انسان، یا غیر
انسان- مکلّف- به جایی شقاوتش می رسد که اصلاً این مطالب کأنه به گوشش نخورده که
خدایی
داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم
است. قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف
بشود، مزدش را
بدهد، یک همچنین [خدایی است
].
در
انجیل برنابا- که اقرب اناجیل به صحّت است- نوشته شده که حضرت عیسی علیه السلام
برای ابلیس شفاعت
کرد: « خدایا این مدتها عبادت تو را می
کرد، تعلیمات می کرد، فلان می کرد، بیا از گناهانش بگذر »! با این که
از زمان آدم تا زمان عیسی علیه السلام چه کارها، چه فسادها کرده بود
.
این چه نوری است که حتی به این هم
ترحّم کرد [که گفت
]:
خدایا از تقصیراتش بگذر
!
[
خداوند] فرمود: « بله، من حاضرم ببخشم، بیاید بگوید: من گناه کردم، اشتباه کردم،
ببخش، همین؛ بیاید بگوید
: «
اخطأت فارحمنی »، بیاید این دو
کلمه را بگوید
. »
حضرت عیسی علیه السلام خیلی خوشحال شد که کاری در عالم انجام داد، یک
کاری که دیگر مثل ندارد. از
زمان آدم تا به حال پر از فساد
و افساد، حالا واسطه می شود و وساطتش اثر کرد، قبول شد
.
از همان راهی که داشت، شیطان را صدا زد، گفت: بیا، من برای
ت و بشارت آوردم
!
گفت: از این
حرفها زیاد است. [ حضرت عیسی (ع)] گفت: « تو خبر نداری، اگر بدانی، سعی می کنی،
حریص
می شوی کار را بفهمی
. »
گفت:« من به تو می گویم اعتنا به این حرفها نداشته باش، از
این حرفها زیاد است
».
گفت: « تو
خبر نداری[ خداوند] می خواهد تمام این مفاسد با دو کلمه خلاص شود
. »
گفت: « بگو ببینم چه بوده است
. »
گفت: « اینکه تو بیایی و در محضر
الهی بگویی
:
«
خدایا! أخطأت
فارحمنی؛ من اشتباه کردم، تو ببخش
. »
ببینید چقدر ما به خودمان ظلم می
کنیم که به سوی خدا نمی رویم، به سوی چه کسی می رویم؟ آخرش افتادن
میان چاه است، آخرش پشیمانی است؛ خوب چیزی که می دانی آخرش پشیمانی است،
حالا دیگر نرو
.
[
شیطان] گفت
: «
نه، او باید بیاید و بگوید من اشتباه کردم! تو ببخش!، چرا؟! به جهت اینکه لشکر من
از او
زیادتر است! آن ملائکه ایی که با من سجود نکردند و
تابع من شدند، آنها لشکر من هستند! شیاطین هم لشکر من
هستند، آن اجنّه ای هم که ایمان به خدا نیاوردند، لشکر من هستند، تمام
بت پرستهای بشر، لشکر من هستند
! »
این، به زیادتی لشکر در روز قیامت می خواهد مغرور شود
!
آنجا جای زیادتی و کمی نیست. هر چقدر زیاد باشد
جهنّم می
گوید: ( هل من مزید؟ سوره ق/30 ). آن وقت تو می خواهی با زیادتی لشکر کار بکنی
!
بله، لشکر تو
زیاد است؛ [اما] جهنم جایشان می شود؛ جهنم
نمی گوید: «اتاق نداریم» جهنم می گوید
:
«
هرچقدر هست بیاورید، هل من مزید؟ » یعنی اینکه بیاورید، هرچه زیادتر
بیاورید. جا داریم
!
[
حضرت عیسی
(
ع)] گفت: « برو ملعون! نتوانستم برای تو هم کاری بکنم. تو می گویی: خدا باید بیاید
من او را
ببخشم!؟
»
مقصود، حلّ این مطالب به علم و
جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور می زند. اصل مطلب،
از جهل این بدبخت است. تو ای جاهل! می گویی: « چیزی که آتش
شد دیگر ممکن نیست برای خاک خضوع
بکند؟ » آدم خاکِ به
تنهایی است؟ یا مجموع خاک و یک پاک دیگری است. تو هم که فقط آتش نیستی، مثل آتش
های جامد، روح داری، مکلفی، یک آتش مکلف هستی. [خداوند] به
تو فرمود: «اسجدوا»، سجده نکردی؛ قهراً مجموع
روح و جسم،
انسان یا جنّ یا شیطان یا ملک می شود
.
این بدبخت خیال کرد که همین بدن او با بدن این، این ظلمانی و آن نورانی
است؛ دیگر محال است نورانی برای
ظلمانی سجده و خضوع کند؛
دیگر نمی داند که این، نورانی است
.
ای جاهل! آیا نمی دانستی آن وقتی
که مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائکه، عاجز بودند و عاجز ماندند از
اسامی آنهایی را که خداوند اشاره کرد اسم های اینها را
بگویید، یا خودشان، یا سایر ملائکه، یا سایر اشیاء،
همه
عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چیزی نداریم؛ هر چیزی که به ما یاد دادی
بلد هستیم و هر
چیزی را که یاد ندادی بلد نیستیم. [خداوند
]
به آدم فرمود: « تو بگو! »، [آدم] تمام اسامی را بیان کرد
.
حالا که فهمیدی آدم بر تمام ملائکه- با آن همه عظمت ها و
اختلاف مراتب در ملائکه- تفوّق پیدا کرد و مقدم شد و
حال
که فهمیدی که آدم بر تو و همه ملائکه مقدم است، باز هم، خجالت نکشیدی، باز هم گفتی
: (
خلقتنی من نار و
خلقته من طین. سوره ص/76 ) ؟ باز هم جای
این [حرف] است؟ باز هم نفهمیدی؟
ببینید: میزان، علم و جهل است
.
خوب، اگر [تا به حال] نفهمیدی که
آدم باید [به] آنچه معلوماتش است عمل کند، از حالا توبه بکن، اقلاً حالا بپرس
: «
آیا توبه من قبول می شود یا نه؟
»
و علی هذا، ببینید چقدر ما غافلیم! چقدر ما به خودمان
ظالمیم که واضحات را زیر پا می گذاریم! مطلب همین
است،
دائر مدار این است که اگر معلومات ما زیر پا نباشد، مجهولات ما عملی نشود، کار تمام
است
.
معلومات را نباید زیر پا گذاشت، آدم پشیمان می شود، اگر به معلوماتش عمل
کرد، دیگر روشن می شود، دیگر
توقف
ندارد
.
اگر دید باز هم توقف دارد،
بداند- به طور یقین- بعضی از معلومات را زیر پا گذاشته است، کفشش ریگ دارد،
خوب دقت نکرد که این ریگ را خارج کند
:
«
من عمل
بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. » بحار الانوار، ج78،
ص189
.
(
و الذین جاهدوا فینا
لن هدینّهم سبلنا ) سوره عنکبوت/69
.
(
ومن عمل بما علم کفی ما لم یعلم ) ثواب الاعمال،ص134
.
هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی
دانم، [اگر بگوید] دروغ می گوید هر کسی [که] هست، غیر معصوم
بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهائی را که می
داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را
که نمی داند می
فهمد
.
آن چیزهایی را که می دانید،
عمل کنید؛ و آن چیزهایی را که نمی دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا
روشن شود، وقتی به آنها عمل کردی روشن می شود؛ به همان
دلیلی که اینها را برای شما روشن کرد، آنهای دیگر
را هم
روشن می کند
.
علی هذا، ببینید، برای چه توقف داریم. آنچه می دانی بکن و آنچه نمی
دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی
شد
.
خداوند بر توفیقات
همه شما بیفزاید
.
و خداوند ان
شاءالله، سلامتی مطلقه روحیّه و جسمیّه، به همه مرحمت
فرماید
.
«
والسلام علیکم و رحمة
الله و برکاته
منبع : گفتمان قرآنی