0

سروده محمد حسين بهجتي (شفق) درباره امام حسين (ع)

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

سروده محمد حسين بهجتي (شفق) درباره امام حسين (ع)

 محمدحسين بهجتي (شفق) آنگونه كه خود مي‌نگارد، اين كمينه گنه‌كار كه نامم محمدحسين و شهرتم بهجتي و تخلصم در ادب پارسي "شفق " است؛ در خرداد 1313 در اردكان در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمدم.
پدرم كاسبي ساده بود كه با زحمت ولي با پاكي و راستي و درستي زندگي مي‌كرد و مادرم زني خانه‌دار و عاشق مسجد و روضه و جلسات ديني بود.
پدر و مادرم مرا در هفت سالگي به مكتب بردند، به بركت حافظه قوي و استعداد نيرومندي كه داشتم طي يك سال و نيم آموزش در مكتب قرآن و كلاس‌هاي جديد كه به اجبار در مكتب تدريس مي‌كردند تا كلاس پنجم را خواندم. در 12 سالگي به راهنمايي يكي از روحانيون شهر با شوري كه در سخن نمي‌گنجد به مدرسه علوم ديني وارد شدم. چندي پنهان از چشم پدر، روزي يكي دو ساعت درس مي‌خواندم و گرم و جدي براي پدر كار مي‌كردم.
اساتيد مدرسه با احساس پيشرفت و مشاهده شور و شوق من، پدرم را در جريان نهادند و به هر وسيله‌اي بود، رضايتش را جلب كردند.
از اين پس مدتي براي پدر كار كرده و نيمي از روز را درس مي‌خواندم و سرانجام با كمك اساتيد، رضايت پدرم را براي تمام وقت درس خواندن به دست آوردم. در اين مدت با جديت وافر و عشقي سرشار تا اواخر بهار 1331 بيشتر در اردكان و اندكي در يزد در محضر اساتيد دلسوز و عزيز حضرت آيت‌الله خاتمي، آيت‌الله حاج ملامحمد حايري، حضرت آيت‌الله شيخ احمد علومي، حضرت آيت‌الله حاج ملامحمد حايري، حضرت آيت‌الله شيخ احمد علومي، حضرت آيت‌الله آقاسيدعلي محمد كازورني و برخي از روحانيون به فراگرفتن ادبيات عرب و منطق و معاني بيان ادامه دادم.
از گنج‌هاي ارزنده‌اي كه در هنگام تحصيل در اردكان نصيبم شد، آشنايي با استاد عزيز و دوست پرمهر شيخ محمدتقي مصباح بود كه اينك معظم له از اساتيد محقق فلسفه و معارف اسلام در قم است.
قسمتي از شرح لمعه را در يزد خوانده بودم و هنگام ورود به قم دو درس از شرح لمعه را شروع كردم و درسي از قوانين، پهلوي استاد بزرگوار خوش بيان امام موسي صدر را كه آن وقت در قم تشريف داشتند، خواندم.
شفق در ادامه مي‌نگارد: منبر رفتن من در سال منحصر بود به دهه اول ماه محرم و ماه مبارك رمضان و گاهي هم دهه آخر صفر، در اين كار هم تبليغي از اسلام و مسائل ديني مي‌شد و هم به نوايي مي‌رسيدم كه مي‌توانستم به كمك آن تحصيلم را ادامه دهم.
بهجتي چنين بيان مي‌كند كه پس از پيروزي انقلاب وظايف سنگيني به ميان آمد و تلاش‌هايي تازه در مسجد و غيرمسجد شروع كردم تا سرانجام با اشتياقي كه به قم داشتم و عطش فراواني كه نسبت به مسائل ادبي و اخلاقي در قم يافتم، دعوت مدرسه حقاني و موسسه محترم و ارزنده "در راه حق " براي تدريس ادبيات پارسي و غيره، همه رشته‌هاي تهران را در هم گسستم و به قم بازگشتم و پس از يك سال ماندن در قم كه سالي پربار و لذت بخش برايم بود، شهادت شهيد محراب حضرت آيت‌الله صدوقي پيش آمد و حضرت آيت‌الله خاتمي از طرف امام به جاي ايشان در يزد منصوب شدند. شهر اردكان كه زادگاهم بود با رفتن حضرت آيت‌الله خاتمي كمبود در خويش احساس كرد.
(منبع: در سوگ فضيلت)
آيت‌الله محمد حسين بهجتي شفق از گروه روحانيان اديبي بود كه در كنار ديگر كارهاي روزمره سياسي و اجتماعي، ساعاتي را نيز در وادي شعر و عرفان و ادب گام مي‌زد و از خرمن بزرگان ادب فارسي خوشه‌ها بر مي‌گرفت و دستاورد آن چندين دفتر شعر چاپ شده و يا شايد چاپ نشده است كه گل سر سبد آنها غزل‌هاي اوست.
اشعار او در بردارنده غزل‌ها و ترجمه‌هاي منظوم از نيايش‌هايي از ائمه اطهار (ع) و چند غزل توحيد است.
گفتني است، محمدحسين بهجتي (شفق)، شاعر، پس از يك دوره بيماري مزمن قلبي سرانجام در سن 73 سالگي در شامگاه روز دوشنبه 29 مرداد ماه 1386 دار فاني را وداع گفت. بهجتي اردكاني از اولين شاعران شعر انقلاب اسلامي (متخلص به شفق) بود كه با حكم حضرت امام خميني(ره) به امامت جمعه اردكان منصوب شد.
يكي از اشعار شفق در ذيل اين مطلب كه درباره امام حسين(ع) است آورده مي‌شود:

عالم از شور تو غرق هيجان است هنوز
نهضتت مايه الهام جهان است هنوز

بهر ويراني و نابودي بنيان ستم
خون جوشان تو چون سيل، دمان است هنوز

در فداكاري مردانه‌ات اي رهبر عشق
چشم ايام به حيرت نگران است هنوز

كربلاي تو پيام آور خون است و خروش
مكتبت راهنماي همگان است هنوز

تا قيامت زقيام تو قيامت برپاست
از قيام تو پيام تو عيان است هنوز

همه ماه است محرم، همه جا كرب و بلاست
در جهان موجب جهاد تو روان است هنوز

جاودان بينمت استاده به پيكار، دلير
"لا اري الموت " تو را ورد زبان است هنوز

باغ خشكيده دين را تو ز خون دادي آب
نه عجب گر كه شكوفا و جوان است هنوز

تربت پاك تو اي اسوه آزادي و عشق
سرمه ديده صاحب نظران است هنوز

خون گرمت زند آتش به سيه خرمن ظلم
كه به خون تو دو صد شعله نهان است هنوز

انقلاب تو به ما درس فضيلت آموخت
نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز

بر جبين "شفق " اين لوحه گلرنگ غروب
هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

سه شنبه 29 دی 1388  5:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها