0

غزليات امام خميني(ره): پیر مغان

 
Mehdi900
Mehdi900
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 6667
محل سکونت : بوشهر

غزليات امام خميني(ره): پیر مغان

پیر مغان         
عهدی که بسته بودم با پیر می فروش          در سال قبل، تازه نمودم دوباره دوش
افسوس آیدم که در این فصل نوبهار          یاران تمام، طرف گلستان و من خموش
من نیز با یکی دو گُلندام سیم‏تن          بیرون روم به جانب صحرا، به عیش و نوش
حیف است این لطیفه عمر خدای داد          ضایع کنم به دلق ریاییّ و دیگجوش
دستی به دامن بت مه طلعتی زنم          اکنون که حاصلم نشد از شیخ خرقه پوش
از قیل و قال مدرسه‏ام، حاصلی نشد          جز حرف دلخراش پس از آنهمه خروش
حالی به کنج میکده، با دلبری لطیف          بنشینم و ببندم از این خلق، چشم و گوش
دیگر حدیث از لب هندی تو نشنوی          جز صحبت صفای می و حرف  می‏فروش
 

« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط

دوشنبه 16 اسفند 1389  8:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها