0

غزليات امام خميني(ره): رخ خورشید

 
Mehdi900
Mehdi900
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 6667
محل سکونت : بوشهر

غزليات امام خميني(ره): رخ خورشید

رخ خورشید         
عیب از ما است، اگر دوست ز ما مستور است          دیده بگشای که بینی همه عالم طور است
لاف کم زن که نبیند رخ خورشید جهان          چشم خفاش که از دیدن نوری کور است
یا رب، این پرده پندار که در دیده ماست          باز کن تا که ببینم همه عالم نور است
کاش در حلقه رندان خبری بود ز دوست          سخن آنجا نه ز ناصر بود از منصور است
وای اگر پرده ز اسرار بیفتد روزی          فاش گردد که چه در خرقه این مهجور است
چه کنم تا به سر کوی توام راه دهند؟          کاین سفر توشه همی‏خواهد و این ره دور است
وادی عشق که بی هوشی و سرگردانی است          مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است
لب فرو بست هر آن کس رخ چون ماهش دید          آنکه مدحت کند از گفته خود مسرور است
وقت آن است که بنشینم و دم در نزنم          به همه کون و مکان مدحت او مسطور است
 

« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط

دوشنبه 16 اسفند 1389  9:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها