خواجه شمس الدین محمد بن حافظ شیرازی شاعر قرن ۸ هجری بود.وی با تقلید از سعدی که استاد غزل عاشقانه و مولانا که استاد غزل عارفانه بود اثر تلفیق را به درجه کمال رساند و اولین شاعری بود که توانست عشق و عرفان را در هم بیامیزد و استاد قله غزل تلفیق و ترکیب نام گرفت. غزل وی ترکیبی از رندی، اسطوره سازی، طنزو طربناکی، تأویل پذیری و ایهام است چنانچه امروز هر ایرانی او را می شناسد و با آن مأنوس است.
دل سرگشته
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت می بندد گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم که پریشانی این سلسله را آخر نیست
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست