تفسير سوره قدر
قسمت دوم و پایانی
"و ما ادريك ما ليلة القدر"
اين جمله كنايه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اينكه ممكن بود در نوبت دوم ضمير ليلة القدر را بياورد، خود آن را تكرار كرد.واضحتر بگويم، با اينكه مىتوانستبفرمايد: "و ما ادريك ما هى، هى خير من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود كلمه را آورد و فرمود: "و ما ادريك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر".
"ليلة القدر خير من الف شهر"
اين جمله به طور اجمال آنچه را كه در جمله"و ما ادريك ما ليلة القدر"بدان اشاره شده بود، يعنى عظمت آن شب را بيان مىكند، و مىفرمايد: بدين جهت گفتيم آن شب مقامى ارجمند دارد كه از هزار شب بهتر است.
و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى كه مفسرين تفسير كردهاند بهتر بودنش از حيث فضيلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همين معنا است، چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به سوى خدا نزديك، و به وسيله عبادت زنده كند، و زندهدارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممكن است همين معنا را از آيه سوره دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا شب قدر را پر بركتخوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى ليلة مباركة" (14) .البته در اين ميان معناى ديگرى نيز هست، كه ان شاء الله در بحث روايتى آينده خواهد آمد.
"تنزل الملئكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر"
كلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است كه از عالم امر است و خداى تعالى در بارهاش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چيز به معناى رخصت دادن در آن است، و يا به عبارت ديگر اعلام اين معنا است كه مانعى از اين كار نيست.
و كلمه"من"در جمله"من كل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرين به معناى باء است.
بعضى (17) ديگر گفتهاند: به معناى خودش است، يعنى ابتداى غايت، ولى سببيت را هم مىرساند، و آيه را چنين معنا مىدهد: "ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مىشوند".
بعضى (18) ديگر گفتهاند: باء براى تعليل به غايت است، و معنايش اين است"ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، براى خاطر اينكه هر امرى را تدبير كنند".
ليكن حق مطلب اين است كه: مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد كه آيه"انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون" (19) تفسيرش كرده، حرف"من"براى ابتدا خواهد بود، و در عين حال سببيت را هم مىرساند، و به آيه چنين معنا مىدهد: "ملائكه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، در حالى كه نزولشان را ابتدا مىكنند و هر امر الهى را صادر مىنمايند".
و اگر منظور از امر مذكور هر امر كونى و حادثهاى باشد كه بايد واقع گردد، در اين صورت حرف"من" به معناى لام تعليل خواهد بود، و آيه را چنين معنا مىدهد: ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند براى خاطر تدبير امرى از امور عالم.
"سلام هى حتى مطلع الفجر"
در مفردات گفته: كلمه"سلام"و"سلامت"به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است (20) .
پس جمله"سلام هى"اشاره استبه اينكه عنايت الهى تعلق گرفته استبه اينكه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود كه به سوى او روى مىآورند، و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به اين معنا كه عذابى جديد نفرستد.و لازمه اين معنا آن است كه طبعا در آن شب كيد شيطانها هم مؤثر واقع نشود، همچنان كه در بعضى از روايات هم به اين معنا اشاره رفته است.
ولى بعضى (21) از مفسرين گفتهاند: مراد از كلمه"سلام"اين است كه: در آن شب ملائكه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند سلام مىدهند.برگشت اين معنا هم به همان معناى اول است و اين دو آيه يعنى آيه"تنزل الملئكة و الروح"تا آخر سوره در معناى تفسيرى استبراى آيه قبلى كه مىفرمود"ليلة القدر خير من الف شهر".
بحث روايتى
در تفسير برهان از شيخ طوسى از ابوذر روايت آورده كه گفت: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشتم يا رسول الله آيا شب قدر شبى است كه در عهد انبياء بوده و امر بر آنان نازل مىشده و چون از دنيا مىرفتند نزول امر در آن شب تعطيل مىشده است؟فرمود: نه بلكه شب قدر تا قيامت هست (22) .
مؤلف: در اين معنا روايات زيادى از طرق اهل سنت نيز آمده (23) .
و در مجمع البيان است كه از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده كه گفت: از امام صادق(علیه السلام)از شب قدر پرسيدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بيست و يكم و بيست و سوم جستجويش كن (24) .
مؤلف: در معناى اين روايات رواياتى ديگر نيز هست، و در بعضى از اخبار ترديد بين دو شب شده، يكى بيست و يكم و ديگرى بيست و سوم، مانند روايتى كه عياشى از عبد الواحد از امام باقر(علیه السلام)روايت كرده (25) . و از رواياتى ديگر استفاده مىشود كه شب قدر خصوص بيست و سوم است، و اگر معينش نكردهاند به منظور تعظيم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نكنند (26) .
و نيز در تفسير عياشى در روايت عبد الله بن بكير از زراره از يكى از دو امام باقر و صادق(علیه السلام)آمده كه فرمود: شب بيست و سوم همان شب جهنى است، و حديث جهنى اين است كه گفت: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشتم: منزل من از مدينه دور است، دستورم بده در شب معينى داخل مدينه شوم فرمود: شب بيست و سوم داخل شو (27) .
مؤلف: حديث جهنى كه نامش عبد الله بن انيس انصارى بود، از طرق اهل سنت نيز روايتشده، و سيوطى آن را در الدر المنثور از مالك و بيهقى نقل كرده (28) .
و در كافى به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمود: تقدير در نوزدهم و ابرام در شب بيست و يكم و امضا در شب بيست و سوم است (29) .
مؤلف:
در اين معنا هم روايات ديگرى هست (30) .
پس معلوم شد آنچه همه روايات مختلفى كه از ائمه اهل بيت(علیهم السلام) وارد شده در آن اتفاق دارند اين است كه: شب قدر تا روز قيامتباقى است، و همهساله تكرار مىشود، و نيز ليلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نيز يكى از سه شب نوزده و بيست و يك و بيست و سه است.
و اما از طرق اهل سنت روايات به طور عجيبى اختلاف دارند كه به هيچ وجه نمىشود بين آنها را جمع كرد، ولى معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم است، و در آن شب بوده كه قرآن نازل شده.از خوانندگان محترم هر كه بخواهد آن روايات را ببيند بايد به تفسير الدر المنثور و ساير جوامع حديث مراجعه كند.
و در الدر المنثور است كه خطيب از ابن مسيب روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: در خواب به من نشان دادند كه بنى اميه بر منبرم بالا مىروند، و اين معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در اين مناسبتسوره"انا انزلناه فى ليلة القدر"را نازل كرد (31) .
مؤلف:
نظير اين روايت را خطيب هم در تاريخ خود از ابن عباس آورده.و ترمذى و ابن جرير، طبرانى، ابن مردويه و بيهقى هم روايتى در معناى آن از حسن بن على نقل كردهاند (32) .و در اين ميان روايات بسيارى در اين معنا از طرق شيعه از ائمه اهل بيت(علیه السلام) نقل شده، و در آنها آمده كه خداى تعالى ليلة القدر را كه بهتر از هزار ماه سلطنتبنى اميه استبه عنوان تسليت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عطا فرمود (33) .
و در كافى به سند خود از ابن ابى عمير از عدهاى راويان از امام صادق(علیه السلام) روايت آورده كه گفت: بعضى از اصحاب ما اماميه كه به نظرم مىآيد سعيد بن سمان بود از آن جناب پرسيد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اينكه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش يك شب قدر است)، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد (34) .
و در همان كتاب به سند خود از فضيل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روايت كرده كه از امام باقر(علیه السلام)از معناى آيه"انا انزلناه فى ليلة مباركة"سؤال كرد، فرمود بله شب قدر كه همهساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجديد مىشود شبى است كه قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است كه خداى تعالى در بارهاش فرموده: "فيها يفرق كل امر حكيم".
آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثهاى كه بايد در طول آن سال واقع گردد تقدير مىشود، چه خير و چه شر، چه طاعت و چه معصيت، و چه فرزندى كه قرار است متولد شود، و يا اجلى كه بنا است فرا رسد، و يا رزقى كه قرار است(تنگ و يا وسيع)برسد، پس آنچه در اين شب مقدر شود، و قضايش رانده شود قضايى استحتمى، ولى در عين حال مشيتخداى تعالى در آنها محفوظ است(و خدا با حتمى كردن مقدرات، العياذ بالله به دستخود دستبند نمىزند).
حمران مىگويد: پرسيدم منظور خداى تعالى از اينكه فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چيست؟ فرمود عمل صالح از نماز و زكات و انواع خيرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خير مؤمنين را مضاعف نمى كرد، مؤمنين بجايى نمى رسيدند، ولى خدا پاداش حسنات ايشان را مضاعف مىكند (35) .
مؤلف:
منظور امام از اينكه فرمود: "ولى در عين حال مشيتخداى تعالى در آنها محفوظ است"، اين است كه قدرت خداى تعالى هميشه مطلق است، او هر زمان هر كارى را بخواهد مىكند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى كرده باشد، و خلاصه حتمى كردن يك مقدر قدرت مطلقه او را مقيد نمىكند، او مىتواند قضاى حتمى خود را هم نقض نمايد هر چند كه هيچ وقت چنين كارى را نمىكند.
و در مجمع است كه از ابن عباس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)روايت شده كه فرمودند: وقتى شب قدر مىشود ملائكهاى كه ساكن در سدرة المنتهى هستند و جبرئيل يكى از ايشان است نازل مىشوند، در حالى كه جبرئيل به اتفاق ساير سكان نامبرده پرچمهايى را به همراه دارند، يك پرچم بالاى قبر من، و يكى بر بالاى بيت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سينا نصب مىكنند، و هيچ مؤمن و مؤمنهاى در اين نقاط نمىماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مىكند، مگر كسى كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن گوشتخوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد (36) .
و در تفسير برهان از سعد بن عبد الله روايت كرده كه به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: با امام صادق(علیه السلام)بودم كه سخن از پارهاى خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مىشود امام مستوجب روح بيشترى مىگردد.عرضه داشتم فدايتشوم مگر روح همان جبرئيل نيست؟فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است، و جبرئيل از سنخ ملائكه است، و روح از آن سنخ نيست، مگر نمىبينى خداى تعالى فرموده: "تنزل الملئكة و الروح"پس معلوم مىشود روح غير از ملائكه است (37) .
مؤلف:
روايات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسيار زياد است، (كه ما در اينجا مختصرى از آن را آورديم)، و در بعضى از آن روايات علامتهايى براى شب قدر ذكر شده، از قبيل اين كه: صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مىكند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و ليكن چون اين علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنين است، لذا از ذكر آن روايات خوددارى نموديم.
پىنوشت ها:
14- ما آن را در شب مباركى نازل كرديم.سوره دخان، آيه 3.
15- بگو روح از امر پروردگار من است.سوره اسراء، آيه 85.
16 و 17 و 18- روح المعانى، ج 30، ص 196.
19- فرمان نافذ خدا(در عالم)چنين است كه وقتى اراده خلقت چيزى را بكند به محض اينكه بگويد باش، موجود مىشود.سوره يس، آيه 82.
20- مفردات راغب، ماده"سلم".
21- روح المعانى، ج 30، ص 197.
22- تفسير البرهان، ج 4، ص 488، ح 26.
23- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
24 و 25 و 26 و 27- مجمع البيان، ج 10، ص 519.
28- الدر المنثور، ج 6، ص 373.
29- فروع كافى، ج 4، ص 159، ح 9.
30- نور الثقلين، ج 5، ص 627.
31- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
32- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
33- نور الثقلين، ج 5، ص 621 - 623.
34- فروع كافى، ج 4، ص 157، ح 4.
35- فروع كافى، ج 4، ص 157، ح 6.
36- مجمع البيان، ج 10، ص 520.
37- تفسير برهان، ج 4، ص 481، ح 1.