کـمـک کـن مـثـل مشهد، شهر رؤيا
دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
پـر از پـرواز کـفـتـرهـاى کوچک
سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
با نام رضا به سينه ها گل بزنيد ، با اشك به بارگاه او پل بزنيد،
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد، بردامن ما دست توسل بزنيد
بارگاهي كه به شهر مشهد بپاست هم براي من مدينه هم كربلاست
خاك پاكش را غرق بوسه مي كنم چون كه جاي پاي اربابم رضاست
آن شب شب میلاد سبز هشتمین لاله / دل را پر از عطر و صفاى یاسها کردند
باران مهر و رحمت و نور و صفا بارید / دل را بـه عـشق پاک “آقا” آشنا کردند
اى شه طوس که سرچشمه الطاف خدایى / جان ما باد فدایت که ولی نعمت مایى
میوه باغ رسالت، شه اقلیم ولایت / بحر مواج علوم و کرم و لطف و رضایى