يكي از
عواملي كه در آسيب شناسي فرق و مذاهب ميتواند مورد بررسي قرار بگيرد طمع
و حب دنيا به مفهوم كلي آن است. گاهي انحراف درون فرقهاي به دليل رياست
طلبي برخي افراد است كه حق را از صاحبان اصلي آن گرفته و بر تن خود به
ناحق ميپوشانند. شاهد واضح و آشكار اين وضعیت، انتخابات حزبی در سقيفه
بود كه به ناحق، ابوبكر خليفه مسلمين ناميده شد.
گاهی
عامل انحراف کسانی هستند که خود را نسبت به اصول پايبند نشان ميدهند.
اما مال و ثروت فراوان و طمع كاري مانع از سیر مستقیم ایشان میشود. شاهد
اين اتفاق فرقه واقفيه ميباشد. در اين مقاله فرقه واقفیه تحليل و بررسي
خواهد شد.
امامت موسي بن جعفر عليه السلام
شهادت
امام صادق عليه السلام در سال 148 در فضائي آكنده از خفقان سياسي صورت
پذيرفت. امامت امام موسي بن جعفر عليه السلام براي خواص آشكار بود اما به
دليل فضای سياسي آن روز، بطور آشكار و علني اعلام نشد. شيعه در اين موقعيت
با مشکلاتی روبرو شد. زیرا با چند مدعي امامت روبرو شد و در همین زمان
عدهاي از منحرفين براي خود به تعيين امام پرداختند و عدهای دیگر منكر
شهادت امام صادق عليه السلام شدند. در اين دوران موجوديت ناووسيه،
اسماعيليه، شمطيه و فطحيه آشكار ميشود.
انكار
شهادت همانطور كه در مورد امام صادق عليه السلام اتفاق افتاد، در مورد
فرزند ايشان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نيز رخ داد. در سال 183 افرادي
از وكلاء و بزرگان اصحاب امام موسي بن جعفر عليه السلام شهادت ايشان را
منكر شدند و به امامت حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام اقرار نكردند.
به اين گروه واقفیه گفته شده است.[1]
واقفیه
واقفیه
اصطلاحي است كه بر عدهاي از منحرفين از اسلام يا مكتب اماميه اطلاق
ميشود. اين عده با توقف بر امامت و مهدويت امام خويش با انحراف از اماميه
بوجود آمدند.
به
عنوان نمونه عدهاي بر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم توقف نمودند و
منكر وفات ايشان شدند و عدهاي ديگر همين اعتقاد را در مورد اميرالمومنين
علي علیه السلام و نيز عدهاي ديگر در مورد امام حسين عليه السلام ادعا
نمودند. عدهاي از كيسانيه اين اعتقاد را در مورد محمد بن حنفيه اظهار
کردند.[2]
عدهاي
از شيعيان در مورد امام صادق و امام موسي بن جعفر عليهما السلام قائل به
توقف شدند. اما واقفیه بطور مطلق بر قائلين به زنده بودن و مهدويت حضرت
امام موسي بن جعفر عليه السلام اطلاق ميشود.
زمينه پيدايش واقفيه
پيدايش و گسترش فرقه واقفیه در دامن مكتب تشيع و منحرف شدن اين عده از اماميه را ميتوان در چند عامل توضيح داد:
1. عدم شناخت صحيح
الف.
عدهاي از اصحاب امام صادق عليه السلام با عدم درك صحيح و کامل از مهدويت
به ادعاي رواياتي از امام صادق عليه السلام در شأن والاي حضرت موسي بن
جعفر عليه السلام، براي مهدويت ايشان استدلال ميكردند. در حاليكه اين
روايات اگر هم واقعا صادر شده باشد دلالتي بر مهدويت و زنده بودن آن حضرت
ندارد، علاوه بر اينكه شهادت امام موسي بن جعفر عليه السلام بر كسي پوشيده
نيست.
به عنوان نمونه واقفیه ادعا دارد كه امام صادق عليه السلام در مورد فرزندش موسي بن جعفر عليه السلام فرمودند:
او قائم مهدي است پس اگر سرش را براي شما از كوه هديه آوردند باور نكنيد زيرا او قائم است.[3]
ب.
ازمعتقدات شيعه اين است كه تجهيز و غسل و نماز بر بدن امام عليه السلام
بايد توسط امام بعدي صورت بگيرد مگر اینکه مانعی شرعی جلوی چنین اظهاری را
بگیرد. وقتي اين اعتقاد را با وضعيت موجود زمان شهادت امام موسي بن جعفر
علیه السلام ملاحظه مي كنيم ظاهرا تحليل چنين اعتقادي مشكل مينمايد. زيرا
امام رضا عليه السلام در مدينه بودند نه در بغداد، پس به ظاهر نميتواند
اين تكاليف را انجام داده باشند.
وقتي
واقفیه در تحليل اين واقعه ناتوان شدند در شبهه مهدويت و يا زنده بودن
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام گرفتار شدند. در حاليكه امام رضا عليه
السلام جواب اين شبهه را فرمودند و حجت را بر واقفیه تمام نمود.
آيا
حسين بن علي عليه السلام امام بود يا نبود؟ پس چه كسي امر تجهيز و كفن و
دفن او را بعهده گرفت در حالیکه علي بن الحسين عليه السلام در كوفه اسير
عبيد الله بن زياد بود؟
واقفیه
اعتراف نمودند كه علي بن الحسين علیه السلام به امر خدا از دست دشمنان
خارج شد و دشمنان نديدند تا اينكه به امر تجهيز پرداخت.
امام رضا عليه السلام از اين اعتراف استفاده نموده و فرمودند:
كسي
كه علي بن الحسين عليه السلام را از زندان به كربلا رساند، ميتواند صاحب
اين امر را به بغداد برساند در حاليكه در اسارت و حبس نبود.[4]
2. طمع ورزي
يكي از
مهمترين عوامل بروز واقفیه طمع ورزي برخي از وكلاء امام عليه السلام بود.
اين عده دين خود را به بهاي دنيا فروختند. البته عواملي باعث تشديد اين
رويه در برخي اصحاب شد. جو سياسي كه حكمرانان بني عباس عليه امامت شيعه به
راه انداخته بودند وضعيت دشواري را براي شيعيان و رابطه ايشان با امام
عليه السلام بوجود آورده بود. از طرفي گسترده شدن تشيع در مناطق مختلف
نياز رجوع به امام را تشديد ميكرد. امام عليه السلام براي حل مشكل در
مناطق مختلف وكلاء و نائباني را منصوب نموده بودند تا شيعیان در جهت عمل
به وظائف خويش دچار ضعف نشوند. شيعيان با مراجعه به اين نواب به وظائف
ديني خود عمل مينمودند که پرداخت وجوهات مالیه شرعی نیز از جمله آنها بود
و از طرفي وكلاء نميتوانستند آن را به امام موسي بن جعفر علیه السلام
تحويل دهند. به همين جهت اموال بسياري نزد اين وكلاء ميماند. با شهادت
امام عليه السلام، طمع ورزي، برخي وكلاء را بر آن داشت تا براي تصاحب اين
اموال به انكار شهادت امام موسي بن جعفر علیه السلام و انكار امامت ولايت
امام رضا عليه السلام بپردازند. ازجمله كساني كه به طمع مال واقفي شدند
عبارتند از:
1.عثمان بن عيسي الرواسی
عثمان
بن عيسي در مال دنيا طمع كرد و از اموالي كه با خيانت بدست آورده بود به
همفكرانش چون حمزة بن بزيع و ابن المكاري و كرام الخثعمي بخشيد. تنها نزد
او سي هزار دينار و... بود و همچنين نزد زياد بن مروان هفتاد هزار دينار و
نزد علي بن ابي حمزه سي هزار دينار بوده است. امام رضا عليه السلام اين
اموال را مطالبه نمودند ولي زياد بن مروان و علي بن ابي حمزه منكر اين
اموال شدند. اما عثمان بن عيسي امامت ولايت امام رضا عليه السلام را با
ادعاي زنده بودن امام موسي بن جعفر عليه السلام رد كرد.
2. زياد بن مروان
3. علي بن ابي حمزه [5]
4.حَيَّانُ السِّرَاج [6]
وقتي
امام موسي بن جعفر عليه السلام در زندان بودند اموال بسياري از زكات و
واجبات مالي نزد حيان سراج و يكي ديگر از وكلاء امام جمع شد. ايندو با اين
اموال خانه ها خريدند و به تجارت دست زدند و چون خبر شهادت امام را
شنيدند، انكار نموده و شايعه كردند كه او زنده است و او همان قاَئِم است و
بر اين عقيده بودند. امام هنگام مرگ وصيت نمودند كه اين اموال را به ورثه
امام تحويل دهند و مردم فهميدند كه شايعه اين دو براي طمع و حرص بر اموال
بوده است.
3. لجاجت، تعصب و عناد
در
بررسي زندگي بزرگان فرق منحرفه ميتوان به لجاجت و عناد اين افراد آشنا
شد. واقفيه نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين عده حتي با ادله و شواهد و
مدارك قطعي بر شهادت امام موسي بن جعفر عليه السلام و ديدن معجزات مختلف
امام رضا عليه السلام از روي تعصب و عناد بر اعتقاد فاسد خود باقي ماندند.
حتي به كلام امام موسي بن جعفر عليه السلام در مورد امامت و جانشيني
فرزندش علي بن موسي الرضا عليه السلام اشاره ميكنند ولي با اين حال به آن
معتقد نيستند. در حاليكه افراد منحرف شدهاي كه تعصب و عنادي در رويه و
انديشه خود نداشته باشند در برابر ادله یقینی تسليم ميشوند.
در فرقه واقفيه از برخي افراد و عالمان ايشان به عنوان متعصب و شديد العناد ياد شده است:
1.علي بن ابي حمزه[7] در مورد او گفته شده است كه از روساي واقفیه است و همچنين او را از شديدترين دشمنان امام رضا عليه السلام خواندهاند.
2. حسن بن محمد بن سماعه[8] از عالمان واقفیه که او را از متعصبين خواندهاند.
تاثیر شبهه واقفیه
شبهه
واقفیه به اندازهای موثر واقع شد كه بزرگان اصحاب امام موسي بن جعفر عليه
السلام را نيز دربر گرفت ولي چون اهل عناد و لجاجت نبودند با دلائل صدق و
آشكاري كه امام رضا عليه السلام براي آنها بيان نمود از اين مهلكه نجات
پيدا كردند. احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي كه از بزرگان اصحاب امام موسي
بن جعفر عليه السلام است اينگونه ميگويد: من از واقفیه بودم.[9] سپس با هدايت امام رضا عليه السلام از گمراهي نجات يافت.
عثمان بن عيسي يكي ديگر از بزرگاني است كه در دام واقفیه بود ولي به تصريح برخي رجاليون او از اين اعتقاد سرباز زده است.[10]
اما
عدهاي ديگر از اصحاب بدون اينكه ترديد در شهادت امام موسي بن جعفر عليه
السلام كنند به ولايت و امامت علي بن موسي الرضا عليه السلام اعتراف
داشتند بدون اينكه گرداب عقايد واقفیه آنها را غرق کند. صفوان بن يحيي از
اين افراد است.
واقفیه
براي اينكه او را از اين اعتقاد صحيح دور کنند به تطميع او روي آوردند ولي
صفوان كه در علم زبانزد است در تقوي و پرهيزكاري نيز زبانزد شد و هرگز
آخرت خود را به دنيائي از درهم و دينار نفروخت.[11]
اما
عدهاي علاوه بر اينكه به حق رجوع نكردند بلكه از واقفیه به عنوان پُلي
براي مقاصد خود استفاده نمودند. بشيريه به عنوان ثمره اوليه غلو آميز از
نتايج واقفیه است. محمد بن بشير كه قائل به وقف بود و شهادت امام موسي بن
جعفر عليه السلام را منكر بود با استفاده از سحر و شعبده به چهره غلو
آميزي از واقفيه دست زد حتي خود را وصي و جانشين امام ناميد و فرقه بشيريه
را بنیان نهاد.[12]
طرد واقفيه در مكتب اهل بيت عليهم السلام
اين
فرقه به دليل ضلالت آشكاري كه دارد نميتوانست در ديدگاه شيعه جاي بگيرد و
به همين دليل از سوي ائمه اطهار عليهم السلام مطرود شدند تا جائيكه شيعه
را از همنشيني با اين گمراهان نهي نمودند.
امام رضا عليه السلام فرمودند :
1.
واقفي از حق گذشته است و بر گناه ماندگار است. اگر در اين حال بميرد جهنم جايگاه اوست كه بد فرجامي است
.[13]
2.
ايشان (واقفیه) كفار، مشرك و زنديق هستند
.[14]
امام هادي عليه السلام فرمودند:
زيديه و واقفیه و نصاب (اهل سنت) يك منزلت دارند
.[15]
بزرگان
اصحاب به تبع اسيره ائمه اطهار عليهم السلام به مبارزه علمي و علني با
واقفيه پرداختند. علي بن اسماعيل هيثمي و يونس بن عبدالرحمن از كساني
میباشند كه با مناظرات علمی در تضعيف ادله واقفیه کوشش شایانی نمودهاند
و ايشان بودهاند كه لقب ممطوره يا كلاب ممطوره را بر واقفیه گذاشتند.[16] همچنین از طرف عالماني، رسالههایی در رّد واقفیه نوشته شده است مانند:[17]
1. فارس بن حاتم بن ماهويه
2. الحسين بن علي بن سفيان بن خالد
3. إسماعيل بن علي بن إسحاق
4. الحسن بن موسى أبو محمد النوبختي
انقراض فرقه
تلاش
اهل بیت علیهم السلام برای کنترل آسیب این افراد و سیره اصحاب برای رد و
مناظره با چنین افرادی مانع از ظهور مستمر این عقیده شد و به همین دلیل با
از بین رفتن بانیان اولیه این تفکر باطل و شاگردان ایشان، چارهای جز
انقراض در خود ندیدند.
[1]
- الشهرستاني،عبدالکریم ؛الملل والنحل،بيروت،دارالمعرفة، 1404، 2 مجلد، ج 1 ص 168
فخررازي،محمد بن عمر؛اعتقادالمسلمين والمشركين، بیروت،دارالكتب العلميه،1402،ص 53
عفيفي،عبدالرزاق ؛ مذكرة التوحيد، السعودیه، وزارة الشئون الاسلاميه والاوقاف والدعوة والارشاد، الاولي،1420،1مجلد،ص 135
[2]
- علامه مجلسي ، محمد باقر؛بحار الانوار، بيروت،موسسة الوفا ، 1404،110 جلدي، ج37 ص 15
[3]
- النوبختي،حسن بن موسی ؛فرق الشيعه،بيروت،دار الاضواء،1404-1984، 1مجلد،ص 80
[4]
- کشی،محمد بن عمر ؛رجال كشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،يك جلد،1348ه.ش،ص : 464
[5]
- علامه مجلسي، محمد باقر؛بحار الانوار، بيروت،موسسة الوفا ،1404، 110 جلدي ، ج : 48 ص : 252و253
[6]
- پيشين، ج 48 ص 266
کشی،محمد بن عمر ؛رجال كشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،يك جلد،1348ه.ش،ص : 459
[7]
- نجاشي، احمد بن علي ؛ رجال نجاشي، قم، انتشارات جامعه مدرسين،1407،ص : 217
حلي ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،يك جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق، ص : 365
[8]
- حلي ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،يك جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق،ص : 441
[9]
- علامه مجلسي ، محمد باقر؛بحار الانوار، بيروت،موسسة الوفا،4 140،110 جلدي، ج 49 ص 48
[10]
- نجاشي، احمد بن علي ؛ رجال نجاشي، قم، انتشارات جامعه مدرسين،1407، ص 300
[12]
- علامه مجلسي ، محمد باقر؛بحار الانوار، بيروت،موسسة الوفا ،1404، 110 جلدي ، ج25 ص308
[14]
- حر العاملي ،محمد بن الحسن ؛ وسائل الشيعه،قم، موسسه آل البيت، 1409ه.ق،ج : 9 ص : 229
[15]
- علامه مجلسي ، محمد باقر؛بحار الانوار، بيروت،موسسة الوفا ،1404 ، 110 جلدي ، ج37 ص34
[16]
- البغدادی ؛عبدالقاهربن طاهربن محمد ؛الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية،بيروت،دارالآفاق الجديده، 1977،الطبعةالثانية، ص 52
النوبختي،حسن بن موسی ؛فرق الشيعه،بيروت،دار الاضواء،1404- 1984، 1مجلد،ص 81
[17]
- نجاشي، احمد بن علي ؛ رجال نجاشي، قم، انتشارات جامعه مدرسين،1407،ص 31و63و68و310