در یک سکوت مبهم
غرق در واژه ها هستم
نمی یابم آن اکسیر نجات بخش را
آن که اسم
اعظمش گویند
چه فرقی می کند
که آن اسم را بیابم یا نه
من صاحب اسم را یافته ام
ودر بستر عشق او آرمیده ام
من با عشق او
آتش را سرد کرده ام
نیل را شکافته ام
و به صلیب رفته ام
من مست شراب عشق اویم
و در خمار رخ زیبایش
حیران و سرگردانم
تا روز وصال
یا مهدی ادرکنی
زندگی در حسرت 3 چیز است...
***وفا، که دروغ است...***
***محبت، که فریب است...***
***عشق، که افسانه است...***