غزل شمارهٔ ۸۷
ما گدایان بعد از این از کار و بار آسودهایم چون به روزی قانعیم از روزگار آسودهایم
هرکسی بر قدر همت اعتباری کردهاند ما توکل کردهایم از اعتبار آسودهایم
دیگران در بحر حرص ار دست و پائی میزنند ما قناعت کردهایم و بر کنار آسودهایم
در پی مستی خماری بود و ما را وین زمان ترک مستی چون گرفتیم از خمار آسودهایم
اهل دنیا فخر خود جویند و عار دیگران حالیا ما چون عبید از فخر و عار آسودهایم