0

محبت

 
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

محبت

 

عوامل ده گانه برای محبت پروردکار

 

ابن القیم جوزی

 

عامل اول:

 

خواندن قرآن توام با تدبر و فهم معانی وخواسته های آن همانگونه که انسان کتابی را حفظ وتشریح میکند تا مراد و مقصود آن را دریابد.

 

عامل دوم:

 

تقرب به خدا با تمسک به نوافل (نماز های مستحب ) بعد از انجام فرائض زیرا انجام نوافل بنده را به درجهی محبوب می رساند (بنده نزد پروردگار محبوب میشود).

 

عامل سوم:

 

دوام و استمرار در ذکر پروردگار در تمام احوال زیرا سهم بنده از محبت خدا به اندازه ی سهم او از ذکر خداست.

 

عامل چهارم:

 

ترجیح آنچه که خدا دوست دارد بر آنچه تو دوست داری به هنگام غلبه ی هوا و هوس صعود در مسیر آنچه او که او دوست دارد هر چند بسیار سخت ودشوار باشد.

 

عامل پنجم:

 

آگاه کردن قلب از اسماء و صفات پروردگار زیرا هرکس خدا را با اسماء وصفات و افعالش بشناسد بطور قطع او را دوست خواهد داشت.

 

عامل ششم:

 

ملاحظه خوبی واحسان پروردگار و عنایت ها ونعمتهای ظاهری و باطنی او زیرا این راهی است به سوی محبت پروردگار.

 

عامل هفتم:

 

عاملی شگفت تر انکسار قلب در پیشگاه خداوند متعال به معنای واقعی کلمهکه مفهوم آن در قالب عبارات وکلمات نمی گنجد.

 

عامل هشتم:

 

خلوت با پروردگار به هنگام نزول الهی (در احادیث صحیح وارد است که الله (ج) در یک سوم آخر شب به آسمان دنیا نزول میکند سپس می فرماید : چه کسی مرا می خواند تا او را هجابت کنم چکسی از من مسئلت میکند تا به او بدهم چکسی از من بخشایش مطلبد تا او را ببخشم.)

 

عامل نهم :

 

همنشینی با محبان صادق خدا بهره بری از سخنانشان .

 

عامل دهم:

 

پرهیز از هر وسیله ای که میان قلب وخدای عزوجل جدایی افکند

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  1:49 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

نقد مسیحیت

 

نقدهایی بر دین مسیحیت

 

تعارض آموزه های انجیل

درمیان مطالبی که انجیل ها بیان می کنند، تناقض های فراوانی وجود دارد. سه انجیل همنوا (انجیل متی، انجیل مرقس و انجیل لوقا) تنها پنجاه و دو درصد مطالب آنها با هم منطبق است. و انجیل یوحنا به طور کلی با آن سه تا متفاوت و تنها هشت درصد مطالبش با آنها مطابقت دارد. مسیحیت در ابتدا وجود تناقض در کتاب مقدس خود را نمی پذیرفت. اولین بار در قرن هجدهم میلادی بود که آنها حاضر به اعتراف درباره وجود تناقض در کتاب خود شدند. بیان دیدگاه های معارض از سوی انجیل ها، سبب شده که صاحب نظران درباره اعتبار آنها به عنوان یک سند تاریخی معتبر به دیده شک و تردید بنگرند.

 

دوگانگی نظام عقیدتی

هر دینی دارای یک نظام عقیدتی است. این نظام عقیدتی، باید با آموزه های کتاب مقدس آن دین هماهنـگ باشد. مسیحیت فاقد یک نظام الهیات هماهنگ با مجموعه کتابهای مقدس است. در اینجا ما شاهد دو نظام عقیدتی هستیم که هر یک با بخشی از کتاب مقدس مطابقت دارد.

 

بقیه اش در ادامه مطلب....

 

 

 

الف) نظام الهیاتی که براساس الوهیت مسیح است. مؤسس این نظام، پولس است. رساله های پولس، انجیل یوحنا و رساله های او اساس آن را تشکیل می دهند. ودرازل کلمه بود، کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود… پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید.

ب)نظام الهیاتی که بر اساس بندگی مسیح است. مؤسس آن حواریون عیسی و در رأس آنها پطری می باشد، این گروه پس از سال 70 میلادی اهمیت خود را از دست دادند. سه انجیل همنوا، کتاب اعمال رسولان، رساله های یعقوب، پطری، یهودا و مکاشفه یوحنا اساس این نظام را تشکیل می دهند.

 

نقد الهیات الوهیتی

الهیات الوهیتی با آموزه های اصیل مسیح، مخالف است. این پولس حواری بود که چنین بدعتی را در دین مسیح ایجاد نمود. وی آنچنان تغییر و تحولی در مسیحیت ایجاد نمود که به عنوان مؤسس دوم این دین شناخته شده است. قائل شدن مقام الوهیت برای عیسی، با عقل نیز ناسازگار است. عقل آدمی نمی تواند بپذیرد که وجود نامحدودی، در جسم موجود محدودی حلول کند. اعتقاد به الوهیت، با آموزه های تمام ادیان مخالف است. تمام ادیان الهی بر بندگی و رسالت پیامبران از ناحیه خداوند،تأکید داشته اند.

 

تثلیث (اقانیم سه گانه)

براساس اعتقادنامه شورای کلیسا که در سال 325 م، در شهر نیقیه (در کنار تنگه بسفر) منعقد گردید، مسیحیان باید به سه اقنوم، اب، ابن و روح القدس معتقد باشند. «نظریه تثلیث حاکی از وجود یک خداوند در سه شخص می باشد».

 

نقد تثلیث

عقیده تثلیث، از ناحیه پولس وارد مسیحیت شده است، و بعدها شورای کلیسا آن را رسمیت بخشید. چنین عقیده ای نه تنها با آموزه های اصیل مسیحیت، بلکه با مبانی تمام ادیان آسمانی که اولین اصل مسلم خود را دعوت به توحید دانسته اند، کاملا در تضاد است. خردستیزی تثلیث کاملا آشکار است. زیرا یک چیز محال است در عین حال که یکی است، سه چیز باشد.

 

اشرافیت کلیسا

پس از رسمیت یافتن مسیحیت در سال 383 م. 7 کلیسای روم به عنوان کلیسایی که پایه گذار آن پطری حواری و معلم آن پولس بوده است؛ از اهمیت خاصی برخوردارند،به طوری که تشکیلات کلیسا، شباهت تامی به تشکیلات دولتی پیدا نمود. و از آن پس بود که کلیسا، سازمان، فلسفه و نظام حقوقی روم را به خدمت خود گرفت. و قرون وسطی شاهد ابعاد گسترده ای از فساد کلیسا در زمینه های مختلف بود.

 

نقد اشرافیت کلیسا

کلیسا بایستی به عنوان یک نهاد دینی، در خدمت بیان و تفسیر احکام الهی و سنگر محکمی در برابر انحرافات دینی و اخلاقی باشد. اشرافیت کلیسا، باعث دور شدن کلیسا از اهداف اولیه دین مسیح شده است. همین امر باعث شد که برخی راه نجات دین خود را در ترک جامعه و خزیدن به گوشه عزلت یافتند. و یکی از عوامل مهم ظهور پروتستان، همین استبداد کلیسا بود. تا آنجا که مارتین لوتر گفت: «مقصود از کلیسای حقیقی، هیچ گونه تشکیلات خاصی نیست، بلکه آن همان اتصال بین مؤمنان، تحت ریاست و رهبری عیسی است، و تنها قوه حاکم که میان عیسویان حاکم مطلق است همانا کتاب مقدس می باشد».

 

رهبانیت مسیحی

پس از رسمیت یافتن دین مسیح از ناحیه امپراطور وقت روم، کنستانتین در سال 383 م. براساس دستورات پولس، که مؤمنان عیسوی شایسته را کسانی می دانست که بدون همسر زندگی کنند، رهبانیت مسیحی بوجود آمد. نخستین کسی که روش رهبانیت را بنیاد نهاد، قدیس آنتونیوس از اهل مصر بود. راهبان در دیرها و صومعه هایی که غالبا در خارج از شهر قرار داشت به مراقبت و تفکر و ریاضت می پرداختند.

 

نقد رهبانیت مسیحی

رهبانیتی که درمسیحیت شکل گرفت، نتیجه دنیاگرایی کلیسا و مسیحیانی بود که پس از رسمیت یافتن دین مسیح اسما مسیحی بودند. این نهضت تحت تأثیر تعالیم گنوسیها و متکلمان اسکندری شکل گرفت که دنیای مادی را پلید و جسم و جسمانیات را ناپاک می دانستند. در حالی که براساس تعالیم کتب آسمانی دنیای مادی مزرعه فعالیت انسان برای برخورداری از سعادت جاودانه است. و پلیدی در صورتی بوجود می آید که زندگی مادی در خدمت اجرای مقاصد شیطانی واقع شود. مطلب دیگر اینکه دین برای هدایت و مدیریت غرایز طبیعی انسان آمده است نه سرکوب آن. میل به زندگی اجتماعی یک نیاز طبیعی در وجود بشر است. و غالب تجردها چون به شکل انفرادی انجام می شود، ممکن است منجر به دیوانگی شود. و از آنجا که امور غیرطبیعی دوامی ندارند، در هر دوره ای زندگی رهبانی شکل متمایزی یافته است. تا آنجا که چنین تفکری در میان گروه هایی که پس از نهضت پروتستان بوجود آمده، چندان رایج نیست.

 

مسیحیت و عیسای مصلوب

مسیحیت معتقد است به صلیب کشیده شدن عیسی، تاوان گناه همه بشریت است. گناهی که نسل اندر نسل از آدم به فرزندانش منتقل شده است. این بود که پولس رسول نوشت: «و چنانکه در آدم همه می میرند، در مسیح همه زنده خواهند شد». در بررسی نظریه فوق باید بدانیم که چنین اعتقادی را پولس رسول وارد مسیحیت کرده است. و در میان مسیحیت اولیه چنین عقیده ای وجود نداشته است. اینکه انسان دارای گناه ذاتی باشد با روح تعالیم ادیان آسمانی ناسازگار است. انبیاء الهی از گناه معصوم بوده و نسل بشر دارای زمینه پذیرش راه حق است. از عدالت خداوند دور است که گناه کسی را به حساب کس دیگری بگذارد. یا فردی را در مقابل گناه دیگری فدیه بگیرد انسان مصلوب شدن عیسی را به خاطر اشتباهی بود که در شناسایی مسیح واقعی رخ داد و عیسی به آسمان برده شد(قرآن، سوره نساء، آیه 157 و 158).منابع:

                                               

 

                1- تاریخ کلیسای قدیم، و . م . میلر، ترجمه علی نخستین، ص 66، ص 251

 

 

                2- درباره مفهوم انجیلها، کری ولف، ترجمه محمد قاضی، ص 17، ص 25 ، ص 38

 

 

                3- مسیحیت و بدعتها، جوان اُ. گریدی، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، ص 43، ص 111، ص 133

 

 

                4- تاریخ جامع ادیان، جان . بی . ناس، علی اصغر حکمت، ص 614 ـ 613، ص 637- 640 ، ص 665- 670

 

 

                5- جهان مذهبی، گروه نویسندگان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، ص 706، ص 755

 

 

                6- ادیان زنده جهان، رابرت ا. هیوم، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، ص 36

 

 

               

7- تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 6، (اصلاح دین) ص 30 ـ 20

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  1:52 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

ازدواج

احادیث پربار در باب بهترین ازدواج ها

 

رسول خدا (ص) :
1. وقتی کسی که خلق و دین وی مایه رضایت است به خواستگاری می آید , به او زن دهید و اگر چنین نکنید فتنه و فساد در زمین فراوان خواهد شد. (نهج الفصاحه ، ح 130)

2. بهترین ازدواج ها آنست که آسان انجام گیرد. (نهج الفصاحه ، ح 1507)

3. وقتی خداوند خواستگاری زنی را به دل کسی انداخته باشد , مانعی نیست که او را بنگرد. (نهج الفصاحه ، ح 185)

4. وقتی اشخاص همشأن برای خواستگاری پیش شما آمدند ؛ دختران خود را شوهر دهید و در کار آنها منتظر حوادث نباشید.

(نهج الفصاحه ، ح 193)

5. اگر کسی زنی را خواستگاری کرد و موی خود را رنگ می بندد باید به او خبر دهد که موی خود رنگ می بندد. (نهج الفصاحه ، ح 2.202)

6. عقد نکاح را محکم کنید و آن را علنی سازید. (نهج الفصاحه ، ح 313)

7. بوسیله زناشویی روزی بجویید (نهج الفصاحه ، ح 481)

8. زناشویی (ازدواج) کنید که من از فزونی شما تفاخر می کنم. (نهج الفصاحه ، ح 568)

9. ازدواج کنید تا عده شما بسیار شود ,زیرا من در روز رستاخیز به فزونی شما بر امتهای دیگر افتخار می کنم. (نهج الفصاحه ، ح 1179)

10. زن برای دین و مال و جمالش گیرند , زن دین دار بجویید . (نهج الفصاحه ، ح 822)

11. خداوند مردانیرا که مکرر زن بگیرند و زنانی را که مکرر شوهر کنند دوست ندارد. (نهج الفصاحه ، ح 714) (مذموم بودن تکرار ازدواج )

12. سه چیز است که جدی آن جدی است و شوخی آن نیز جدی است , نکاح , طلاق , رجوع (نهج الفصاحه ، ح 1254)

13. سه چیز است که شوخی در آن روا نیست , طلاق , نکاح , آزاد کردن بنده (نهج الفصاحه ، ح 1263)

14. زنانی که بی حضور شاهد شوهر می کنند ؛ زناکارند (نهج الفصاحه ، ح 1112)

15. هر که زن گیرد به این منظور که از محرمات برکنار ماند ؛ بر خدا لازم است که او را یاری کند. (نهج الفصاحه ، ح 1396)

16. زن مهربان و بچه آور بگیرید که من به فزونی شما بر سایر پیغمبران افتخار می کنم. (نهج الفصاحه ، ح 1144)

17. زن بگیرید که من به کثرت شما بر سایر ملل افتخار می کنم و مانند مسیحیان راه رهبانیت پیش نگیرید. (نهج الفصاحه ، ح 1145)

18. زیبای عقیم را بگیرید و با سیاه بچه آور ازدواج کنید که من روز رستاخیز به فزونی شما بر سایر امت های دیگر تفاخر می کنم.

(نهج الفصاحه ، ح 1570)

19. با زن پیر و نازا ازدواج نکنید که از فزونی شما بر امت های دیگر تفاخر می کنم. (نهج الفصاحه ، ح 2454)

20. زن بگیرید و طلاق مدهید زیرا خداوند مردانی را که مکرر زن بگیرند و زنانی را که مکرر شوهر کنند ؛ دوست ندارد. (نهج الفصاحه ، ح 1146)

21. زن بگیرید و طلاق مدهید زیرا عرش از وقوع طلاق می لرزد. (نهج الفصاحه ، ح 1147)

22. خدا چیزی را حلال نکرده که نزد وی از طلاق دشمن تر باشد. (نهج الفصاحه ، ح 2609)

23. برای نطفه های خود جای مناسب انتخاب کنید , زیرا زنان نظیر برادران و خواهران خود فرزند می آورند. (نهج الفصاحه ، ح 1132)

24.به اشخاص همشان زن بدهید و از اشخاص همشان زن بگیرید و محل نطفه های خود (زنان خود) را به دقت انتخاب کنید.

(نهج الفصاحه ، ح 1705)

25. زنرا برای چهار چیز گیرند : مال ؛ شرف , جمال و دین ؛ و تو زن دین دار بجوی (نهج الفصاحه ، ح 1183)

26. برای نطفه های خود جای مناسب انتخاب کنید و از سیاهان بپرهیزید که سیاهی رنگ زشتی است. (نهج الفصاحه ، ح 1133)

27. زن بگیرید که زنان توانگری می آورند. (نهج الفصاحه ، ح 1143)

28. از جمله بهترین وساطت ، وساطت در میان دو کس در کار زناشویی است. (نهج الفصاحه ، ح 3073)

 29. دو رکعت نماز کسی که زن دارد ، بهتر از هشتاد و دو رکعت نماز عَزَب (مجرد) است. (نهج الفصاحه ، ح 1670)

30. دو رکعت نماز شخص زن دار بهتر از هفتاد رکعت نماز عزبست. (نهج الفصاحه ، ح 1671)

31. هر که زن بگیرد یک نیمه ایمان خویش را کامل کرده ، از خدا درباره نیم دیگر بترسد. (نهج الفصاحه ، ح 2936)

32. هر که را خدا زنی (همسر برای عصر امروز) پارسا داده ، وی را بر نصف دین خویش یاری کرده و باید درباره نصف دیگر آن از خدا بترسد.

(نهج الفصاحه ، ح 3016)

33. هر جوانی در آغاز جوانی زن بگیرد ، شسطان وی بانگ برآورد ، وای بر او ، دین خود را از دستبرد من محفوظ داشت. (به شرط رعایت آداب همسرداری) (نهج الفصاحه ، ح 1034)

34. سه کار است که هر کس به اعتماد خدا و به انتظار ثواب کند ، بر خدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد : هر کس در آزاد ساختن خود به اعتماد خدا و به امید ثواب بکوشد بر خدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد و هر که به اعتماد خدا و به امید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد و هر که با اعتماد به خدا و به امید ثواب زمین بایری را آباد کند بر خدا لازم است که ویرا یاری کند و به او برکت دهد. (نهج الفصاحه ، ح 1272)

35. سه کسند که یاری آنها بر خدا لازم است : آن که در راه خدا جهاد کند و بنده ای که برای آزادی خود قرارداد بسته و می خواهد قیمت آن را بپردازد و کسی که به منظور عفت زن بگیرد (ازدواج کند) (نهج الفصاحه ، ح 1219)

36. بهترین مهر ها آن است که سبک تر باشد. (نهج الفصاحه ، ح 1489)

37. نشانه میمنت زن این است که خواستگاریش آسان و مهرش سبک باشد. (نهج الفصاحه ، ح 929)

38. بهترین زنان امت من کسانی هستند که رویشان نکوتر و مهرشان کمتر باشد. (نهج الفصاحه ، ح 1533)

39. بهترین زنان آن است که مهرش سبک تر باشد. (نهج الفصاحه ، ح 1536)

40. زن به اظهار نظر در کار خویش بر ولی ّ خویش مقدم است و دوشیزه نیز پدرش باید درباره کارش از او اجازه بگیرد و اجازه او سکوت است. (نهج الفصاحه ، ح 1297)

41. هر که زنی گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد ، هنگام مرگ چون زناکاران بمیرد و هر کس چیزی از مردی بخرد و در خاطر داشته باشد که قیمت آن را نپردازد هنگام مرگ چون خائنان بمیرد و خائن در آتش است. (نهج الفصاحه ، ح 1031)

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  1:54 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

دوست دختر

چرا در اسلام داشتن دوست دختر حرام است؟


در اسلام باید رابطه بین پسر و دختر در چارچوب شرع باشد، اسلام نمی گوید که پسر نباید به دختر علاقه پیدا کند و یا با او ارتباط برقرار نماید، چرا که این غریزه (علاقه به جنس مخالف) هم همچون غرایز دیگر مثل گرسنگی و غیره آفریده ی خداست و خدا هم چیزی را بدون حکمت نمی آفریند و لذا باید ارضاء گردد تا عوارضی همچون عدم تعادل روحی و یا اضطراب و عدم آرامش روحی، دامنگیر انسان نشود.و از طرف دیگر بی بند و باری و ارضای غیر معقولانه این غریزه هم مفاسدی را بدنبال دارد که سعادت او را در دنیا و آخرت، خدشه دار می کند.

اسلام نه رهبانیت را می پسندد که بدنبال سرکوبی غریزه جنسی است و نه حیوانیت را که در ارضای غریزه جنسی خود، حد و مرزی و چارچوبی را نمی شناسد

ولذا هم ازدواج را تشویق نموده است و هم فرموده است هر نوع ارتباط جنسی باید در چارچوب ازدواج دائم یا موقت، باشد.و البته لازم است که ذکر گردد، ممکن است در جامعه یا عصری در اثر تعلیمات غلط، فطرت در نطفه خفه گردد و ندای او به گوش جان انسانها نرسد، و اینجاست که مفاسد روابط نامشروع باید برای مردم تبیین گردد که ما در ذیل به مواردی اشاره می کنیم:
در این شیوه زندگی گرچه غریزه جنسی تا حدودی ارضا شده است. منتهی چون انسان موجودی است که هیچگاه سیر نمی گردد و همیشه بدنبال لذت جدیدتر و بیشتر است و این هم بخاطر تنوع طلبی اوست، اگر پایبند به اصل و قانونی نباشد که او را محدود کند، همیشه بدنبال لذت جدیدتری است و این موجب می شود که تمام وقت و امکانات انسان، صرف همینگونه کارها شود و در نتیجه استعدادهای دیگرش شکوفا نگردد مثلا انسان اگر بخواهد در زمینه علمی به جایی برسد، نباید ذهن خود را مشغول اینگونه کارها کند . داشتن دوست دختر باعث می گردد تا بنیان و نظام خانواده سست گردد و شوهر به زنش بی رغبت گردد و این مفسده ای است غیر قابل جبران چون نیاز انسانها، تنها در مسائل جنسی خلاصه نمی گردد، انسان علاوه بر نیاز جنسی، نیاز به همدمی دارد که با او از مشکلاتش بگوید و در کنارش آرامش پیدا کند و این آرامش در جایی غیر از کانون خانواده، دست یافتنی نیست.
داشتن دوست دختر خود عاملی است برای کم رنگ شدن محبت شوهر به زن و در نتیجه طلاق و ارضا نشدن نیازهای دیگر انسان. در کانون خانواده است که فرزندان مهر پدر و مادر را تجربه می کنند و در پرتو این محبتهاست که استعداد فرزندان شکوفا می گردد.آمار نشان می دهد که درصد زیادی از بزهکاران از کانون گرم خانواده بی بهره بوده اند پس می توان نتیجه گرفت که در اثر روابط نامشروع سلامت روحی زن و شوهر و کودکان به خطر می افتد.از هم گسیخته شدن نسل انسانها و انتشار بیماریهای گوناگون تناسلی همچون ایدز و... هم از مفاسدی است که بر داشتن دوست دختر مترتب است و مفاسد دیگر که بیان همه آنها مجال دیگری را می طلبد .

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  1:56 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

«مشروعیت سب و لعن از دیدگاه اهل سنت

مدارک توهین‌ها و ناسزاگوئی عائشه نسبت به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله را در دو بخش نقل خواهیم کرد :
صحابه‌ای که عائشه به آن‌ها ناسزا گفته است:
صحابه‌ای که عائشه آن‌ها را لعن کرده است:
صحابه‌ای عائشه به آنان دشنام داده است :
سکوت عائشه در برابر دشنام به امیرمومنان علی علیه السلام :
عن عَطَاءِ بن یَسَارٍ قال جاء رَجُلٌ فَوَقَعَ فی علی وفی عَمَّارٍ رضی الله عنهما عِنْدَ عَائِشَهَ فقالت أَمَّا علی فَلَسْتُ قَائِلَهً لک فیه شَیْئاً واما عَمَّارٌ فإنی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول لاَ یُخَیَّرُ بین أَمْرَیْنِ الا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا
مسند أحمد بن حنبل  ج
۶   ص ۱۱۳ ش ۲۴۸۶۴
از عطاء بن یسار روایت شده است که شخصی آمد و در نزد عائشه به علی × و عمار دشنام داد ؛  پس عائشه گفت : اما در مورد علی چیزی به تو نمی‌گویم ؛ اما در مورد عمار از رسول خدا ’ شنیدم که می‌فرمود : وی اگر در بین دو کار مخیّر شود بهترین آنها را انتخاب می کند
دشنام او به زینب بنت جحش (همسر رسول‌خدا ص) و اهل بیت علیهم السلام‌:
گذشت که در صحیح بخاری و مسلم و سایر صحاح سته ، روایتی عجیب آمده است که می‌گوید ‌ زنان رسول خدا ’ به خاطر محبت بی اندازه آن حضرت نسبت به عائشه ، حسادت بسیار پیدا کرده و فاطمه زهرا ÷ را به نزد رسول خدا ’ فرستادند تا آن‌ حضرت با پدر خویش سخن گفته و از حضرت بخواهند کمی عدالت داشته باشند !
رسول خدا ’ با فاطمه زهرا ÷ سخن گفته و آن حضرت را نیز قانع می‌کنند ؛ این کار بر سایر زنان حضرت گران آمده ، زینب دختر جحش که از همسران آن حضرت است ، به نزد حضرت ’ آمده و به عائشه در جلوی حضرت دشنام می‌دهد ؛ در این هنگام رسول خدا ’ به عائشه دستور می‌دهند که ای عائشه تو نیز به او دشنام بده !
وقتی که عائشه در دشنام دادن بر زینب بنت جحش پیروز می‌شود ، رسول خدا ’ خندان می‌گویند : او دختر ابوبکر است !
... فَأَرْسَلْنَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنْشُدْنَکَ اللَّهَ الْعَدْلَ فی بِنْتِ بن أبی قُحَافَهَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَهَ وَهِیَ قَاعِدَهٌ فَسَبَّتْهَا حتى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَیَنْظُرُ إلى عَائِشَهَ هل تَکَلَّمُ قال فَتَکَلَّمَتْ عَائِشَهُ تَرُدُّ على زَیْنَبَ حتى أَسْکَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبی صلى الله علیه وسلم إلى عَائِشَهَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبی بَکْرٍ
صحیح البخاری  ج
۲   ص ۹۱۱ ش ۲۴۴۲ کتاب الهبه بَاب من أَهْدَى إلى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ
او (زینب بنت جحش) به نزد پیامبر ’ آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو می‌خواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد ! و کار را به جایی رساند که پیامبر ’ به عائشه نگاه کرده و فرمودند : آیا پاسخ می‌دهی ؟
عائشه شروع به پاسخ کرده آنقدر به زینب جواب داد تا او را مجبور به سکوت کرد !
پیامبر ’ به عائشه نگاه کرده و فرمودند : او دختر ابوبکر است !!!
همین روایت را مسلم با کمی اختلاف در مضمون ذکر کرده است :
... قالت عَائِشَهُ فَأَرْسَلَ أَزْوَاجُ النبی صلى الله علیه وسلم زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ زَوْجَ النبی صلى الله علیه وسلم ... فقالت یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فی ابْنَهِ أبی قُحَافَهَ قالت ثُمَّ وَقَعَتْ بِی فَاسْتَطَالَتْ على وأنا أَرْقُبُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَأَرْقُبُ طَرْفَهُ هل یَأْذَنُ لی فیها قالت فلم تَبْرَحْ زَیْنَبُ حتى عَرَفْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَا یَکْرَهُ أَنْ أَنْتَصِرَ قالت فلما وَقَعْتُ بها لم أَنْشَبْهَا حین أَنْحَیْتُ علیها قالت فقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَتَبَسَّمَ إِنَّهَا ابْنَهُ أبی بَکْرٍ
صحیح مسلم  ج
۴   ص ۱۸۹۱ ش ۲۴۴۲ کتاب فضائل الصحابه باب فی فضل عائشه
... زنان پیامبر زینب دختر جحش ، همسر پیامبر را به نزد آن حضرت فرستادند ... او گفت : ای رسول خدا ! همسران تو مرا فرستاده‌اند و از تو می‌خواهند که در مورد عائشه عدالت را اجرا کنی ! و سپس به من دشنام داد . و مدتی طولانی چنین کرد .
من به رسول خدا ’ نگاه می کردم که آیا به من با چشم اشاره می‌کند !
مدتی طول نکشید که دانستم پیامبر ’ راضی است که انتقام بگیرم!
وقتی که من به زینب دشنام دادم ، چنان به سمت او هجوم (لفظی) بردم که او را شکست دادم !
پیامبر ’ در حال خنده گفتند : او دختر ابوبکر است !!!
ابی داود نیز این روایت را به صورت ذیل نقل می  کند  که پیامبر صریحا به عائشه دستور دادند که به زینب دشنام بدهد ! و عائشه نه تنها به زینب ، بلکه به خانواده امیر مومنان علی × دشنام داد !‌
قال ابن عَوْنٍ: وَزَعَمُوا أنها کانت تَدْخُلُ على أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ قالت: قالت أُمُّ الْمُؤْمِنِینَ : دخل عَلَیَّ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَعِنْدَنَا زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ فَجَعَلَ یَصْنَعُ شیئاً بیده فقلت: بیده حتى فَطَّنْتُهُ لها فَأَمْسَکَ وَأَقْبَلَتْ زَیْنَبُ تُقَحِّمُ لِعَائِشَهَ رضی الله عنها فَنَهَاهَا فَأَبَتْ أَنْ تَنْتَهِیَ فقال لِعَائِشَهَ: سُبِّیهَا فَسَبَّتْهَا فَغَلَبَتْهَا فَانْطَلَقَتْ زَیْنَبُ إلى عَلِیٍّ رضی الله عنه فقالت: إِنَّ عَائِشَهَ رضی الله عنها وَقَعَتْ بِکُمْ وَفَعَلَتْ فَجَاءَتْ فَاطِمَهُ فقال لها إِنَّهَا حِبَّهُ أَبِیکِ وَرَبِّ الْکَعْبَهِ فَانْصَرَفَتْ ...
سنن أبی داود  ج
۴   ص ۲۷۴ ش ۴۸۹۸
ابن عون – که علما اعتقاد دارند که او به نزد عائشه می‌رفته است- از عائشه روایت می کند که گفت : روزی پیامبر ’ به نزد من آمده و زینب دختر جحش نیز در پیش ما بود ؛ رسول خدا با دست خویش کاری کردند (که در مقابل زینب شایسته نبود) ، من با دست به رسول خدا اشاره کرده و او را از وجود زینب آگاه کردم .
زینب به نزد عائشه آمده و شروع به دشنام کرد ، رسول خدااو را از این کار بازداشتند اما او قبول نکرد !!!! به همین سبب رسول خدابه عائشه گفتند : تو نیز به او دشنام بده !!! عائشه به زینب دشنام داد و دشنام او از دشنام زینب قوی‌تر افتاد !!!
زینب به نزد علی علیه السلام رفته و گفت عائشه به شما دشنام داد و چنین کرد ؛ فاطمه ÷ به نزد پیامبر آمد ؛ پیامبر ’ به او فرمودند : قسم به پروردگار کعبه عائشه محبوبه من است ! به همین سبب فاطمه بازگشت !!!
واضح است که چنین روایتی برای اثبات فضل عائشه ، جعل شده است ،‌ اما به چه قیمتی ؟!
دشنام عائشه به عثمان بن عفان :
از جمله کسانی که مورد دشنام عائشه واقع شده اند ، عثمان بن عفان است ؛ و در این زمینه روایات فراوانی در کتب اهل سنت وجود دارد :
اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!
۱- لما انتهت عائشه رضی الله عنها إلى سرف راجعه فی طریقها إلى مکه لقیها عبد بن أم کلاب وهو عبد بن أبی سلمه ینسب إلى أمه فقالت له مهیم قال قتلوا عثمان رضی الله عنه فمکثوا ثمانیا قالت ثم صنعوا ماذا قال أخذها أهل المدینه بالاجتماع فجازت بهم الأمور إلى خیر مجاز اجتمعوا على علی بن أبی طالب فقالت والله لیت أن هذه انطبقت على هذه أن تم الأمر لصاحبک ردونی ردونی فانصرفت إلى مکه وهی تقول قتل والله عثمان مظلوما والله لأطلبن بدمه فقال لها ابن أم کلاب ولم فوالله إن أول من أمال حرفه لأنت ولقد کنت تقولین اقتلوا نعثلا فقد کفر قالت إنهم استتابوه ثم قتلوه وقد قلت وقالوا وقولی الاخیر خیر من قولی الأول فقال لها ابن أم کلاب :
فمنک البداء ومنک الغیر                     ومنک الریاح ومنک المطر
وأنت أمرت بقتل الإمام                     وقلت لنا إنه قد کفر
فهبنا أطعناک فی قتله            وقاتله عندنا من أمر
ولم یسقط السیف من فوقنا              ولم تنکسف شمسنا والقمر 
الفتنه ووقعه الجمل  ج
۱   ص ۱۱۵ - الإمامه والسیاسه  ج ۱   ص ۴۸ - تاریخ الطبری  ج ۳   ص ۱۲ – الکامل فی التاریخ  ج ۳   ص ۱۰۰- تاریخ مختصر الدول  ج ۱   ص ۵۵الفخری فی الآداب السلطانیه  ج ۱   ص ۲۹
وقتی عائشه در مسیر بازگشت از مکه به سرف رسید در آنجا عبد بن ام‌کلاب را دید ؛ پس به وی گفت : خبر مهمی است ؛ عثمان را کشته‌اند ؛ و سپس هشت روز توقف کردند ؛ عائشه پرسید بعد از آن چه کردند ؟
پاسخ داد : بهترین کار ؛ همه ایشان گرد علی جمع شدند .
عائشه گفت : کاش آسمان به زمین آمده بود و مردم با علی بیعت نمی‌کردند !!!
من را برگردانید ؛ پس به سمت مکه به راه افتاد و می گفت : قسم به خدا عثمان را مظلوم کشتند !!! قسم به خدا من خونخواه وی خواهم بود !!!
پس ابن ام کلاب به او گفت : چگونه ؟ قسم به خدا اولین کسی که نام عثمان را تغییر داد تو بودی !!! و تو بودی که می گفتی : نعثل (پیرمرد یهودی خرفت کنایه از عثمان) را بکشید که کافر شده است !!!
عائشه گفت : ایشان قبل از مرگ وی را توبه داده و سپس کشته‌اند !!!
درست است که قبلا سخنانی گفته ام اما سخن فعلی من از سخن قبلی من بهتر است !!!
پس ابن ام کلاب به وی گفت :
همه کارها از تو شروع شد و حال خودت می خواهی آن را عوض کنی !!!
اگر بادی بود از تو بود و اگر بارانی از تو (همه طوفانها از تو برخواست)
تو بودی که به کشتن امام دستور دادی
و به ما گفتی که او کافر شده است
پس ما از تو در کشتن او اطاعت کرده
و قاتل همان کسی است که به کشتن او دستور داد
و به خاطر کشتن او نه از آسمان شمشیری آمد تا ما را نابود کند
و نه خورشید و ماه گرفت (کنایه از اینکه عثمان مظلومانه کشته نشد)
۲- أول من سمّى عثمان نعثلاً عائشه
شرح نهج البلاغه  ج
۶   ص ۱۳۱
اولین کسی که عثمان را نعثل (پیرمرد یهودی خرفت) نامید عائشه بود

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  2:01 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

حجاب و نماز

فلسفه حجاب در نماز

ج. داشتن پوشش كامل در پيشگاه خداوند، نوعى ادب و احترام به ساحت قدس ربوبى است. از اين ‏رو براى مرد نيز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همين ادب حضور در پيشگاه الهى زمينهساز حضور معنوى و بار يافتن به محضر حق مىشود.

افزون بر آن، حكم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوت‏هايى دارد و با آن قابل مقايسه نيست؛ مثلاً پوشاندن روى پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولى در نماز - بدون حضور نامحرم - واجب نيست.

سؤال: اگر خدا جنسيت ندارد، چرا بايد در نماز پوشش داشته باشيم؟

جواب: پاسخ اين سؤال طي مراحل زير بيان مي‏شود:

1. خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است(1) و نسبت به خداوند جنسيت معني ندارد و از طرفي، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بيناست.(2) پس لزوم رعايت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و يا مذکر بودن خداوند نيست.

2. رعايت حجاب در نماز و غير نماز، فقط بر زنها واجب نيست، بلکه حفظ حجاب در محدوده معين بر مردان و زنان هر دو لازم است؛ مثلاً پوشانيدن عورت و بعضي قسمتهاي بدن از ديد انسانهاي ديگر بر مردان و زنان واجب است. همچنين نماز خواندن با بدن برهنه در مردان و زنان هر دو موجب بطلان نماز است.

بنابراين، رعايت حجاب براي انسانها گاهي به خاطر وجود انسانهاي نامحرم است و گاهي به خاطر صحت عبادت است که در بعضي موارد هر دو علّت با هم جمع مي‏شوند، مثل نماز خواندن در حضور اشخاص نامحرم و گاهي فقط به خاطر صحت عبادت است، مثل نماز خواندن در اتاق در بسته و تنها . اختلاف بعضي شرائط اين دو حالت، بهترين گواه بر مطلب است؛ مثلاً طهارت و مباح بودن لباس در نماز شرط است، اما در حفظ حجاب از نامحرم شرط نيست.

خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است و نسبت به خداوند جنسيت معني ندارد و از طرفي، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بيناست. پس لزوم رعايت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و يا مذکر بودن خداوند نيست.

3. اهداف، حکمتها و فوائدي که از رهگذر انجام دستورات الهي به انسان مي‏رسد، متناسب با ساختار وجودي اوست که مرکب از بعد مادي و معنوي، يعني جسم و روح است و دستورات الهي زمينه را براي سعادت دنيايي و اخروي آماده مي‏کند.

پس اگر در موردي به منافع مادي يک عمل پي‏نبرديم، دليل بر بي‏هدفي و ناقص بودن آن عمل نيست و از آنجا که عقل و فهم آدمي مانند اصل وجودش محدود است، پس به فوائد و حکمتهايي که خالق نامحدود وضع کرده، به طور کامل پي نخواهد برد، مگر اينکه معصومين عليهم‏السلام از زبان وحي خبر دهند.

بنابراين، آنچه را که ذيلاً به عنوان حکمت و فائده حجاب در حال نماز ذکر مي‏کنيم، تنها گوشه‏اي از فوائد و حکمتهاست و اگر در موردي به حکمت و هدف دستوري پي نبرديم، بي‏نياز از انجام آن نمي‏شويم، بلکه بعضي عبادات تعبدي محض‏اند؛ يعني مأمور به انجام آن هستيم؛ چون خداي حکيم و عليم که خواهان سعادت و کمال انسانهاست، امر فرموده؛ چنان که اگر پزشک ماهر امر به خوردن دارويي کند، هر چند حکمت آن را ندانيم، انجام مي‏دهيم.

با توجه به نکات فوق، به ذکر چند فائده و حکمت براي حجاب در نماز بسنده مي‏کنيم:

اول: انسان در حال عبادت در حضور خاص خداوند و در حال راز و نياز است. در چنين حالي مناسب است بهترين لباس را بپوشد که براي زن همان پوشش کامل است که نشانه عفت و پاکدامني او مي‏باشد و بهترين حالات او را منعکس مي‏کند و براي مرد هم علاوه بر اينکه پوشش عورت لازم است، مناسب است لباسهاي خود (رداء و عباء) و عمامه را بپوشد.(3) سر وقت نماز خواندن، رو به قبله بودن، پوشش کافي و ... هر چند نسبت به خداوند فرقي نمي‏کند، اما نسبت به انسان و سير مراحل تکامل و تربيتش خيلي مهم است و هدف تکليف نيز همين است.

دوم: نوع عبادات، در قالب و آداب ظاهري و شرائط خاصي عرضه شده که هر کدام علاوه بر اهميت و سازندگي ظاهرشان در شخصيت انساني، باطن و اسراري هم دارند که اهل دل به ويژه اولياء الهي از اين ظواهر عبور مي‏کنند. امامان معصوم عليهم‏السلام در فرصتهاي مناسب به اندازه استعداد و توان درک مخاطبين پرده از اسرار اين شعائر و مناسک و عبادات برداشته‏اند.

امام صادق عليه‏السلام فرمودند: «جامه براي مؤمنان نعمتي از جانب خداوند است که مواضع شرمگاه بدن با آن پوشيده مي‏شود ... و چون آن را مي‏پوشي، تو را به خودپسندي و ريا و خودآرايي و فخر فروشي و بزرگ‏منشي وادار نکند ... پس چون جامه‏ات را پوشيدي، به ياد آن باش که خداي تعالي گناهان تو را با رحمتش پوشانده، و لباس صدق و راستي را بر خود بپوش؛ همان‏گونه که پيکر ظاهر خود را با جامه‏ات پوشاندي و بايد باطنت در پوشش ترس و ظاهرت در پوشش اطاعت باشد! اين نعمت خداوند که لباس فرستاد تا عورت ظاهري‏ات پوشيده بماند، بايد مايه عبرت تو شود تا با لباس توبه، عورتهاي باطني خود را بپوشاني و هيچ کس را به عيبش رسوا نکني... .»(4)

 

پي نوشت ها:

1. يس / 36: «سُبْحانَ الَّذي خَلَقَ الْاَزْواجَ کُلَّها»؛ «منزه است کسي که تمام زوجها را آفريد.»

2. انعام / 103: «لَا تُدْرِکُهُ الْاَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِکُ الْاَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ»؛ «چشمها او را نمي‏بينند، ولي او همه چشمها را مي‏بيند و او بخشنده و آگاه است.»

3. پاسخ به پرسشهاي مذهبي، آية اللّه‏ سبحاني و آية اللّه‏ مکارم شيرازي؛ مدرسه امام علي عليه‏السلام ، چاپ اول، ص 309.

4. سر الصلوة، امام خميني رحمه‏الله ، تصحيح احمد فهري، پيام آزادي، مرداد 1360، تهران، ص 83. جهت مطالعه بيشتر، ر. ک: زن در آينه جلال و جمال، جوادي آملي، ص 437؛ رسايل حجابيّه، رسول جعفريان، بخش حکمت و فوائد حجاب؛ حجاب، شهيد مطهري، تمام کتاب؛ سر الصلوة، امام خميني رحمه‏الله ، ص 80 به بعد.

مجله حوزه مبلغان؛ پديدآورنده: رحيم لطيفي،

تنظيم تبيان، گروه دين و انديشه، هدهدي

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  2:05 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

آیه ی تطهیر و پاسخ به برخی اشکال ها پیرامون این آیه

پیرامون آیه ی تطهیر و پاسخ به برخی اشکال ها پیرامون این آیه

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند میفرماید:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا{سوره ی احزاب،آیه ی 33}

یعنی :خداوند اراده کرده که ناپاکی و آلودگی را از شما اهل بیت برطرف کرده و شما را پاک و طاهر گرداند.

این آیه که به آیه ی تطهیر مشهور است به قدری از منابع مختلف نقل شده که به حد تواتر رسیده است.

در این پست به بیان برخی از احادیث(حتی از منابع اهل سنت)پیرامون عصمت و اینکه این آیه مربوط به حضرت علی و فرزندانشان میباشد میپردازیم(شاید برخی از اهل تسنن بگویند ما منابع ذکر شده را قبول نداریم.ما هم در پاسخ میگوییم قبول نداشته باشید...ما از کتب علمای اهل سنت ذکر میکنیم)و سپس اشکالی را که مطرح کرده اند پاسخ میدهیم.

 

اهل البیت چه کسانی هستند؟

طبق احادیث متواتر و بیشماری که از طریق شیعه و سنی وارد شده است آیه ی تطهیر درباره ی پیغمبر(ص)و اهل بیت او نازل شده است.

چه منابعی این حدیث را ثابت میکند؟

این احادیث در کتب معتبر اهل تسنن از قبیل؛((صحیح مسلم،مسند احمد،در المنثور،مستدرک الحاکم،ینابیع المودة،جامع الاصول،الصواعق المحرقه،سنن ترمذی،نورالابصار،مناقب خوارزمی و...))موجود میباشد و در کتب شیعه نیز فراوان است

از جمله این احادیث:

در ینابیع المودة،صفحه ی 126 اینگونه آمده))امام حسن(ع)صمن خطبه ای فرمود:ما اهل بیتی هستیم که خدا درباره ی آنها فرموده:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و...))

همچنین در جامع الاصول،جلد 1،صفحه ی 110 این چنین نقل میکند))انس بن مالک میگوید:رسول خدا(ع)تا شش ماه هنگام نماز  که به خانه ی حضرت زهرا(س)میرسید میفرمود:ای اهل بیت برای نماز برخیزید،انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و....))

یعنی میخواست در اذهان مردم بفهماند که حضرت زهرا و شوهرش و فرزندانشان ((اهل بیت))هستند نه کسان دیگر.

در کتاب الامام الصادق و المذهب الاربعه،جلد 1،صفحه ی 89 آمده))ابن عباس میگوید:دیدم رسول خدا(ص)تا مدت نه ماه وقت هر نمازی درب خانه ی علی(ع)میرفتند و میفرمود:سلام علیکم یا اهل البیت:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و....))

همچنین نقل هایی در ((غایه المرام،صفحه ی 295 و صفحه ی 293-نور الثقلین،جلد 4،صفحه ی 271))در این مضمون وارد شده که به علت اطناب از ذکر آن دو خودداری میکنیم و به بحث اصلی میپردازیم.

یک اشکال بر این آیه که اهل سنت مطرح کرده اند:

بعضی ها گفته اند آیه ی تطهیر درباره ی زنان پیغمبر نازل شده است.زیرا آیات قبل و بعد آن هم درباره ی زنان پیامبر میباشد.یا لااقل زنان پیغمبر(ص)هم مشمول آیه ی تطهیر میشوند و بنابر این دلیل عصمت نیست.زیرا کسی زنان پیامبر را معصوم نمیداند.

جواب

علامه عبدالحسین شرف الدین(ره)به چند وجه جواب داده اند:

1)این احتمال اجتهاد در مقابل نصّ است.زیرا روایات زیادی در حد تواتر رسیده و در شان نزول آیه میگوید درباره ی پیغمبر ئ فاطمه و علی و حسن و حسین(سلام الله علیهم اجمعین).

2)اگر درباره ی زنان پیامبر(ص)بود باید صیغه ها و ضمایر به صورت خطاب مونث آمده باشد نه مذکر.یعنی باید چنین باشد))انما یرید الله لیذهب عنکن الرجس اهل البیت و یطهرکن تطهیرا))

3)آیه ی تطهیر بین آیه های قبل و بعد جمله ی معترضه است.و این بین اعراب فصیح مرسوم است.و در قرآن هم آمده:فلما رای قمیصه قد من دبر قال انّه من کیدکن انّ کیدکن عظیم یوسف اعوض عن هذا و استغفری لذنبک انّک کنت من الخاطئین(سوره ی یوسف،آیه ی 29)که جمله ی {یوسف اعوض عن هذا}خطاب به یوسف و معترضه است و قبل و بعدش خطاب به زلیخا میباشد.

بر فرض محال که این توجیه درست نباشد،پس جواب آقایون به آیات ابتدایی سوره ی مائده چیست؟

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  2:08 PM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

ویژگی های منتظر واقعی چیست ؟

ویژگی های منتظر واقعی چیست ؟

ببخشید یک سوال:ویژگیهای فرد منتظر قائم عج الله تعالی فرجه الشریف چیست؟ 

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا بسلامت دارش

منتظر کیست؟  انتظار چیست؟ از کجا بفهمیم منتظر آقائیم؟ این سؤالات زیبایی است که دلدادگان مهدی (عج) بارها از خود می پرسند و می خواهند بدانند چه باید بکنند تا آنها هم از منتظران واقعی امام (عج) باشند. خدا را شکر کنید که این اشتیاق را در شما نیز قرار داده است.

به طور خلاصه می توان گفت که: منتظر واقعی کسی است که تمام حرکات و سکناتش حکایت از انتظار داشته باشد. کسی که انتظار مهمانی را می کشد. به نظافت خانه می پردازد، لباس مرتب می پوشد و همه چیز را فراهم می کند تا به محض ورود مهمان، به بهترین نحو از او پذیرایی کند. انتظار امام زمان (عج) لحظه به لحظه است. باید به گونه ای منتظر بود که هر لحظه خبر ظهور آقا به گوش رسد، آماده باشیم. اهل گناه و دلبسته به دنیا نمی تواند نام خود را منتظر بنامد.

بعضی از وظایف منتظر واقعی را چنین می توان برشمرد:

1- معرفت و شناخت امام:

 در احادیث وارد شده است که "هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است." باید توجه داشت این معرفت به دو گونه است:

 الف- معرفت تاریخی یعنی اینکه بدانیم امام زمان (عج) فرزند کیست؟ چندمین امام است؟ دوران غیبت صغری چگونه بوده است؟ و مانند آن.

ب- شناخت نورانیت و مقام والای امام و ارزش حضرت در بارگاه الهی و بهره هایی که می توان از وجود پرنورش گرفت.

2- دوست داشتن حضرت و محبت به ایشان، چرا که ایشان جزء همان "قربی" است که خداوند در سوره شوری آیه 23، بر دوست داشتن آنها تاکید کرده است.

3- ایجاد سنخیت با حضرت ولی عصر (عج):

 منتظر کسی است که تلاش کند روز به روز به لحاظ روحی، فکری و عملی خود را بیش از پیش شبیه مولای خود کند و این راهی ندارد جز تقویت ایمان ، تقوا و فضایل اخلاقی و دوری از گناه. بی تردید این مهم، یک شبه تحقق نمی یابد بلکه لازم است  با توکل به خدا و توسل به خود حضرت، به طور تدریجی و مستمر در این راه قدم برداشت.

4- تلاش برای آماده کردن محیط و جامعه برای ظهور امام زمان (عج) از راه امر به معروف و نهی از منکر و در یک کلام اصلاح طلبی.

5- ارتباط با منتظران دیگر و ایجاد روحیه انتظار و تقویت آن در دیگران برای گسترش یاران حضرت و رفع شبهات درباره امام زمان (عج).

6- ارتباط با حضرت از راه زیارتهایی چون دعای ندبه، آل یاسین، عهد و مانند آن.

7- صدقه دادن برای سلامتی پسر فاطمه (س)، حواله نمودن ثواب عبادات برای حضرت.

8- صبر و شکیبایی در انتظار و امید داشتن به ظهور و ایجاد امیدواری در دیگران.

9- ایجاد آمادگی دائم رزمی.

در یک جمله کسی می تواند خود را منتظر بنامد که در لحظه لحظه زندگی خود، وظیفه و تکلیفی را انجام دهد که امام زمان (عج) در آن لحظه انتظار دارد؛ بی تردید چنین شخصی هیچ گاه فکر گناه و معصیت به خود را نمی دهد و در مقابل، هیچ واجبی از او فوت نمی شود. فضایل و سجایای اخلاقی منتظر امام زمان (عج) به گونه ای است که هر کس او را ببیند خواهد دانست که محبت واقعی آقا در دل او جا گرفته است.

نکته مهمی که بیان دوباره آن ضروری به نظر می رسد آن است که از وساوس شیطان در این راه نباید غافل بود. شاید بزرگترین و خطرناکترین وسوسه و فریب شیطان ایجاد روحیه یأس باشد. چنانکه گفته شد نکات مذکور را یک شبه نمی توان بدست آورد. بی تردید هر کس توان و استعدادهایی دارد و امام زمان (عج) از هر فرد به همان اندازه توقع و انتظار دارد، پس باید با پشت پا زدن به اغواهای شیطان، به خدا توکل نمود، از اهل بیت استمداد کرد، یا علی گفت و تلاش کرد تا هر روز بیشتر و بهتر از دیروز وظایف منتظر واقعی مولایمان امام زمان (عج) را انجام داد.

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

یک شنبه 22 اسفند 1389  2:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها