0

لطيفه هاي ريزه ميزه

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

لطيفه هاي ريزه ميزه

شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!

—————————

مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!

—————————

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

—————————

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 30 دی 1388  3:35 AM
تشکرات از این پست
nori200 iraji5
nori200
nori200
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1294
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطيفه هاي ريزه ميزه

واقعا خسته نباشی

راسخون امید به زندگی

چهارشنبه 28 بهمن 1388  11:10 AM
تشکرات از این پست
iraji5
iraji5
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 710
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطيفه هاي ريزه ميزه

واقعا جالب بود

راسخون همیشه درکنارم

چهارشنبه 28 بهمن 1388  11:17 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها