه دراز مي‌كشد و در حالي كه روي سراميك‌ها غلت مي‌زند با يك چشم دنبال گرد و غبار مي‌گردد و با چشم ديگرش دنبال دانه‌هاي چربي، در حالي يك دستمال و دو دستمال هم كفافش را نمي‌دهد و يك قوطي پودر و جرم‌گير و سفيدكننده هم براي يك روز جواب مي‌دهد. شايد او از آن كساني باشد كه جنون‌آسا دنبال كوچك‌ترين لكه مي‌رود و مثل يك كارآگاه كاركشته دنبال رد پاي كثيفي‌ها مي‌گردد تا با همان دستمال معروفش به جان آن بيفتد و در حالي كه كار هيچ‌كدام از اعضاي خانواده را هم قبول ندارد يك تنه به اين كار ادامه دهد. خب معلوم است كه با اين وضع انگيزه‌اي براي كسي باقي نمي‌ماند تا گوشه‌اي از كار را بگيرد و دستي به آتش بزند، معلوم است كه خانه تكاني مثل زهر مي‌شود و نيامدن عيد يك آرزو مي‌شود.

راستي تميز بودن خانه در حالي كه دل اعضاي خانه از هم مكدر است چه لطفي دارد؟ اگر تميزي و دوستي يعني همان يك ذره دل‌خوش را در كفه ترازو بگذاريم كدام يك بر ديگري مي‌چربد؟ آيا منطقي است اگر به خاطر يك لكه كوچك روغن يا يك تار عنكبوت تنيده شده به ديوار اوقات تلخي كنيم و عزيزانمان را برنجانيم؟ آيا انصاف است در آستانه عيد فضاي خانه را ملتهب كنيم؟ حتما جواب همه اين سوالات منفي است، پس لطفا هنگام خانه‌تكاني لبخند بزنيد و زياد وسواس به خرج ندهيد.

مريم خباز

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

جمعه 27 اسفند 1389  9:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها