عاشقانه
ـ کسي که خيلي دوستت داره هميشه نگرانته به خاطر همين بيشتر از اينکه بگه دوستت دارم مي گه مواظب خودت باش .
ـ کاش مي شد قلب ما از ياس بود تک تک گلبرگ آن احساس بود پاک و سبز و ساده و بي ادعا کاش مي شد بهتر از الماس بود . کاش مي شد عشق را تفسير کرد عاشقي را با محبت سير کرد .
ـ در مکتب ما رسم فراموشي نيست در مسلک ما عشق هم آغوشي نيست ، مهر تو اگر به هستي ما افتاد هرگز به سرش خاموشي نيست .
ـ اسمت رو رو ي غنچه نوشتم ، شکفت ! روي درخت نوشتم ، ميوه داد ! توي صحرا نوشتم ، لاله زار شد ! آخه عزيزم ، اين هم شد اسم ؟!
ـ عاشقي از زبان مشاغل مختلف راننده : ديگه دارم کم کم ريپ مي زنم مثل ماشينهاي تصادفي شدم اگه همين طوري پيش بره بايد برم زير دست اوراق چي قلبمم به روغن سوزي افتاده ، معلم رياضي : نمي دونم چرا جواب تمام مسائلم بي نهايت ميشه يا بي جواب ميمونه هر چي تفريق مي کنم جمع ميشه هر چي جمع مي کنم کم ميشه ، مهندس کامپيوتر : اي آنکه مرا دي سي کرده اي و در وجودم ويروس بلاستر 2003 فرستاده اي کي دوباره من را ري پير خواهي کرد ؟ به فرياد گرافيکم برس .
ـ تو دنيا هيچ هيچي نداشته باشي مطمئن باش 3 چيز هميشه مال تو هست : خداي مهربون ، فکراي قشنگ ، قلب کوچيک من .
ـ از ديده به جاش اشک خون مي آيد ، دل خون شده ، از ديده برون مي آيد ، دل خون شد از اين غصه که از قصه عشق . مي ديد که آهنگ جنون مي آيد .
ـ چو کس با زبان دلم آشنا نيست ، چه بهتر که از شکوه خاموش باشم ، چو ياري مرا نيست همدرد ، بهتر ، که از ياد ياران فراموش باشم .
ـ دلي که عشق ندارد و به عشق نياز دارد ، آدمي را همواره در پي گم شده اش ، ملتهابانه به هر سو مي کشاند .
ـ به يک فرشته گفتم : برو معشوقم که عاشقش هستم را نوازش کن ! فرشته رفت و وقتي برگشت ديدم چشماش اشکيه و گريه کرده ! به فرشته گفتم : معشوق مرا نوازش کردي ؟! فرشته گفت : نه نشد !! به فرشته گفتم : چرا ؟! فرشته مهربون گفت : دو فرشته هيچ وقت همديگرو نوازش نمي کنند .
ـ اگه با ديدن من غم تو دلت جون ميگيره ميميرم که تا ابد قلب تو آروم بگيره .
ـ عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر ، عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشک حسرت ريختن ، عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن ، عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن .
ـ عشق يه سم شيرينه ... بدون نسخه کسي که دوسش داري مصرفش نکن . از دسترس بچه ها دور نگهش دار ... و در محل تاريک ازش مواظبت کن .
ـ وقتي قلبت شکست ، خورده هاشو يه گوشه نگه دار درسته که هيچ وقت مثل اولش نمي شه اما شايد بتوني تکه هاي گم شده يه قلب ديگه باشي ...
ـ آنقدر اسم تو را زمزمه کردم که لبم سوخت ، اما نام تو را توبه نکردم جگرم سوخت .
ـ کنار آشنايي تو آشيانه مي کنم فضاي آشيانه را پر از ترانه مي کنم کسي سوال مي کند براي چه زنده اي ؟ و من براي زندگي تو را بهانه مي کنم .
ـ آدما فکر مي کنن شاعرا خيلي غم دارن کاشکي فقط اين بود اونا خيلي کسارو کم دارن عاشق کسي ميشن که عاشقاش فراوونه بين انتخاب عشقش عمريه که حيرونه .
ـ در عشق اگر عذاب دنيا بکشي ، با اشک به ديده طرح دريا بکشي ، تا غربت من هزار فرسنگ باقيست . تنها نشدي که درد تنها بکشي .
ـ عشق مرگ نيست زندگي است . سخت نيست عين سادگي است . عشق عاشقانه هاي باد و گندم است . اولين پناهگاه کودکي آخرين پناهگاه آدم است . زندگي زيباست حتي اگر نابينا باشي ؟ خوش آهنگ است حتي اگر کر باشي ؟ مسحور کننده است حتي اگر فلج باشي ؟ اما بي ارزش است اگر ثانيه اي عاشق نباشي .
ـ اگر مي دانستي دل ترک خورده من با ياد چشمان باراني ات شکسته تر مي شود هيچ گاه به من پشت نمي کردي .
ـ اگر مي بيني کسي به روي تو لبخند نمي زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن .
ـ ويکتور هوگو مي گه هرگز به کسي که دوستش داري نگو دوستت دارم ... ويکتور هوگو اشتباه کرده دوست دارم دوست دارم دوست دارم .
ـ بي تو بودن کار من نيست ، تا دلت نرفته برگرد ...
ـ من در اين کلبه خوشم تو در آن اوج که هستي خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستي خوش باش .
ـ نظامي ترين جمله عاشقانه : توي اردوگاه قلبت منم يه اسير جنگي ، تو منو شکنجه ميدي توي اين قلعه ي سنگي .
ـ دل تاري است که وقتي بشکند بهتر مي نوازد .
ـ بيا در باغ چشمانم درختي از عطوفت باش ، که من فانوس شهرم را به دستان تو بسپارم .
ـ به سلطان حقيقت ها ، فراموشت نخواهم کرد ، تو تنها شعله اي هستي ، که خاموشت نخواهم کرد .
ـ مي دوني آدما بين الف تا ي قرار دارند . بعضي ها مثل (ب) برات مي ميرند ، مثل ( د ) دوستت دارند ، مثل ( ع ) عاشقت مي شوند ، مثل ( م ) منتظر مي مونند ، تا يک روز مثل ( ي ) يارت بشن .
ـ تو اولين جنگاوري هستي که قلعه قلب مرا با تير نگاه و کمان ابروانت فتح کردي و مرا اسير زلفانت نمودي ...
ـ زيباترين سلام دنيا طلوع خورشيد است آن رابدون غروبش تقديمت مي کنم .
ـ عقل را در عقل ( ضرب ) و همدلي و عشق را با حاصل آن ( جمع ) کنيد خودپستي را از آن ( تفريق ) و حاصلش را بر دو که ( تقسيم ) کنيد آنچه ( مي ماند ) فقط ( خوشبختي ) است .
ـ با خون غم نوشتم غربت مکان ما نيست ، از ياد بردن دوست هرگز مرام ما نيست .
ـ هزار تا رگ دارم و هزار تا رفيق ، تو شاه رگي و تک رفيق .
ـ محبت تنها جوشکاريه که دلاي شکسته رو مجاني جوش مي ده .
ـ سکوتي بود بر قلبم که با آن مي زدم فرياد اگر از شهر غم رفتي مرا هرگز مبر از ياد .
ـ چارلي چاپلين به دخترش : تا وقتي قلب عريان کسي را نديدي بدن عريانت را نشانش نده ! هيچ گاه چشمانت را براي کسي که معني نگاهت را نمي فهمد گريان مکن . قلبت را خالي نگه دار اگر هم يه روزي خواستي کسي را در قلبت جاي دهي سعي کن که فقط يک نفر باشد به او بگو که تو را بيشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زيرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نياز دارم .
ـ تا که دلدار پيامي نفرستاد ، ننوشت سلامي و کلامي نفرستاد .
ـ صد نامه فرستادم و آن شاهسواران پيکي ندوانيد و سلامي نفرستاد .
ـ قسم به عشق پروانه که وجودش را در راه عشق مي سوزاند و قسم به شمعي که تا سردي عشق مي سوزد و ناله اش بر نمي خيزد .
ـ تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم ، چگونه دل اسيرت شد ، قسم به شب نمي دانم .
ـ شاد باش که زشادي تو من هم شادم ، تا تو شادي ز غم هر دو جهان آزادم ، لذت زندگي من همه خرسندي توست ، به وفايت که وفايت نرود از يادم .
ـ من از زندگاني آموختم چگونه اشک ريختن را ،ولي اشکهايم نياموخت چگونه زندگي کردن را .
ـ متين ترين کلمه (عشق ) است . جذاب ترين کلمه ( آشنايي ) است . پاک ترين کلمه ( وجدان ) است . تلخ ترين کلمه ( جدايي ) است . زشت ترين کلمه ( خيانت ) است . سخت ترين کلمه ( تنهايي ) است و بدترين کلمه ( بي وفايي ) است .
ر