آدرس غلطي كه "مايكل لدين " به هواداران موسوي داد
"اينگو نيبل "، تحليلگر برجسته مسائل بينالمللي، با انتشار مقالهاي در
مجله "گهايم "، با اشاره به پيوندهاي مستحكم روابط ايران و كشورهاي عضو
اتحاديه آلبا در آمريكاي لاتين، به تشريح برنامههاي بيثباتسازي دولت
ايالات متحده آمريكا در اين كشورها پرداخت. به نوشته اين تحليلگر سياسي،
هنوز 24 ساعت از اعلام پيروزي احمدينژاد در انتخابات رياست جمهوري ايران
نگذشته و اولين تظاهرات مخالفان به جريان نيفتاده بود كه لدين در وبلاگ
خود نوشت، شايعاتي وجود دارد كه پرسنل امنيتي ونزوئلا نيز براي مقابله با
تظاهرات شركت كردهاند. اينگو نيبل در ادامه مينويسد: دريافتكنندگان اين
پيام هواداران موسوي در ايران بودند و حاميان آن از كشورهاي خارجي. اين
شايعه از يك سو توسط وبلاگنويسان صهيونيست گسترش پيدا كرد و از سوي ديگر
راه خود را به سمت تهران، يعني جايي كه تظاهراتكنندگان شعارهاي سياسي ضد
ونزوئلايي سر ميدادند پيدا كرد.
روز گذشته بخش اول مقاله مذكور در خبرگزاري فارس منتشر شد كه لينك آن
در پايين صفحه موجود است، اين بخش دوم و پاياني آن در معرض ديد خوانندگان
قرار ميگيرد./
* * * هندوراس؛ پيشدرآمد پيروزي مجدد نئوليبرالي
در آمريكاي لاتين موجي در جريان بود كه با اين سوال شروع ميشد: "چرا
هرگز در آمريكا هيچ كودتايي وجود نداشته است؟ ". پاسخ به اين صورت است:
"زيرا در واشنگتن سفارت آمريكا وجود ندارد! ". در حقيقت ميتوان گفت كه در
صورت تناسب داشتن با منافع آمريكا، هيچ كودتايي بدون اطلاع يا حتي حمايت
از جانب نمايندگان محلي آمريكا در منطقه صورت نميگرفت. ايالات متحده در
هندوراس در خصوص ايجاد يك پايگاه نظامي با حداقل 600 سرباز و همچنين اعطاي
بهره بسيار زياد به ماموران مخفي، قوانيني را مقرر كرده كه با مولفههاي
اقتصادي و يا جغرافيايي متناسب نيست اما با علايق ژئواستراتژيكي آمريكا
تطابق دارد. نام افرادي كه تحت پوشش ديپلماتيك در اين زمينه فعاليت
ميكنند در نامهاي صفحه 28 مجله "گهايم "(1) وجود دارد. از اين رو، نه
ديپلماتهاي آمريكايي و نه نمايندگان آنها متوجه نشدند كه آلمانيها نيز
از پيشگامان كودتا عليه "مانوئل سلايا " بودند كه در درون حزب ليبرال
وي(PLH) فعاليت داشتند.
بدين سان، در پايان ژوئن، "بنياد فريدريك نويمان براي آزادي " (FNS)،
وابسته به حزب دموكرات آزاد آلمان، ماموريتش براي كودتا در هندوراس را
براي افكار عمومي كشور آلمان سودمند عنوان كرد.(2) اما آلمان، در كشور
همسايه هندوراس، يعني نيكاراگوئه، نيز در حال انجام ماموريت بود. جايي كه
در آن سعي ميكرد شركاي درگير در حزب ليبرال خود را در موقعيتي عليه
"دانيل اورتگا "، رئيسجمهور اين كشور قرار دهد. به همين جهت، FNS به
همكاري با "كارلوس آلبرتو مونتانر "، نماينده سازمان سيا و تبعيدي معروف
كوبايي رجوع كرد. فعاليتهاي اين شخص در برابر رهبران دموكراتيك معرفي شده
در دو كشور آمريكاي مركزي متناسب با ايدههاي نئوكنسرواتيو (محافظهكاري
جديد) آمريكا بود. "كريستين لوت "، نماينده FNS مسئوليت فعاليت در اين
منطقه را بر عهده داشت.
پس از آن كه در روز 28 ژوئن نظاميان، مانوئل سلايا، رئيسجمهور
هندوراس را از سمت خود بر كنار كردند، لوت به عنوان نماينده FNS اين كودتا
را بسيار خوب توصيف كرد. وي در گزارش كشوري خود در روز 2 ژوئيه، محكوميت
كودتا توسط سازمان ملل و سازمان كشورهاي آمريكايي را نوعي "تحميلگري " از
جانب سلايا و كشورهاي عضو اتحاديه آلبا عنوان كرد. لوت در اين رابطه
همچنين در گزارش خود نوشته است: "با وجودي كه بركناري رئيسجمهور سلايا بر
اساس قانون صورت گرفته، اما رئيسجمهور بركنار شده در نظر دارد با همكاري
همپيمانان خود، چاوز و اورتگا، در حالتي اضطراري بار ديگر با نيروي نظامي
به قدرت باز گردد. " در روز كودتا، هوگو چاوز، رئيسجمهور ونزوئلا، هر
گونه دخالت نظامي در هندوراس را ممنوع اعلام كرده بود. وي تنها به سازمان
كشورهاي آمريكايي تاكيد كرد كه او هيات نمايندگان اعزامي آنها را كه توسط
يكي از واحدهاي سازمان ملل به طور نظامي حمايت ميشوند ميخواهد تا سلايا
را براي بازگشت به قدرت همراهي كنند. نيكاراگوئه به عنوان دومين كشور فقير
واقع در منطقه كارائيب به هيچ عنوان در شرايطي نيست كه به مداخله نظامي در
هندوراس بپردازد.
با اين وجود، لوت ادعاهاي خود را درست ميدانست. در روز 5 ژوئيه، وي
بار ديگر اين اجازه را پيدا كرد كه در روزنامه محافظهكار "ديوُلت "
آلمان اظهارات خود را بر زبان آورد. لوت در گفتوگو با اين روزنامه،
اظهارات رئيسجمهور ونزوئلا را نادرست و خلاف قانون خواند: "نيروهاي نظامي
در نيكاراگوئه واقع در مرز هندوراس آماده هستند. " لوت با اظهاراتش در
رديف نئوكانهاي آمريكايي قرار گرفت كه در مركز آمريكا آتشافروزي را
ايجاد كردند تا بتوانند از اين كه اتحاديه آلبا بتواند پروژهاي پيشرفته
را عليه نئوليبراليسم در آنجا مستقر كند، مانع شوند. در پايان ژوئيه،
"جيمي دارمبلوم " كه مركز نئوكنسرواتيو موسسات "هودسون " در آمريكاي لاتين
را رهبري ميكرد، چاوز و اورتگا را به دليل روابطشان با "محمود احمدينژاد
"، رئيسجمهور ايران، "داراي شغل و حرفهاي با استبداد واقعي " دانست.
به تناسب با اين وضعيت، FNS اكنون چند سال است كه عليه نيكاراگوئه عمل
ميكند. به مناسبت انتخابات محلي سال 2008، موسسهاي در ماناگوآ سميناري
تحت عنوان "سوسياليسم و پوپوليسم: علل فقر " برگزار كرد. در نشست پاياني
اين سمينار، "ادواردو مونته آلگره "، كانديداي ليبرال شهرداري ماناگوآ،
اظهار داشت كه بر اساس گزارش FNS، "اورتگا تلاش ميكند در اين كشور به يك
ديكتاتوري دست پيدا كند و ديكتاتورها نه فرصتهاي شغلي ايجاد ميكنند و نه
توسعه و اين مسائل تنها در شرايط دموكراتيك و آزادانه امكانپذير است. "
پس از آن كه ساندينيستها آشكارا در انتخابات محلي پيروز شدند و حزب مخالف
شديدا مدعي "تقلب در انتخابات " شده بود، لوت نوشت: "وجود يك تقلب احتمالي
در انتخابات و حزب مخالف آشتيناپذير ممكن است عميقترين شكاف را از زمان
جنگ داخلي در اين كشور ايجاد كنند. " حتي اگر آخرين مساله ذكر شده در
محاسبات FNS وجود داشته باشد، اين موضوع كه آنها با كارشناسان مربوط
همكاري كنند مشخص نيست.
FNS در سال 2006 يك سفر به منظور سخنراني را با حضور "كارلوس آلبرتو
مونتانر " ضد كوبايي به آمريكاي لاتين سازمان داد كه مونتانر را در اين
سفر تنها به عنوان نويسنده معرفي كرده بودند. جايي كه سر و كله مونتانر به
طور ناگهاني در آنجا پيدا شده بود با سازمان سيا چندان فاصلهاي نداشت.
وزارت امور خارجه كوبا به وي به چشم يك نماينده آمريكا نگاه ميكرد.
سرويسهاي اطلاعات مخفي خارجي آمريكا پس از انقلاب كوبا بر روي جنبشي براي
بازيابي سرمايهگذاري كردند كه مونتانر جوان نيز در آن مشغول به فعاليت
بود. وي در سال 1961 در حملات بمبگذاري در صنعت توتونسازي كوبا شركت
كرد. مونتانر پس از فرار از كوبا نزد نيروهاي ويژه ارتش آمريكا در پادگاني
وابسته به وزارت دفاع آمريكا در شهر "فورت بنينگ " آموزشهاي نظامي كسب
كرد. در آنجا بود كه سازمان سيا وي را براي خدمت فراخواند. مونتانر در سال
1973 در بمبگذاري نافرجام سفارت كوبا در پاريس همكاري كرد. پس از آن، وي
در اسپانيا فعاليتي ضد كوبايي با هدف منزوي ساختن اين جزيره كارائيبي توسط
مادريد و اتحاديه اروپا را سازماندهي كرد. مونتانر همزمان به عنوان
نويسنده، معاون رئيسجمهور از ليبرالهاي بينالمللي و عضو حزب دموكرات
پايگاههاي كوبايي (PDC) فعاليت ميكرد و به واسطه تماس با "گيلرمو دو
گورتزار "(3)، مشاور سياست خارجي "خوزه ماريا آسنار "، نخست وزير اسپانيا،
به عنوان يك گروه سياسي، قانوني شده بود. هر كسي كه مونتانر با وي در
ارتباط بود مظنون به ايجاد بيثباتي در كشور ميزبانش ميشد.
در خصوص تلاشهاي FNS براي بيثباتسازي نيز چندين بار گزارشي توسط
سرويس اطلاعات خارجي آلمان(GFP) ارائه شد. در اواسط ژوئن، گزارشي در خصوص
بهرهبرداري از "اقليتهاي مردمي " در جمهوري اسلامي ايران جهت
بيثباتسازي دولت احمدينژاد منتشر شد. سرويس اطلاعات خارجي آلمان در روز
30 ژوئن با اسناد و مدارك، گزارشي در اين خصوص ارائه داد كه چطور مانوئل
سلايا در سال 2005 با كمك "پيتر شرودر "، مشاور سياسي حزب دموكرات آزاد
آلمان به قدرت رسيد. هنگامي كه سياست رئيسجمهور سلايا ديگر با افكار
(نئو)ليبرال تطابق نداشت، FNS بر روي "روبرتو ميچلتي "، رئيس دولت كودتا
و "الوين سانتوز "، كانديداي احتمالي رياست جمهوري متمركز شد. شرودر دو
هفته پيش از كودتا با اين دو نفر ديدار كرده بود. FNS در سايت اينترنتي
اسپانيوليزبان خود اين مساله را "مشاوره استراتژيك " كه در روزهاي 13 تا
16 ژوئن در هندوراس برگزار شد ذكر كرده است. در گفتوگوها با حزب ليبرال
هندوراس اين رويداد اقدامي "براي دفاع از دموكراسي در اين كشور " عنوان
شده است. FNS در ادامه نوشت: "شركتكنندگاني كه همه در رقابتهاي
انتخاباتي رياست جمهوري سهيم بودند بر روي يك طرح استراتژيكي كار مي
كردند، كه از طريق اين طرح آنها با تهديدها و چالشهايي كه به خاطر تطابق
با قانون اساسي سيستم سياسي هندوراس وجود داشت مقابله كنند. " حزب دموكرات
آزاد در خصوص اين مساله كه آيا اين "طرحهاي استراتژيك " كودتاي نظامي را
نيز شامل ميشود چيزي بيان نكرد. دخالت FNS در امور داخلي نيكاراگوئه و
هندوراس از سياستهاي مداخلهجويانه دولت آلمان در آمريكاي لاتين است كه
در سال 1973 با كمك سازمان سيا در شيلي به براندازي "سالوادور آلنده "
منجر شده بود.
از سال 1999 تاكنون، مؤسسات "فردريش ابرت "، وابسته به حزب سوسيال
دموكرات(FES)، و "كنراد آدناور "، وابسته به حزب دموكرات مسيحي(KAS)
آلمان، براي هدايت احزاب مخالف ونزوئلا و صدمه زدن به وجهه دولتهاي
بوليواري در كشورهاي خارجي از هيچ اقدامي چشمپوشي نكردند. به خصوص اينكه،
"گئورگ ايكهوف "، نماينده موسسه كنراد آدناور در كاراكاس بر روي اين مسئله
تمركز كرده بود كه چاوز و سياستش را با هيتلر و ناسيونالسوسياليسم مقايسه
كند. با توجه به بينتيجه ماندن حملات بر ضد فرماندهان سياسي، اين سوال
پيش ميآيد كه آيا ايكهوف، با گزارشاتش در نظر دارد زمينه مناسب را براي
عملكردهاي "كادر نظامي اشتاوفنبرگ ونزوئلايي " آماده كند يا خير. در
بوليوي، موسسه كنراد آدناور(KAS) مشتركا به همراه موسسه فريدريك نويمان
براي آزادي(FNS)، برخي از نيروهاي سياسي را تحت حمايت خود قرار ميدادند.
قرار بود دولت مركزي اوو مورالس از ادامه فعاليت اين نيروهاي سياسي كه بخش
عمده داراييهايشان از منابع زيرزميني تامين ميشد، جلوگيري كند تا شايد
از اين طريق آلمانيها براي قدرتي كه در مركز سياست است مزاحمت كمتري
ايجاد كنند.
* * * "موج سبز "؛ مخلوق جديد سيا و موساد
منابع موثق در شركت مطبوعاتي "گهايم " اطلاع دادهاند كه سازمان
جاسوسي آمريكا(سيا) به همراه همتاي اسرائيلياش موساد، گروهي را كه خودشان
آن را به نام "فدائيان انقلاب اسلامي " ميخوانند تاسيس كردهاند. آنها در
موقعيتي هستند كه در مدتي كوتاه ميتوانند ضربههاي محكمي بزنند. آنها
ميخواهند با اين نام ظاهرا نشان دهند كه نماينده فدائيان "انقلاب اسلامي
حقيقي " هستند كه طبق ادعاي آنها توسط احمدينژاد به آن خيانت شده است. به
هنگام رهبري مخالفان در ايران توسط مير حسين موسوي، "فدائيان انقلاب
اسلامي " ميخواستند خود را به عنوان اشخاص سياسي حزب مخالف جاي دهند.
سازندگان اين گروه در "لانگلي " و تلآويو در نظر دارند كه ابتدا "منافع
ايران " در كشورهاي عضو اتحاديه آلبا را مورد حمله قرار دهند.
در روزهاي 26 و 29 ژوئن، هنگامي كه در دو مورد افرادي ناشناس از درون
يك تظاهرات در مقابل سفارت ايران در برن و استكهلم يك بمب آتشزا به سمت
نمايندگي ديپلماتيك جمهوري اسلامي پرتاب كردند، افكار عمومي اروپاييها به
طور هماهنگ در خصوص اين وقايع آماده شده بود. در حمله انجام شده در سوئد،
يكي از مقامات رسمي سفارت ايران به شدت زخمي شده بود. اما جريان "فدائيان
" در دنياي اسپانيوليزبانها نيز پديدار شد تا از نظر رواني زمينه را
براي حملات تروريستي آينده آماده كند و از اين طريق مسئله براي افكار
عمومي مضطرب، "قابل درك " نشان دهد.
اولين كسي كه از طريق وي آمادهسازيهاي لازم انجام شده بود تا
ونزوئلا با ناآراميهاي تهران مرتبط شود، كسي غير از "مايكل لدين " نبود.
آمريكاييهاي ايالات متحده نيز نقش مهمي را در اغتشاشات مخالفين در ايران
داشتند. در خصوص فروش مخفيانه اسلحه به تهران "رونالد ريگان "، رئيسجمهور
سابق آمريكا، تلاش ميكرد بر روي طرح "جنگ كثيف " خود عليه انقلاب
ساندينيستي در نيكاراگوئه سرمايهگذاري كند و برقراري تماس بين لدين و
موسوي ريشه در آن زمان دارد. نئوكان آمريكايي در آن زمان عضو شوراي امنيت
ملي ايالات متحده آمريكا، مشاور وزارت دفاع، سازمان سيا و ديگر سازمانهاي
محرمانه دولتي آمريكا بود. در روز 14 ژوئن، هنوز 24 ساعت از اعلام پيروزي
احمدينژاد در انتخابات رياست جمهوري ايران نگذشته و اولين تظاهرات
مخالفان به جريان نيفتاده بود كه لدين در وبلاگ خود نوشت: "شايعاتي وجود
دارد كه پرسنل امنيتي ونزوئلا نيز براي مقابله با تظاهرات شركت كردهاند،
هر چند اين شايعات تائيد نشدهاند. " در خصوص تائيد اين ادعاها هيچ خبري
مخابره نشده، بلكه گزارشهايي ارائه شده كه در اثر آنها اين تصور كه چاوز
هم مانند رئيسجمهور ايران يك "سركوبگر " ميباشد گسترش پيدا كرده است.
دريافتكنندگان اين پيام هواداران موسوي در ايران بودند و حاميان آن از
كشورهاي خارجي. اين شايعه از يك سو توسط وبلاگنويسان صهيونيست گسترش پيدا
كرد و از سوي ديگر راه خود را به سمت تهران، يعني جايي كه تظاهراتكنندگان
شعارهاي سياسي ضد ونزوئلايي سر ميدادند پيدا كرد. در كاريكاتوري كه
نئوكانها و صهيونيستها همزمان بر روي آن كار كردهاند، چاوز به عنوان يك
فرد "مستبد " توصيف ميشود.
"شايعه "ي لدين در همان مسيري قرار گرفت كه دارمبلوم در روز اول ژوئن
آن را ترسيم كرد. دارمبلوم در مقالهاي كه با عنوان "تهاجم ايران در
آمريكاي لاتين "، در سايت اينترنتي اسپانيايوليزبان "ليبرتاد ديجيتال "
منتشر كرد، اعلام كرد كه اين وقايع به رژيم سياسي اسپانياي فرانكوئيست و
نئوليبرالِ خوزه ماريا آسنار، نخست وزير سابق اسپانيا، شباهت دارد.
دارمبلوم اعلام كرد: "از اقدامات بيشمار قابل سرزنش هوگو چاوز، گشودن
درهاي نيمكره ما براي ايران بوده كه بدون شك ما را در جمع تروريستهاي
آنها بيمسئوليتتر از بقيه نشان داد. "
وي در روز 29 ژوئن، بار ديگر مقالهاي نوشت كه دوباره در "ليبرتاد
ديجيتال " منتشر شد. در اين مقاله آمده است: "در حالي كه اعتراضكنندگان
نسبت به رژيم ايران كشته شدهاند، ونزوئلا و نيكاراگوئه اين رژيم را تشويق
ميكنند و منتقدين آنها را مورد تحقير قرار ميدهند. اين بار ديگر نشان
ميدهد كه چاوز و اورتگا داراي مناصبي واقعا استبدادي هستند. "
در همان زمان آسنار، نخست وزير سابق اسپانيا، در چارچوب يكي از
نشستهاي موسسهاش كه "بنياد براي تحليلها و مطالعات اجتماعي "(FAES) نام
داشت، به مقامات سياسي حزب مخالف ونزوئلا پيشنهاد برگزاري يك نشست را
ارائه كرد. آنها بايد در اين نشست در خصوص اين سوال كه "چه كسي، چگونه و
چه چيز را حكومت كند، آيا طبيعت يك رژيم مستبد همانند چاوز است؟ " ابراز
نظر كنند. پاسخها در روز 30 ژوئن توسط "اوليو بورخس "، رئيس حزب "پريمرو
اوستيسيا "(PJ) ارائه شد. PJ كه همچنين توسط KAS (موسسه كنراد آدناور
وابسته به حزب دموكرات مسيحي) حمايت ميشد، در سال 2002 در كودتا عليه
چاوز شركت داشت. اتحاد لدين، دارمبلوم، آسنار، بورخس و KAS بار ديگر نشان
داد براي تمركز كردن در خصوص انجام اقدامات عليه كشورهاي اتحاديه آلبا،
همكاري تنگاتنگي بين آمريكا و محافل اروپايي وجود دارد.
* * * نيكاراگوئه؛ هدف بعدي؟
در يك نتيجهگيري منطقي از سياست منطقهاي در خصوص عقبگرد
استعمارطلبي، نيكاراگوئه به عنوان هدف بعدي پس از هندوراس در ليست حمله
قرار ميگرفت. از زمان انتخابات محلي در سال 2008، اين كشور به دو گروه
حزب نئوليبرال و دولت ساندينيستي تقسيم شد. اقتصاد نيكاراگوئه به بزرگترين
بخش از "منطقه آزاد توليدي " وابسته است كه از آنجا تحت روابطي سودمندانه
براي بازارهاي مصرفي شمال منسوجات توليد ميشود. به دليل بروز بحران
اقتصادي در آمريكا، چندين شركت بايد تعطيل ميشدند و كارمندان خود را
اخراج ميكردند. اين مساله باعث ميشد كه اوضاع اجتماعي كشور نيكاراگوئه
كه پس از هائيتي دومين كشور فقير منطقه است، نيز بار ديگر تحت فشار قرار
گيرد. مشابه با آن، واشنگتن و بروكسل نيز در 12 ماه گذشته كمكهاي مالي
خود به ماناگوآ را پي در پي كاهش ميدادند(گزارش گهايم). ماناگوآ تنها
ميتوانست بخشي از اين خسارات را از طريق حمايتهاي اقتصادي كه اتحاديه
آلبا توسط سرمايههاي خود ارائه ميداد متعادل سازد. به دنبال ادامه
فشارهاي سياسي و اقتصادي، حملات سياسي جديدي به ماناگوآ صورت گرفت.
ميچلتي، رئيس دولت كودتا در هندوراس، FNS و دارمبلوم در سطح
بينالمللي به صورتي هماهنگ با يكديگر بر ضد "دانيل اورتگا "، رئيسجمهور
ساندينيستي نيكاراگوئه، عمل ميكنند. از اين گذشته، كارشناس نئوكنسرواتيو
موسسات هودسون در آمريكاي لاتين طرحي را براي حملات احتمالي فدائيان در
كشورهاي آمريكاي مركزي فراهم كرد. اگرچه وي فراموش نكرد از طريق "ليبرتاد
ديجيتال " افكار عمومي را آگاه كند كه نيكاراگوئه در سال 2007 نياز به
ويزا براي اتباع ايراني را لغو كرده است. علاوه بر اين، وي اين موضوع را
نيز قابل ذكر دانست كه "تهران در ماناگوآ يك سفارت مجلل را افتتاح كرده و
همين طور اين مساله كه شمار ديپلماتها به طور معمول افزايش يافته،
نگرانيهايي را در خصوص نيات واقعي ايران برانگيخته است. همچنين گزارشي در
مطبوعات وجود دارد كه طبق آن ايرانيها متهم به نفوذ در نيكاراگوئه توسط
اعضاي سپاه پاسداران كه تحت پوشش سياسي بودند شدهاند. "
كاركنان سفارت تنها بايد تخصصهاي مرتبط در امور سياسي و بازرگاني
ايراني را در كنار توانايي انجام پروژههاي دوجانبه بين كشورها داشته
باشند و اكنون "فدائيان انقلاب اسلامي " يك ليست واقعي از اهداف حمله در
اختيار داشتند و به آن وسيله اورتگا و باقيمانده فرماندهان انقلاب
ساندينيستي وي دريافتند كه بايد بالاجبار براي دومينبار از سياست خود
عليه "كُنترا "هاي تحت حمايت آمريكا دفاع كنند. بهترين شخص آنها كه هم
اكنون در ماناگوآ زندگي ميكند "روبرت كالاهان " نام دارد كه سفير آمريكا
و يكي از كهنهكاران جنگهاي غير واقعي بوده است. وي دستِ راستِ "جان
نگروپونته " بود كه در هشتاد سالگي به عنوان سفير آمريكا در هندوراس "جنگ
كثيف " كُنتراها عليه ساندينيستها را رهبري كرد.
* * * سياست آمريكا در مقابل كودتا در هندوراس: صبر و تحمل يا جنگ داخلي
دو هفته پس از به وقوع پيوستن كودتا در "تگوسيگالپا "، پايتخت
هندوراس، هوگو چاوز، رئيسجمهور ونزوئلا شخصا به "توماس شانون "، دستيار
وزير امور خارجه آمريكا در امور نيمكره غربي تلفن كرد تا وزارت خارجه
آمريكا و "باراك اوباما "، رئيسجمهور اين كشور، وظايف مشخصي را رابطه با
هندوراس بر عهده بگيرند. اگر چه هم رئيسجمهور جديد كاخ سفيد و هم
كلينتون، وزير امور خارجه وي، گفته بودند كه سلايا بايد رئيسجمهور قانوني
هندوراس باشد، اما آنها براي اين كه به اين سخن خود جامه عمل بپوشانند دست
به هيچ اقدامي نزدند. آمريكاييها يا براي اين كه كاري انجام دهند ضعيف
بودند و يا اينكه نميخواستند كاري انجام دهند. با توجه به اوضاع، همان
گونه كه در روز 12 ژوئيه نشان داده شد، كارشناسان امور ژئواستراتژيكي
آمريكا نميتوانستند ريسك كرده و سلايا را به قدرت بازگردانند و يا
احتمالا موفق به انتخاب مجدد وي شوند.
اين به اين معني است كه به بيان دقيقتر هندوراس زماني نامعلوم را در
اتحاديه آلبا از دست ميدهد و اين براي منافع ژئوپوليتيك آمريكا اين خطر
را به همراه دارد كه سلايا بتواند روش همتايانش از ونزوئلا، بوليوي و
اكوادور را دنبال كند و نيروهاي نظامي آمريكا و ماموران اطلاعاتي اين كشور
را در راستاي جلوگيري از وقوع كودتاهاي ديگر هدايت كند. اين تحريم
ميتوانست براي موسسه "فريدريك نويمان براي آزادي " (FNS) آلمان نيز روي
دهد.
براي جلوگيري از بدتر شدن اين مساله، براي واشنگتن دو گزينه وجود
دارد: اول اين كه حل درگيريها را تا ماه نوامبر به تعويق اندازد. سپس طبق
مقررات انتخابات رياست جمهوري برگزار شود. از اين جهت ظواهر موجود نشان
ميدهد كه بازگشت دوباره هندوراس به حكومت مشروطه نيز چندان دور از انتظار
نيست. اين مسئله براي سازمان ملل متحد و سازمان كشورهاي آمريكايي اين
امكان را فراهم ميكند كه وجهه خود را حفظ كنند. دوم اين كه سلايا اجازه
دارد بازگردد اما جايگاه و سمت وي محدود ميشود و تا زمان برگزاري
انتخابات تحت كنترل شديد دادگستري و پارلمان قرار ميگيرد. بلافاصله پس از
آن كانديدايي جانشين وي ميشود كه با تفكرات آمريكا تناسب داشته باشد. در
صورتي كه تمامي اين ريسمانها پاره شوند راه خشونت باقي ميماند: جنگ
داخلي و ديكتاتور. با وجودي كه از زمان وقوع كودتا يعني زماني كه
كودتاچيان حقوق اساسي را لغو كردند عملا راه آخر در هندوراس حاكم شده است،
اما جبهه ملي مقاومت هنوز هم ميتواند در سطوح بالا، رسما با بانوي اول،
"سيومارا كاسترو سلايا "، همسر مانوئل سلايا، به طور واضح صحبت كند. تاريخ
معاصر آمريكاي لاتين نشان ميدهد كه ايالات متحده آمريكا هماكنون آماده
است از طريق جنگهاي داخلي به قلمروي از دست رفته خود حمله كرده و آن را
پس بگيرد و در صورتي از اين اقدام صرفنظر ميكند كه بتواند در اين مناطق
يك جايگزين سياسي براي سرمايهداري ارائه دهد. علاوه بر اين، مناطق مذكور
ميتوانند همانند گذشته از حمايتهاي اتحاديه اروپا برخوردار شوند. [در
زمان انتشار اين مقاله گزينه اولي كه نويسنده پيشبيني كرده بود عملي شده
است.]
گذشته از اين، آمريكاييها در خصوص اين كه بحران هندوراس چطور پايان
مييابد، به دو مسئله اشاره ميكنند: اول، اين كه سياست آمريكا و
رئيسجمهور اين كشور درباره كوتاه و يا بلند مدت شدن اين بحران به گونهاي
است كه از طريق كمك به كودتاچيان براي آنها تصوير مثبتي را از حاشيههاي
اين بحران در دوره بوش ايجاد كرده و به همين شكل جهت نفوذ در منطقه شكست
ميخورد. دوم اين كه ايالات متحده نميتواند كشورهاي باقيمانده را جايگزين
صلحآميزي براي آلبا پيشنهاد كند بلكه تنها بايد از راه زورگويي، كودتا و
قدرت وارد شود. براي اتحاديه كشورهاي مترقي از اين موضوع سوالي مطرح
ميشود مبني بر اين كه: چطور كلاهقرمزهاي اتحاديه آلبا ميتوانند در
برابر حملات بعدي دو گُرگ به نامهاي آمريكا و اتحاديه اروپا از خود بهتر
محافظت كنند و مانع از ضربه زدن به يك كشور ديگر توسط آنها شده، هندوراس
را به وضع مناسبي باز گردانند و همين طور بتوانند امنيت لازم را براي
نامزد بعدي اين بحران ارائه كنند؟
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه
چهارشنبه 23 دی 1388 10:50 AM
تشکرات از این پست